English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English Persian
Full phrase not found.
Full phrase Google translation result
Other Matches
detect یافتن
detect ی
detect خطایی که حین اجرای برنامه تشخیص داده میشود ولی تصحیح نمیشود
detect سیستم کد گذاری که اجازه میدهد خطاهای حین ارسال تشخیص داده شوند ولی آن قدر پیچیده نیستند تا تصحیح شوند
detect اشکار کردن
detect کشف کردن
detect کشف کردن نمایان ساختن
detect پیدا کردن
carrier detect تشخیص حامل
carrier detect کشف حامل
received line signal detect کشف سیگنال خط دریافتی
come into collision تصادم کردن
come into collision تصادف کردن
collision تلاقی
collision تصادم
collision برخورد
collision تصادف
collision برخورد کردن برخورد تصادف کردن
near collision حالت نزدیک برخورد دوهواپیما
collision course اختلافنظر
to come in to collision تصادم کردن
to come in to collision تصادف کردن
collision ضربه
near collision فاصله خیلی خطرناک برای دو هواپیما
collision ionization یونش برخوردی
collision frequency فراوانی برخورد
collision of the first kind برخورد نوع اول
collision energy انرژی برخورد
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
collision coverage شمول جبران تصادمات
collision course interception تقاطع مسیر رهگیری باهواپیمای دشمن مسیربرخورد هواپیمای رهگیر بادشمن
collision bulkhead دیواره نشکن
collision bulkhead دیواره ضد تصادم
collision detection تشخیص تصادم
collision of the second kind برخورد نوع دوم
collision parameter در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
collision excitation تحریک برخوردی
lead collision course مسیر تصادم گلوله با هدف خط تصادم گلوله با هدف
inelastic collision برخورد ناکشسان
head on collision برخوردشاخ به شاخ
head on collision برخورد رودررو
galncing collision برخورد پهلو به پهلو
elastic collision برخورد الاستیک
elastic collision برخورد کشسان
collision rate میزان برخورد
collision rate نرخ برخورد
collision rate سرعت برخورد
collision risk خطر تصادم
effective collision برخورد موثر
probability of collision احتمال برخورد
anti collision light چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
The two cars had a head –on collision. دو اتوموبیل شاخ به شاخ شدند ( تصادم از جلو)
effective collision cross section سطح مقطع برخورد موثر
total effective collision cross section سطح مقطع موثر کل
multiple چندین
multiple مضاعف چند ردیفه چند لولهای
multiple گوناگون
multiple چند
multiple ضرب چندتا
multiple مضروب
multiple چند برابر
multiple چند فاز چندگانه
multiple مضرب
multiple چندلا گوناگون
multiple مضاعف
multiple متعدد
multiple چندگانه
multiple نتیجه و محل دستور بعدی که باید اجرا شود
multiple دستوری با بیش از یک آدرس برای عملوندها
multiple استفاده از بیش از یک بایت داده برای ذخیره سازی عدد برای افزایش دقت ممکن
multiple معماری کامپیوتر موازی که یک ALU و باس داده و چندین واحد کنترل دارد
multiple حاوی قط عات زیاد بودن یا عمل کردن به روشهای مختلف
multiple معماری پردازنده موازی که از چندین ALU و حافظه موازی برای افزایش سرعت پردازش استفاده میکند
multiple معماری کامپیوتر که از باس سریع بین CPU و حافظه اصلی و باس کندتر بین CPU و رسانه جانبی استفاده میکند
multiple regression رگرسیون چند متغیره
multiple regression رگرسیون
multiple precision دقت چند برابر
multiple regression چندمتغیری
multiple regression رگرسیون چند گانه
multiple punch منگنه چندگانه
multiple ionization یونش مکرر
multiple offence حمله مرکب
multiple foul خطای همزمان چند بازیگرروی یک حریف
multiple gun توپ چند لولهای
multiple moment گشتاور چندگانه
multiple length با درازی چندگانه
multiple landuse استفاده چندگانه زمین
multiple key کلید چند راه
multiple images تصاویر چندگانه
multiple reinforcement تقویت چندگانه
multiple series مدارهای زنجیری با اتصال چندگانه
multiple star ستاره چندگانه
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
least common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple use key استفادهمتعددکلید
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
multiple sclerosis فلج چندگانه
multiple personality شخصیت چندگانه
multiple wire چند رشتهای
multiple wire چند سیمه
multiple well system سیستم چند چاهی
multiple transformer مبدل با اتصال موازی
multiple telegraphy تلگراف چندگانه
multiple stores فروشگاههای بزرگ فروشگاههای زنجیرهای
multiple integral انتگرال چندگانه [ریاضی]
multiple bond پیوند چندگانه
multiple contact دسته کنتاکت
multiple connector بست چند گانه
multiple circuit مدار چند طبقه
multiple circuit مدار چندگانه
multiple contact کنتاکت دستهای
multiple capacitor خازن چندگانه
multiple access دستیابی چندگانه
multiple address با نشانی چندگانه
multiple amplifier تقویت کننده چند طبقه
multiple cable کابل چند رشتهای
multiple correlation همبستگی چندگانه
multiple therapy درمان تعاونی
multiple drill تمرین چندکاره یا مختلط
multiple correlation همبستگی چند متغیری
multiple cut off برش چند متغیری
multiple drill تمرین چند یکانی
common multiple مضرب مشترک
multiple address instruction دستورالعمل چند ادرسه
multiple address message پیام چند ادرسه
law of multiple proportions قانون نسبتهای اضعافی
multiple arc lamp لامپ قوسی با اتصال چند گانه
multiple access network شبکه با دسترسی چندگانه
lowest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
coefficient of multiple correlation ضریب همبستگی چندگانه
multiple exposure mode چندحالته
multiple light fitting رابطچندلامپ
index of multiple correlation شاخص همبستگی چندگانه
multiple grid valve لامپ چند شبکه
lowest common multiple کوچکترین مضرب مشترک
smallest common multiple کوچک ترین مضرب مشترک [ریاضی]
multiple arch dam سد چند قوسی
multiple conductor cable کابل چند رشتهای
multiple contact switch کلید پلهای
multiple pass printing چاپ چند گذری
multiple determination coefficient ضریب تعین چند متغیری
multiple differential prediction پیش بینی افتراقی چند متغیری
multiple discriminant function تابع تشخیص چند متغیری
multiple job processing پردازش چند کاره
multiple dome dam سد چند گنبدی
multiple drum winding سیم پیچ استوانهای چندگانه
multiple absolute prediction پیش بینی چند متغیری مطلق
multiple choice test ازمون چند گزینهای
multiple choice item پرسش چند گزینهای
multiple cable joint مفصل انشعاب
multiple voltage system روش چند ولتی
multiple user system سیستم چند استفاده کننده
multiple unit valve لامپ مرکب
multiple cable joint موف انشعاب
multiple cable joint اتصال کابل چند رشتهای
multiple channel system سیستم چند کاناله
multiple series condenser خازن متغیر چند اتصالی
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
multiple loading operating system سیستم عامل بارکننده چندتایی
lowest common multiple [LCM] کوچک ترین مضرب مشترک [ک.م.م] [ریاضی]
multiple-span beam bridge پلمیلهایچنددهانهای
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com