English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English Persian
device cluster گروه دستگاه
Other Matches
cluster خوشه
cluster کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster کلاستر
cluster دسته شدن
cluster دسته کردن
cluster انبوه
cluster قالب
cluster لوستر چندشاخه شمش
cluster گروه
cluster دسته
cluster سنبله دسته کردن
cluster جمع کردن خوشه کردن
cluster اویز چند شاخه
cluster خوشه مین خوشهای
cluster مین خوشهای
lost cluster تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست
open cluster خوشه باز
globular cluster خوشه ستارهای کروی
globular cluster خوشه کروی
cluster bombs کلاستر
cluster bombs تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bombs یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bombs کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bombs قالب
cluster bombs لوستر چندشاخه شمش
gear cluster مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد
galactic cluster خوشه کهکشانی
primary cluster تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول
instrument cluster ابزارچندشاخه
super cluster ابر خوشه
cluster analysis تحلیل خوشهای
cluster compound ترکیب خوشهای
cluster controller کنترل کننده گروهی
cluster joint اتصال خوشهای
cluster mill فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید
cluster of galaxies مجموعه کهکشانی
cluster piles مهاربند
cluster sampling نمونه گیری خوشهای
cluster weld جوش خوشهای
staller cluster خوشه ستارهای
cluster-block چندین طبقه آپارتمان
cluster bomb خوشه
cluster bomb یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل
cluster bomb کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند
cluster bomb قالب
cluster bomb لوستر چندشاخه شمش
cluster bomb مین خوشهای
cluster bomb خوشه مین خوشهای
cluster bomb اویز چند شاخه
cluster bomb جمع کردن خوشه کردن
cluster bomb سنبله دسته کردن
cluster bomb گروه
cluster bomb دسته
cluster bomb تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند
cluster bomb کلاستر
cluster bombs خوشه مین خوشهای
cluster bombs مین خوشهای
cluster bombs اویز چند شاخه
cluster bombs جمع کردن خوشه کردن
cluster bombs سنبله دسته کردن
cluster bombs گروه
cluster bombs خوشه
cluster bombs دسته
open star cluster خوشه باز ستارهای
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
device name نام دستگاه
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device دستگاه
device ضامن
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device الت
device وسیله
device ابزار
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device اسباب
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device اختراع
device حیله
device عامل
device شعار دستگاه
device خارضامن
device چاشنی
device فزاره
device اپارات
device تجهیزات
device دستگاه اسباب وسیله
device تمهید
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device وسیله جانبی
device ماشین یا وسیله کارا
device شیوه
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device PRN برای پورت چاپگر
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
point device بسیار درست
point device کاملا راست
point device بی عیب
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pointing device دستگاه اشاره گر
pressure device ماسوره فشاری
pressure device عامل فشاری مین
input device دستگاه ورودی
logic device دستگاه منطقی
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
measuring device تجهیزات اندازه گیری
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
mapping device دستگاه نگاشت
overcurrent device دستگاه حفافت
output device دستگاه خروجی
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
overload device فیوز گرمایی
passive device دستگاه منفعل
peripheral device دستگاه جنبی
pull device ماسوره کشش مین
synchronous device دستگاه همگام
synchronous device دستگاه همزمان
fastening device پوچگیره
locking device ابزار
warning device وسیلههشدار
timing device وسیله
timing device ساعتی
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
physical device ابزار مادی
military device اسباب ارتشی
lifting device ابزار بالا بر
symbolic device دستگاه سمبلیک
switching device تجهیزات سوئیچینگ
storage device دستگاه انباره
pull device عامل کششی
safety device دستگاه ضامن
safety device ضامن
safety device خارضامن
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device دستگاه ترتیبی
sighting device وسیله نشانه روی
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device دستگاه انبارش
storage device دستگاه ذخیره
storage device دستگاه ذخیره سازی
storage device انباره
bending device کج گیر
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
binary device دستگاه دو حالته
dedicated device دستگاه اختصاصی
device code کد دستگاه
device dependent وابسته به دستگاه
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
device flag پرچم دستگاه
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
electroreceptive device وسیله برقی
bistable device دستگاه دوپایا
audio device دستگاه سمعی
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device دستگاه ناهمگام
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
clamping device وسایل قید و بست
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device دستگاه ارتباطی
analog device دستگاه انالوگ
antisweep device ضامن ضد مین روبی
device independence مستقل از دستگاه
device independence استقلال دستگاه
firing device ماسوره مین
firing device عامل منفجرکننده
illuminating device تجهیزات روشنایی
gripping device متعلقات گیره و بست
active device دستگاه کنشی
firing device ماسوره
analog device دستگاه قیاسی
ignition device وسیله احتراق
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
dressing device دستگاه مستقیم کنی
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
device number شماره دستگاه
device status وضعیت دستگاه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com