Total search result: 201 (12 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
device cluster |
گروه دستگاه |
|
|
Other Matches |
|
cluster |
خوشه |
cluster |
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند |
cluster |
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل |
cluster |
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند |
cluster |
کلاستر |
cluster |
دسته شدن |
cluster |
دسته کردن |
cluster |
انبوه |
cluster |
قالب |
cluster |
لوستر چندشاخه شمش |
cluster |
گروه |
cluster |
دسته |
cluster |
سنبله دسته کردن |
cluster |
جمع کردن خوشه کردن |
cluster |
اویز چند شاخه |
cluster |
خوشه مین خوشهای |
cluster |
مین خوشهای |
lost cluster |
تعداد شیارهای دیسک که بیت شناسایی آنها خراب شده است . سیستم عامل این ناحیه را علامت گذاری کرده تا توسط فایل استفاده شود ولی داده آنها توسط فایل مشخصی قابل شناسایی نیست |
open cluster |
خوشه باز |
globular cluster |
خوشه ستارهای کروی |
globular cluster |
خوشه کروی |
cluster bombs |
کلاستر |
cluster bombs |
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند |
cluster bombs |
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل |
cluster bombs |
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند |
cluster bombs |
قالب |
cluster bombs |
لوستر چندشاخه شمش |
gear cluster |
مجموعه چرخ دنده هایی که جزیی از یک محور میباشد |
galactic cluster |
خوشه کهکشانی |
primary cluster |
تشکیل ورودیهای یک جدول در اطراف یک خانه منفردجدول |
instrument cluster |
ابزارچندشاخه |
super cluster |
ابر خوشه |
cluster analysis |
تحلیل خوشهای |
cluster compound |
ترکیب خوشهای |
cluster controller |
کنترل کننده گروهی |
cluster joint |
اتصال خوشهای |
cluster mill |
فرزی که متشکل از دو نوردمتحرک کوچک که هر کدام ازانها به وسیله یک جفت نوردبزرگ حائل و به حرکت درمی اید |
cluster of galaxies |
مجموعه کهکشانی |
cluster piles |
مهاربند |
cluster sampling |
نمونه گیری خوشهای |
cluster weld |
جوش خوشهای |
staller cluster |
خوشه ستارهای |
cluster-block |
چندین طبقه آپارتمان |
cluster bomb |
خوشه |
cluster bomb |
یک یا چند شیار روی دیسک سخت برای ذخیره سازی یک فایل یا بخشی از یک فایل |
cluster bomb |
کامپیوتر مرکزی که ارتباطات بین دو وسیله خوشه ورا شده یا محلی از حافظه را کنترل میکند |
cluster bomb |
قالب |
cluster bomb |
لوستر چندشاخه شمش |
cluster bomb |
مین خوشهای |
cluster bomb |
خوشه مین خوشهای |
cluster bomb |
اویز چند شاخه |
cluster bomb |
جمع کردن خوشه کردن |
cluster bomb |
سنبله دسته کردن |
cluster bomb |
گروه |
cluster bomb |
دسته |
cluster bomb |
تعداد ترمینال یاوسایل یا ایستگاهها یا مکانهای حافظهای که در یک محل جمع شده اند و کنترل می شوند |
cluster bomb |
کلاستر |
cluster bombs |
خوشه مین خوشهای |
cluster bombs |
مین خوشهای |
cluster bombs |
اویز چند شاخه |
cluster bombs |
جمع کردن خوشه کردن |
cluster bombs |
سنبله دسته کردن |
cluster bombs |
گروه |
cluster bombs |
خوشه |
cluster bombs |
دسته |
open star cluster |
خوشه باز ستارهای |
I/O device |
دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی] |
device name |
نام دستگاه |
v , device |
ارم مدال شجاعت ارتش امریکا |
device |
دستگاه |
device |
ضامن |
device |
یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله |
device |
الت |
device |
وسیله |
device |
ابزار |
device |
فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند |
device |
اسباب |
device |
کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله |
device |
اختراع |
device |
حیله |
device |
عامل |
device |
شعار دستگاه |
device |
خارضامن |
device |
چاشنی |
device |
فزاره |
device |
اپارات |
device |
تجهیزات |
device |
دستگاه اسباب وسیله |
device |
تمهید |
device |
کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است |
device |
کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری |
device |
برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد |
device |
کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص |
device |
CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش |
device |
مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی |
device |
لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله |
device |
که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود |
device |
وسیله جانبی |
device |
ماشین یا وسیله کارا |
device |
شیوه |
device |
اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است |
device |
روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است |
device |
وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد |
device |
PRN برای پورت چاپگر |
picking device |
دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش |
peripheral device |
دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی |
point device |
بسیار درست |
point device |
کاملا راست |
point device |
بی عیب |
pointing device |
وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر |
pointing device |
دستگاه اشاره گر |
pressure device |
ماسوره فشاری |
pressure device |
عامل فشاری مین |
input device |
دستگاه ورودی |
logic device |
دستگاه منطقی |
microcoding device |
دستگاه ریزبرنامه نویسی |
measuring device |
تجهیزات اندازه گیری |
MCI device |
وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است |
mapping device |
دستگاه نگاشت |
overcurrent device |
دستگاه حفافت |
output device |
دستگاه خروجی |
nonohmic device |
دستگاه غیر اهمی |
overload device |
فیوز گرمایی |
passive device |
دستگاه منفعل |
peripheral device |
دستگاه جنبی |
pull device |
ماسوره کشش مین |
synchronous device |
دستگاه همگام |
synchronous device |
دستگاه همزمان |
fastening device |
پوچگیره |
locking device |
ابزار |
warning device |
وسیلههشدار |
timing device |
وسیله |
timing device |
ساعتی |
So dont try to device yourself . |
سعی نکن خودت را گول بزنی |
To take someone in . to device ( fool ) someone . |
کسی را گول زدن |
physical device |
ابزار مادی |
military device |
اسباب ارتشی |
lifting device |
ابزار بالا بر |
symbolic device |
دستگاه سمبلیک |
switching device |
تجهیزات سوئیچینگ |
storage device |
دستگاه انباره |
pull device |
عامل کششی |
safety device |
دستگاه ضامن |
safety device |
ضامن |
safety device |
خارضامن |
semiconductor device |
دستگاه نیمه هادی |
send only device |
دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند |
sequential device |
دستگاه ترتیبی |
sighting device |
وسیله نشانه روی |
sighting device |
دوربین دستگاه نشانه روی |
spooling device |
وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند |
storage device |
دستگاه انبارش |
storage device |
دستگاه ذخیره |
storage device |
دستگاه ذخیره سازی |
storage device |
انباره |
bending device |
کج گیر |
antifriction device |
مکانیسم ضد اصطکاک |
binary device |
دستگاه دو حالته |
dedicated device |
دستگاه اختصاصی |
device code |
کد دستگاه |
device dependent |
وابسته به دستگاه |
device driver |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
device driver |
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است |
device driver |
محرک دستگاه |
device driver |
برنامه راه اندازی دستگاه |
device flag |
پرچم دستگاه |
device handler |
نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ |
device handler |
برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است |
antifriction device |
وسیله ضد اصطکاک |
antilift device |
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین |
antirecovery device |
ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین |
electroreceptive device |
وسیله برقی |
bistable device |
دستگاه دوپایا |
audio device |
دستگاه سمعی |
auctioneering device |
وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند |
asynchronous device |
دستگاه غیرهمزمان |
asynchronous device |
دستگاه ناهمگام |
antiwithdrawal device |
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره |
antiwatching device |
ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین |
antisweep device |
ضامن ضد جمع اوری مین |
clamping device |
وسایل قید و بست |
combination device |
ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب |
communication device |
دستگاه ارتباطی |
analog device |
دستگاه انالوگ |
antisweep device |
ضامن ضد مین روبی |
device independence |
مستقل از دستگاه |
device independence |
استقلال دستگاه |
firing device |
ماسوره مین |
firing device |
عامل منفجرکننده |
illuminating device |
تجهیزات روشنایی |
gripping device |
متعلقات گیره و بست |
active device |
دستگاه کنشی |
firing device |
ماسوره |
analog device |
دستگاه قیاسی |
ignition device |
وسیله احتراق |
homing device |
رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها |
dressing device |
دستگاه مستقیم کنی |
anticountermining device |
وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین |
device number |
شماره دستگاه |
device status |
وضعیت دستگاه |