English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
device code کد دستگاه
Other Matches
device خارضامن
device چاشنی
device فزاره
device اپارات
device تجهیزات
device دستگاه اسباب وسیله
device الت
device عامل
device ضامن
device وسیله
device ابزار
device اسباب
device شعار دستگاه
device اختراع
device تمهید
device شیوه
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device حیله
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device دستگاه
device ماشین یا وسیله کارا
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device PRN برای پورت چاپگر
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device وسیله جانبی
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device name نام دستگاه
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
point device بسیار درست
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
dedicated device دستگاه اختصاصی
device dependent وابسته به دستگاه
device status وضعیت دستگاه
passive device دستگاه منفعل
peripheral device دستگاه جنبی
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
point device کاملا راست
bistable device دستگاه دوپایا
point device بی عیب
safety device خارضامن
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
audio device دستگاه سمعی
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device دستگاه ناهمگام
sequential device دستگاه ترتیبی
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
safety device ضامن
safety device دستگاه ضامن
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pointing device دستگاه اشاره گر
binary device دستگاه دو حالته
pressure device ماسوره فشاری
pressure device عامل فشاری مین
pull device ماسوره کشش مین
bending device کج گیر
pull device عامل کششی
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
device driver محرک دستگاه
electroreceptive device وسیله برقی
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
firing device ماسوره
gripping device متعلقات گیره و بست
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
ignition device وسیله احتراق
illuminating device تجهیزات روشنایی
output device دستگاه خروجی
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clamping device وسایل قید و بست
input device دستگاه ورودی
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
measuring device تجهیزات اندازه گیری
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
mapping device دستگاه نگاشت
firing device عامل منفجرکننده
firing device ماسوره مین
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
device flag پرچم دستگاه
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device independence مستقل از دستگاه
device independence استقلال دستگاه
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
device number شماره دستگاه
overload device فیوز گرمایی
discrete device دستگاه گسسته
display device دستگاه نمایش
drawing device دستگاه ترسیمه
dressing device دستگاه مستقیم کنی
communication device دستگاه ارتباطی
device cluster گروه دستگاه
overcurrent device دستگاه حفافت
logic device دستگاه منطقی
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
timing device ساعتی
synchronous device دستگاه همزمان
synchronous device دستگاه همگام
symbolic device دستگاه سمبلیک
switching device تجهیزات سوئیچینگ
active device دستگاه فعال
active device دستگاه کنشی
storage device انباره
storage device دستگاه ذخیره سازی
physical device ابزار مادی
warning device وسیلههشدار
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
locking device ابزار
fastening device پوچگیره
timing device وسیله
military device اسباب ارتشی
storage device دستگاه ذخیره
storage device دستگاه انبارش
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
analog device دستگاه انالوگ
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
lifting device ابزار بالا بر
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
analog device دستگاه قیاسی
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
storage device دستگاه انباره
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
sighting device وسیله نشانه روی
antisweep device ضامن ضد مین روبی
firing pull device ماسوره کششی مین
firing pressure device ماسوره فشاری مین
input/output device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
graphic input device دستگاه ورودی گرافیکی
graphic output device دستگاه خروجی گرافیکی
data storage device دستگاه ذخیره داده
head cleaning device وسیله هد پاک کن
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
high lift device وسایل برای زیاد
input output device دستگاه ورودی و خروجی
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
charge coupled device دستگاه توام با بار
data entry device دستگاه داده دهی
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
data preparation device دستگاه اماده سازی داده
control panel device ابزار تابلوی کنترل
output [of a circuit or device] خروجی [مهندسی برق] [الکترونیک]
metal detection device دستگاه فلزیاب
current consuming device وسیله برقی
slat tilt device وسیلهسرازیریمیله
air navigation device دستگاههدایتهوایی
unit record device دستگاه ضبط واحد
metal detecting device دستگاه فلزیاب
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
voice operated device دستگاه با کار افت صدایی
automatic steering device سکان خودکار
time delay device دستگاه تاخیردار
ten year device وسیله ای که هر ده سال یک بار احتیاج به سرویس دارد
pipe bending device لوله خمکن
secondary storage device دستگاه حافظه ثانوی
sequential storage device دستگاه انباره ترتیبی
solid state device دستگاه حالت جامد
acoustic resonance device دستگاه همنوایی صوتی
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
charge coupled device دستگاه بار جفت شده
charge coupled device اسباب تزویج علامت
anti interference device دستگاه ضد تداخل
mass storage device دستگاه انبوه ذخیره
coupling guide device دستگاهحافظاتصال
mass storage device دستگاه تل انبارش
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
anti-skating device دستگاهضدلفزش
sequential access device دستگاه با دستیابی ترتیبی
optical recognition device دستگاه تشخیص نوری
charge coupled device حافظه با اطلاعات چرخان
peripheral device port قسمتاصلیتنظیماتمحیط
industrial data collection device دستگاه صنعتی جمع اوری داده
device media control language نوعی زبان که توسط مدیرپایگاه داده استفاده میشودتا شرح فیزیمی پایگاه داده راروی یک دستگاه ذخیره دیسک ایجاد کند
direct access storage device اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
improvised explosive device [IED] بمب دست ساز
enhanced system device interface میانجی دستگاه سیستم پیشرفته
colour hard copy device اسباب نسخه چاپی رنگی
code نظام نامه
M out of N code هر حرف معتبر که طول 2 بیت دارد باید حاوی M بیت دودویی "یک " باشد
op code رمزالعمل
op code بخشی از دستور کد ماشین که عملی که باید انجام شود را مشخص میکند
op code code OPeration
op code رمز عمل
code name اسمرمز
two out of five code رمز دو از پنج
p code روشی برای ترجمه کد منبع به یک کد واسط بنام کد Pتوسط یک کامپایلر
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com