Dictiornary-Farsi | dielectric strain | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 139 (2 milliseconds)

English	Persian
dielectric strain	بار دی الکتریکی


Other Matches

dielectric	دی الکترونیک
dielectric	دی الکتریک
dielectric	برق بند
dielectric	عایق
dielectric	ضد برق
dielectric resistance	مقدار مقاومت دی الکتریکی
dielectric power	قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization	قطبش دی الکتریکی
dielectric loss	اتلاف دی الکتریک
dielectric isolation	جداسازی با عایق
dielectric hysteresis	پسماند دی الکتریک
dielectric heating	گرمای ایجاد شده در یک دی الکتریک که تحت تاثیر میدان فرکانسهای زیاد اچ اف قراردارد
dielectric constant	ثابت دی الکتریک
air dielectric	دی الکتریکی هوا
dielectric absorption	جذب دی الکتریک
condenser dielectric	دی الکتریک خازن
dielectric current	جریان دی الکتریک
dielectric stress	بار دی الکتریکی
mica dielectric	عایق میکا
mica dielectric	دی الکتریک میکا
ideal dielectric	دی الکتریک ایده ال
dielectric viscosity	لختی دی الکتریکی
dielectric strength	استحکام دی الکتریک
ideal dielectric	عایق کامل
dielectric strength	پایدار دی الکتریکی
dielectric strength	استحکام شکست
dielectric strength	قدرت دی الکتریک
relative dielectric constant	ثابت دی الکتریک نسبی
dielectric phase angle	زاویه فاز دی الکتریکی
dielectric loss angle	زاویه اتلاف دی الکتریکی
dielectric loss factor	ضریب اتلاف دی الکتریکی
dielectric power factor	ضریب قدرت دی الکتریکی
dielectric loss factor meter	دی الکتریک
dielectric loss factor meter	دستگاه اندازه گیری ضریب تلفات
re strain	دوباره صاف کردن
to strain out	صاف کردن ودراوردن
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
to strain after anything	در پی چیزی تقلا کردن
to be on the strain	زیادخسته شدن
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
take a strain	وارد کردن فشار به طناب
to strain	کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
strain	تغییر شکل
strain	رگه
strain	پیچ دادن
strain	زور
strain	کج کردن پالودن
strain	صاف کردن
strain	کوشش زیاد کردن
strain	خسته کردن
strain	ضرب دیدگی
strain	زیادکشیدن
strain	فشار
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain	تقلا
strain	نژاد
strain	اصل زودبکار بردن
strain	زور زدن سفت کشیدن
strain	کش دادن
strain	کوشش درد سخت
strain	تغییر شکل نسبی
strain	افزایش طول نسبی
strain	تغییرشکل
strain	سفت کشیدن
strain	کشیدن
strain	کشش بار
strain	کرنش
strain	کشیدگی
strain	کشش
strain	تجاوز کردن از
strain	انبساط
strain	حالت موروثی
strain	سوء استفاده کردن از
strain	دگردیسی
strain	دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
the strain on a rope	فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
strain harden	سخت کردن کرنشی
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain energy	انرژی کرنش
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
strain energy	انرژی کشیدگی
strain gauge	کشش سنج
strain hadening	سخت گردانی سرد
strain curve	نمودار تغییر شکل
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
eye strain	چشم کوفتگی
eye strain	خستگی چشم
transannular strain	کشیدگی دو سر حلقه
torsional strain	فشار پیچشی
torisonal strain	فشار پیچشی
to strain under a load	درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to strain one's eyes	فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
to strain one's eyes	چشم خود رازیاد خسته کردن
to strain at a gnat	ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
do not strain your nerves .	با عصاب خودتان فشار نیا ورید
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
shearing strain	پیچیدگی برشی
shear strain	تغییر شکل برشی
cold strain	تغییر بعد یافتن در حالت سرد
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
front strain	کرنش پیچشی
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
he talked in another strain	لحن اوتغییریافته بود
angle strain	کرنش زاویهای
angle strain	کشیدگی زاویهای
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
strain rate	میزان تغییر شکل
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
strain insulator	مقره جداکننده
strain hardness	سختی کشی
strain hardness	سختی درجه
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain hardenability	سخت گردانی سخت
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
soil strain	فشار زمین
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
baeyer strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی بایر
The rope severd under the strain .	طناب تحت فشار قطع شد
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی
repetitive strain injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
ring strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
strain age harden	سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی