English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
differential head بار تفاضلی
Other Matches
differential تفاضلی
differential نماد متغیر انتگرال گیری [ریاضی]
differential آنچه اختلاف را نشان میدهد
differential دیفرانسیل
differential مشتقه
differential افتراقی
differential تشخیص دهنده
differential دارای ضریب متغیر
differential psychology روانشناسی افتراقی
differential pressure اختلاف فشار بین دو سیستم یادو حجم
differential prediction پیش بینی افتراقی
differential motor موتور تفاضلی
differential leveling تعیین اختلاف تراز نقاط
differential generator مولد تفاضلی
differential gear دنده عقب اتومبیل
differential galvanometer گالوانومتر تفاضلی
differential reinforcement تقویت افتراقی
differential scoring نمره گذاری افتراقی
price differential تفاوت قیمت
differential threshold استانه افتراقی
differential winding سیم پیچ تفاضلی
differential stage مرحله تفاضلی
differential spoilers اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
differential sensitivity حساسیت افتراقی
differential selsyn همگردهای تفاضلی
differential validity اعتبار افتراقی
differential forces نیروهای دیفرانسیلی
differential equations معادلات دیفرانسیل
differential equations معادلات مشتق
differential conditioning شرطی سازی افتراقی
differential compaction تراکم متناوب
differential coefficient ضریب دیفرانسیل
differential calulus حساب فاضله
differential calculus حساب فاضله
differential booster ولت افزای تفاضلی
differential ailerons ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
differential amplifier تقویت کننده تفاضلی
differential cost هزینه نهایی
differential cost ارزش نهایی
differential diagnosis تشخیص افتراقی
differential equation معادله فاضلهای
differential equation معادله دیفرانسیل
differential equation معادله متغیر مشتق چیزی
differential electromagnet اهنربای برقی تقابلی
differential effects اثرتغییر شرایط استاندارد روی سهمی گلوله
differential drive دیفرانسیل
differential analyzer تحلیل کننده تفاضلی
differential operator عملگر دیفرانسیلی [ریاضی]
total differential دیفرانسیل کل
total differential تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
differential equation معادله دیفرانسیل [ریاضی]
differential geometry هندسه دیفرانسیل [ریاضی]
differential compression check ازمایشی از وضعیت موتور که در ان مقدار نشتی رینگها وسوپاپها توسط اندازه گیری افت فشار در طرفین سوراخی با قطر معین تعیین میشود
differential ionization chamber اتاقک یونش تفاضلی
differential laser gyro دو اشعه لیزر با پلاریزاسیون یکسان که برای یک ژایروبکار میروند
differential susceptibility and permeabi مغناطیس پذیری و نفوذپذیری نسبی
differential field winding سیمپیچ اهنربایی متقابل
differential cost analysis تحلیل هزینههای تفاضلی سیستمی که در ان هزینههای روشهای مختلف برسی میگردد
differential aptitude tests ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
differential thermal analysis تجزیه گرمایی تفاضلی
differential heat of solution گرمای انحلال تفاضلی
differential compound winding سیمپیچ مرکب تفاضلی
magnetic differential permeability پرمئابیلیته ی اختلافی
line differential protection حفافت دیفرانسیلی خط
semantic differential scale مقیاس افتراق معنایی
multiple differential prediction پیش بینی افتراقی چند متغیری
partial differential equation معادلات دیفرانسیل جزئی
partial differential equation معادله دیفرانسیل جزیی
differential ballistic wind بادبالیستیکی مفروض
differential ballistic wind باد بالیستیکی فرضی
differential compound wound motor موتور با سیم پیچ کمپوندتفاضلی
ordinary differential equation [ODE] معادله دیفرانسیل معمولی [ریاضی]
partial differential equation [PDE] معادله دیفرانسیل با مشتقات پاره ای [ریاضی]
head to head polymer بسپار سر به سر
keep one's head <idiom>
keep one's head دست پاچه نشدن
to head off عازم شدن [گردش]
on/upon one's head <idiom> برای خودش
over one's head <idiom> خیلی سخت برای درک
over one's head <idiom> به مقام بالاتری رفتن
head for به سمت معینی در حرکت بودن
Off with his head ! سرش را ببرید !
head up <idiom> رهبر
head out <idiom> ترک کردن
head down دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off <idiom> به عقب برگشتن
head to head رقابت شانه به شانه
head up بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head way بجلو
head way پیشرفت
head way بلندی طاق سرعت
head way پیشروی
head well مادر چاه
keep one's head خونسردبودن
off with his head سرش را از تن جدا کنید
over head هزینه سربار
R/W head وسیله
go to head of مست کردن
go head ادامه بدهید بفرماید
go head پیش بروید
head-on <idiom> برعلیه کسی بودن
head-on <idiom> فرجام مواجه شدن با
head off <idiom> مانع شدن از ،جلوگیری کردن
go to one's head <idiom> مغرور شدن
get it through one's head <idiom> فهمیدن ،باورداشتن
per head متوسطمیانگین
one way head سریکجهته
with head on سربه پیش سر به جلو
well head سر چشمه
to keep one's head ارام یاخون سردبودن
to go off one's head دیوانه شدن
head well چاه پیشکار
to get anything into ones head چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
from head to f. ازسرتاپا
R/W head HEAD WRITE/READ
head-first سربجلو
head شبکه یا بدنه
head عناصر اولیه ستون
head پیش رو
head بخش بالایی وسیله
head on شاخ بشاخ
head رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head سرپل توالت ناو
head دماغه
head نوک پیکان
head-first باکله
head first از سر سراسیمه
head مهم
head first سربجلو
head : سرگذاشتن به
head دارای سرکردن
head ریاست داشتن بر رهبری کردن
head دربالا واقع شدن
head عازم شدن سرپل گرفتن
head مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head توپی کامل و سایر متعلقات
head طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head دهنه ابزار
head ارتفاع ریزش سر رولور سر
head ارتفاع فشاری
head-on از سر
head افت
head سرفشنگ
head دستشویی قایق بالای بادبان
head-on از طرف سر
head-on روبرو
head ضربه با سر
head on از سر
head on از طرف سر
head on روبرو
head هد
head انتهای میز بیلیارد
head on نوک به نوک
head first باکله
head-on نوک به نوک
head-on شاخ بشاخ
head سر
head دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head سرستون
head سالار عنوان
head رئیس
head دهانه
head انتها دماغه
head اولین عنصر داده در لیست بودن
head راس
head بعد بالایی کتاب یا بدنه
head عنوان مبحث
head ابتداء
head نوک
head راس عدد
head کله
head موضوع در راس چیزی واقع شدن
head فهم
head اصلی
head منتها درجه موی سر
head فرق سرصفحه
head موضوع
head خط سر
head سردرخت
head دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head-first از سر سراسیمه
head رهبری کردن مقاومت کردن
head عمده
she has a well poised head وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
sculptured head پیکره سر ادمی
truck head سکوی نظامی یا بارانداز کنارایستگاه خودروها
sculptured head سردیس
shock head انبوه گیسو
running head خط عنوان هرصفحه در متن
read head هد خواندن راس خواندن
record head نوک ضبط
recording head نوک ضبط
round head برگردان
to gather head نیروگرفتن
rivet head کله پرچ
scald head کچلی
round head سر گرد
shock head دارای موی فراوان
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com