English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 191 (10 milliseconds)
English Persian
diode transistor logic DTL
Other Matches
transistor transistor logic منطق TTL
direct coupled transistor logic سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
transistor ترانزیستور
most transistor ترانزیستور ماس
transistor ترانزیستور سه لایهای از انواع مختلف نیمه هادی
transistor هر لایه یک emitler برچسب شده در ترمینال , base شدت جریان را کنترل میکند بین emitter,collector
transistor تقویت کننده کریستالی
transistor معروفترین خانواده دروازه و طرح مدار ترانزیستوری که ترانزیستورهای دو قط بی آن مستقیماگ کنترل میشود.
transistor برای ایجاد تابع منط قی
transistor وسیله الکترونیکی نیمه هادی که جریان را در یک مدار کنترل میکند.
saturated transistor ترانزیستور اشباع شده
cut off transistor ترانزیستور قطع
pnp transistor ترانزیستور پی ان پی
pnp transistor emiher آن از نوع نیمه هادی P هستند و base آنها نوع n است
planar transistor ترانزیستور مستوی
pnp transistor طرح ترانزیستور دوقط بی که collector
npn transistor ترانزیستور ان پی ان
npn transistor طرح ترانزیستور و قط بی با نیمه هادی نوع P برای پایه و نوع n برای collector و emither
field effect transistor ترانزیستور اثر میدان
field effect transistor ترانزیستور اف ای تی
field effect transistor اف ای تی ترانزیستور با اثر میدان
high frequency transistor ترانزیستور فرکانس بالا
high power transistor ترانزیستور قدرت
integrate circuit transistor ترانزیستور در مدار مجتمع ترانزیستور مجتمع
low power transistor ترانزیستور با قدرت کم ترانزیستور کم قدرت
intermediate power transistor ترانزیستور با قدرت متوسط
high frequency alloy juction transistor ترانزیستور الیاژی فرکانس بالا
insulated gate field effect transistor ترانزیستور اف ای تی باگیت عایق
diode قطعه الکترونیکی که به جریان الکتریک اجازه عبور از یک جهت ونه جهت دیگر میدهد
diode دیور نیمه هادی که در صورت اعمال جریان نور منتشرمیکند
diode لامپ دوقطبی
diode لامپ
diode یکسوساز [فیزیک] [مهندسی]
diode دو قطبی
z diode دیود "زد"
z diode دیود زنر
diode دیود [فیزیک] [مهندسی]
diode دوقطبی الکتریکی [فیزیک] [مهندسی]
diode لامپ دو قطبی
diode دیود
double diode دیود دوبل
silicon diode دیود سیلیسیمی
isolation diode لامپ دو قطبی خودکار
semiconductor diode دیود
semiconductor diode دو قطبی نیم رسانا
zener diode دیود زینر
zener diode دیود زنر
tunel diode دیود نقبی
tunnel diode دیود تونلی
tunnel diode مهندسی دیود تانل
input diode دیود ورودی
input diode دیود اولیه
tunel diode دیود تونلی
tunnel diode دیود تانل
double diode دیود مضاعف
diode characteristic مشخصه الکترد مرکب
diode detector یکسوسازدیودی
diode isolation جداسازی دیودی
diode lamp دیود دورانی
crystal diode دیود بلوری
diode limiter محدود کننده دیودی
diode detector اشکارسازی دیودی
magneto diode دیود مغناطیسی
centering diode دیود مرکزگذار
laser diode [LD] لیزر نیم رسانا [فیزیک]
crystal diode دیود
lith emitting diode دیود ساتع نور
high tension diode دیود فشار قوی
light emitting diode دیود ساطع کننده نور
double base diode دیود- بیس دوبل ترانزیستور یونی- جانکشن
light emitting diode دیود ناشر نوری
zener diode stabilization تثبیت کنندگی دیود زنر
equivalent diode of a triode لامپ دو قطبی هم ارز چندقطبی
equivalent diode voltage ولتاژ لامپ دو قطبی هم ارز
high back resistance diode مقاومت دیود در بایاس مخالف
equivalent diode of a multielectrode val لامپ دو قطبی هم ارز چندقطبی
high back resistance diode دیود با مقاومت معکوس زیاد
high back resistance diode دیود با مفاومت معکوس بالا
logic مراحل و تصمیمات و ارتباطات
logic مدار الکترونیکی یک عملوند منط قی اعمال میکند به سیگنال ورودی و خروجی تولید میکند
logic نشانه گرافیکی برای نمایش نوعی تابع منط قی
logic بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
logic قطعه آزمایش که وضعیت منط قی قط عات یا مدارها را نشان میدهد
logic عمل کامپیوتری یا تابعی که تصمیم گیری میکند. قط عات کامپیوتر یا سیستم دیجیتال
logic یکی از دو سطح ممکن مدار دیجیتال . سطح ها به صورت 1 و 0 هستند یا درست و نادرست
logic دروازه یا ترکیب دروازههای منط قی
logic نمایش گرافیکی قط عات منط قی
logic مدار الکترونیکی که از چندین دروازههای منط قی مثل EXOR,OR,AND تشکیل شده
logic مدر منط قی که خروجی آن بستگی به وضعیت منط قی ورودی قبل دارد
logic ولتاژ نمایش وضعیت منط قی مشخص .
logic استدلال
logic منطق
logic برهان
logic منطق ریاضی
logic زبان ریاضی
logic لاجیک
logic منطقی
logic تخته مدار چاپ شده حاوی دروازههای منط قی دودویی و نه قط عات آنالوگ
logic سیستم کاهش نتیجه از داده دودویی
logic دانش تفکرات و دلایل
logic ترمیم فرم و ساختار بدون توجه به محتوا
logic ترمیم ریاضی عملیات منط قی مثل AND و OR و... و تبدیل آنها به مدارهای مختلف
logic unit واحد منطقی
positive logic منطق مثبت
negative logic منطق منفی
logic theorist نظریه پرداز منطقی
mathematical logic منطق ریاضی
logic theory نظریه منطقی
n level logic منطق N سطحی
logic variable متغیر منطقی
shared logic منطق اشتراک
propositional logic منطق گزارهای
logic analysis تحلیل منطقی
to chop logic منطق بافتن
threshold logic منطق استانهای
three state logic : بالای منط قی , پایین منط قی و امپدانس بالا
three state logic دروازه منط قی یا IC که سه وضعیت خروجی ممکن دارد
symbolic logic زبان علایم یاعلامتی
symbolic logic منطق سمبلیک
symbolic logic منطق رمزی
symbolic logic منطق نمادی
structural logic منطق ساختی
formal logic منطق صوری [منطق]
sequential logic منطق ترتیبی
mathematical logic منطق ریاضی [ریاضی]
two level logic منطق دوسطحی
control logic منطق کنترل
logic analyzer تحلیل کننده منطقی
logic array ارایه منطقی
logic board تخته منطقی
logic board برد منطقی
logic card کارت منطقی
logic circuit مدار منطقی
logic circuits مدارهای منطقی
logic design طرح منطقی
logic design طراحی منطقی
logic designer طراح مدارهای منطقی
logic device دستگاه منطقی
logic add جمع منطقی
hardwired logic تابع منط قی یا برنامهای که در سخت افزار نصب شده است و از وسایل الکترونیکی مثل دروازه ها و نه نرم افزار استفاده میکند
fuzzy logic منطق نامعلوم
computer logic منطق کامپیوتر
boolean logic منطق بولی
affective logic منطق عاطفی
fluid logic منطق سیلانی
formal logic منطق مجرد
formal logic منطق رمزی
formal logic منطق صوری
formal logic قضاوت سطحی
formmal logic منطق صوری
fuzzy logic نوعی منط ق در برنامه نویسی کامپیوتری که روشهای نتیجه گیری در مغز بشر را جانشین میکند
logic diagram نمودار منطقی
logic multiply ضرب منطقی
logic product حاصلضرب منطقی
logic network شبکه منطقی
logic operation عمل منطقی
logic sum مجموع منطقی
logic operator اپراتور منطقی
logic probe کاوشگر منطقی
logic shift تغییر مکان منطقی
logic programming برنامه نویسی منطقی
logic seeking چاپگری که میتواند اطلاع مورد نیاز را با کمترین جابجایی نوک تامین میکند
logic seeking انتهای خط وط
logic instruction دستورالعمل منطقی
logic gates گیتهای منطقی
logic switch گزینه منطقی
logic element عنصر منطقی
logic element عنصر لاجیک
logic error خطای منطقی
logic symbol علامت منطقی
logic seeking دستورات تنظیم و... را تشخیص میدهد
logic symbol نماد منطقی
logic gate دروازه منطقی
logic function تابع منطقی
double rail logic منطق دو خطی
arithmetic logic unit بخشی از CPU که عملیات محاسباتی را انجام میدهد واحد محاسبه و منطق
current mode logic منطق جریانی
first order predicate logic PROLO بکار می رود
arithmetic logic unit واحد حساب و منطق
integrated injection logic IIL
random logic design طرح منطقی تصادفی
programmable logic array ارایه منطقی برنامه پذیر ارایه منطقی برنامه ریزی
positive true logic یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
logic arithmetic unit واحد منطق و حساب
integrate logic circuit مدار منطقی مجتمع
emitter coupled logic طرح مدار منط قی با سرعت بالا با استفاده از انتشار کنندههای ترانزیستور به عنوان خروجی به سایر مراحل
uncommitted logic array جدول محلهای حافظه در سیستم که خالی هستند یا اختصاص داده نشده اند
uncommitted logic array مشابه 10328
negative true logic سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
single rail logic منطق تک خطی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com