Total search result: 201 (9 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
direct loading |
مجموعه نیروهائیکه مستقیمابه ساختمان اثر میکند وشامل بارهای زنده و مرده میباشد |
|
|
Other Matches |
|
loading |
فرفیت |
loading |
خرج گذاری کردن سلاح |
loading |
پر کردن سلاح |
loading |
بار گذاری |
loading |
فرفیت بارگیری |
loading |
عمل انتقال فایل یا برنامه از دیسک به حافظه |
self loading |
فشنگ گذاری خودکار به طورخودکار پرشونده |
self loading |
پرشونده خودکار |
loading |
بارگیری مهمات درهواپیما |
loading |
بارگیری کردن سوارشدن به خودرو یاهواپیما |
loading |
بارگیری |
loading |
بار محموله |
loading |
امیختن موادخارجی به شراب |
loading |
بار |
loading |
بارگذاری |
loading |
بارکنش |
horizontal loading |
پر کردن مهمات به طور افقی |
frequency loading |
بارگیری فرکانسی |
horizontal loading |
کولاس افقی |
horizontal loading |
بارگیری افقی کشتیها |
loading capacity |
بار گیری |
indirect loading |
بارگذاری غیرمستقیم |
lane loading |
سربار خط عبوری |
loading apron |
نوار بارگیری |
loading bridge |
پل بارگیری |
loading bucket |
سطل بارگیری |
cycles of loading |
دورههای بار |
frequency loading |
بارکنش فرکانسی |
factor loading |
وزن عاملی |
endurance loading |
بارگیری با حداکثر فرفیت بارگیری کامل |
cease loading |
گلوله را پرنکنید |
drag loading |
نتیجه کشش بادیا موج انفجار |
commercial loading |
بارگیری تجارتی |
commercial loading |
بارگیری کالای تجارتی |
commodity loading |
بارگیری کالاهای مختلف |
cross loading |
سر شکن کردن بارها |
cross loading |
تقسیم بارهای هواپیما |
cross loading |
مخلوط کردن بارها |
density of loading |
تراکم پر کردن خرج در لوله تراکم خرج پرتاب |
diffraction loading |
منتجه نیروهای وارد بیک شیئی |
diffraction loading |
منتجه فشار |
drag loading |
فشار کششی |
cease loading |
پر نکنید |
bulk loading |
بارگیری در مخازن |
emergency loading |
بارگذاری فوق العاده |
emergency loading |
بارگزاری فوق العاده بارگزاری اضطراری |
dynamic loading |
بارگذاری جنبشی |
combat loading |
بارگیری رزمی هواپیما بارگیری جنگی |
base loading |
بارگیری انجام شده در پایگاه |
base loading |
بار اولیه |
drift loading |
دهانه |
bill of loading |
بارنامه کشتی |
bill of loading |
جواز کشتی |
breech loading |
ته پر |
breech loading |
پر کردن تفنگ از ته |
bulk loading |
بارگیری مخزن به طور یک جا |
disc loading |
نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی |
loading capacity |
فرفیت |
Loading and unloading. |
بارگیری وتخلیه |
separate loading |
مهمات مجزا |
separate loading |
مجزا پرشونده |
rate of loading |
میزان بارگذاری |
preload loading |
بارگیری اولیه یا بارگیری قبل از بارگیری اصلی |
pre loading |
بارگیری اولیه |
point of loading |
نقطه بارگیری |
muzzle loading |
سر پر |
magnetic loading |
بارگیری مغناطیسی |
loading tray |
سینی پر کن گلوله |
tactical loading |
بارگیری رزمی یا جنگی |
transverse loading |
بارگذاری روی پایه |
truck loading |
سربار کامیون |
The ship is loading. |
کشتی درحال بارگیری است |
loading door |
فشاردر |
loading dock |
بارگیریبارانداز |
loading bunker |
بارگیریانبارزغال |
loading area |
قسمتلودینگ |
wing loading |
نسبت وزن کل به مساحت یال |
wing loading |
وزن غیر خالص هواپیما تقسیم بر سطح زیر ان |
up line loading |
انتقال یک کپی از یک برنامه |
unit loading |
بارگیری کردن یکانها برای حمل و نقل بارگیری یکان |
loading time |
زمان بارگیری |
loading table |
جدول بارگیری |
rail loading |
سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن |
loading diagram |
دیاگرام بارگیری |
loading point |
نقطه سوارشدن |
loading point |
نقطه بارگیری |
loading duration |
مدت بار گذاری |
loading plan |
طرح بارگیری خودرو |
loading facilities |
وسایل بارگیری |
loading scale |
مقیاس بارگیری |
loading list |
لیست بارگیری خودرو |
loading for contingencies |
کارمزدی که بابت هزینههای احتمالی به حق بیمه اضافه میشود |
loading rack |
سکوی بارگیری |
loading ramp |
راهروی شیب دار بارگیری |
loading coil |
پیچک بار افزای |
loading station |
ایستگاه بارگیری |
loading speed |
سرعت بار گذاری |
loading chart |
طرح بارگیری هواپیما |
loading chart |
جدول بارگیری |
loading space |
فضای قابل بارگیری |
loading site |
محل بارگیری |
loading site |
سکوی بارگیری |
loading routine |
روال بارکننده |
container-loading bridge |
پلورودبستههابهکشتی |
muzzle-loading cannon |
بارگیریلولهتوپ |
ammunition loading line |
خط بارگیری مهمات |
bow loading door |
درخمشدهمخصوصبار |
volumetric loading/density |
خارج قسمت حجم کل سوخت موتور راکت جامد به کل بدنه یا پوسته |
manpower loading chart |
نمودار تخصیص نیروی انسانی |
loading participation in profits |
هزینههای مشارکت در سود |
block stowage loading |
بارگیری وسایل هم مقصد دریک قسمت از وسیله ترابری |
strength under tangential loading |
مقاومت دربرابر عاملهای مماسی |
ammunition loading line |
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات |
loading on alternate spans |
حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها |
multiple loading operating system |
سیستم عامل بارکننده چندتایی |
deflection under long term loading |
خیز ریز بار طویل المدت |
cross section of a muzzle-loading cannon |
قسمتموربدهانهتوپ |
direct <adj.> |
دست اول |
direct <adj.> |
بلافاصله |
direct <adj.> |
بدون واسطه |
direct |
نظارت کردن |
direct |
متوجه ساختن |
direct |
اداره کردن |
direct |
راسته |
direct |
مستقیم یابدون شریک سوم |
direct |
دستورات برنامه که به صورت کد مطلق نوشته شده اند |
direct |
مدیریت یا سازمان دهی |
direct |
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم |
direct |
اداره کردن هدایت کردن |
direct |
مستقیم راست راهنمایی کردن |
direct |
: مستقیم معطوف داشتن |
direct |
قراول رفتن |
direct |
امرکردن |
direct |
: دستور دادن |
direct <adj.> |
مستقیم |
direct |
رهبری کردن |
direct |
هدایت کردن |
direct |
دستور دادن دستورالعمل دادن |
direct objects |
که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند. |
direct tax |
مالیات مستقیم |
direct object |
مفعول مستقیم |
direct object |
مفعول بیواسطه |
direct object |
مفعول صریح |
direct current |
جریان دائم |
direct taxes |
مالیاتهای مستقیم |
draw direct |
مستقیماگ روی صحنه ونه روی بافر حافظه |
direct measurement |
اندازه گیری مستقیم |
direct therapy |
درمان رهنمودی |
direct current |
جریان یکسو |
direct hit |
اصابت مستقیم |
direct hit |
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند |
direct hits |
اصابت مستقیم |
direct hits |
گلولهای که مستقیم به هدف اصابت کند |
direct objects |
چیز |
direct taxation |
مالیات مستقیم |
direct taxation |
اخذ مالیات بصورت مستقیم |
direct current |
جریان مستقیم |
direct current |
جریان برق مستقیم |
direct support |
پشتیبانی مستقیم کردن |
direct objects |
مقصود |
direct objects |
مخالفت کردن |
direct objects |
شیئی |
direct objects |
موضوع |
direct objects |
مورد |
direct objects |
اعتراض داشتن |
direct objects |
اعتراض کردن |
direct rule |
حکومتایالتیومحلی |
direct objects |
کالا اعتراض کردن |
direct objects |
شی ء |
direct objects |
موضوع منظره |
to direct traffic through |
ترافیک را از طریق...هدایت کردن |
direct objects |
هدف |
direct dyes |
رنگینه های مستقیم [که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.] |
Is it a direct flight? |
آیا پرواز مستقیم است؟ |
direct objects |
مفعول |
direct objects |
دلیل اوردن |
direct address |
نشانی مستقیم |
direct objects |
نماش داده می شوند |
direct objects |
ترتیب عبور پیام ها از یک شی به دیگری |
direct objects |
دادهای که تصویر یا صوت مشخص تولید میکند |
direct objects |
متغیر سیستم خبره در یک عمل با دلیل |
direct objects |
داده در یک عبارت که توسط اپراتور اجرا میشود. مراجعه شود به ARGUMENT |
direct objects |
OPERAND |
direct action |
مکانیسم عمل مستقیم درماسوره ها |
direct objects |
سیستم کامپیوتری که برنامهای برای آن نوشته و کامپایل شده است |
direct objects |
فایلی که حاوی کد اصلی برای تابع یا برنامهای است |
direct objects |
چیز ماده خارجی |
direct objects |
پانج کارت که حاوی برنامه است |
direct objects |
امکانی در windows.x که امکان تبدیل داده از برنامهای که OLE را پشتیبانی نمیکند دارد به طوری که به صورت شی OLE در برنامه دیگری به کار می رود |
direct objects |
برنامه کامپیوتری به صورت کد اصلی که توسط کامپایلر یا اسمبلر تولید شده است |
direct objects |
زبان برنامه پس از ترجمه |
direct objects |
نرم افزاری که با استاندارد COBRA اشیا را بهم متصل میکند |
direct debit |
سفته-وجهالزمان |
direct oration |
گفته یا قول مستقیم |
direct address |
آدرس مستقیم |
direct addressing |
نشان دهی مستقیم |
direct addressing |
ادرس دهی مستقیم |
direct admission |
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران |
direct aggression |
پرخاشگری مستقیم |
direct analysis |
تحلیل رهنمودی |