English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 128 (7 milliseconds)
English Persian
directing staff ستاد هادی
directing staff ستاد هدایت کننده
Other Matches
self directing خودفرمان
directing راهنمایی کردن
directing هدایت کردن
directing اداره کردن روانه کردن وسایل
directing point نقطه نشانی
directing point نقطه نشانه روی
call directing code یک کد دو یا سه کاراکتری است که در سیستم تله تایپ بکارمی رود
staff مخلوط سیمان و گچ
staff مربوط به ستاد سمبه پاک کننده توپ
staff کارکنان
staff پرسنل ستاد ستادی
staff 1- ستاد 2- کارکنان
staff کارمندان
staff پرسنل
staff چوب بلند
staff تیر
staff چوب پرچم ستاد ارتش
staff کارمندان کارکنان
staff افسران صاحب منصبان
staff اعضاء هیئت
staff قسمت ستاد
staff با کارمند مجهز کردن با کارمند مجهز شدن
operating staff متصدیان
staff duty وفیفه ستادی
staff duty ماموریت ستادی
staff duty کار ستادی
staff estimate براورد ستادی
staff coordination هماهنگی ستادی
operating staff کارمندان عملیاتی
member of staff کارمند
levelling staff شاخص تراز
staff college دانشگاه جنگ
special staff ستاداختصاصی
pack staff بارنگهدار
pack staff بغچه نگه دار
paraprofessional staff کارکنان غیر تخصصی
personal staff ستاد شخصی
personal staff ستاد خصوصی فرمانده
planning staff ستاد طرح ریزی کننده
quarter staff نیزه چوبی
rammer staff دسته سمبه
rammer staff چوب سمبه
special staff ستاد تخصصی
staff gauge اشل اندازه گیری ارتفاع اب رودخانه
staff gauge اشل دستی
staff levelling میر ترازیابی
the staff of old age عصای پیری
tip staff عصای سر فلزی
treble staff موسیقی
ground staff افرادنگهداریکنندهیکزمینورزشی
staff nurse سرپرستار
hotel staff کارکنان هتل
leveling staff میر
redeploy [staff] تبدیل کردن
redeploy [staff] برگرداندن
redeploy [staff] عوض کردن
technical staff کارمندان یا اعضای فنی
surveyor's staff ژالون نقشه برداری
supervisory staff مباشرین
staff manager رئیس کارگزینی
staff of life نان یا چیزی شبیه ان
staff of life مایه حیات
staff officer افسر ستاد
staff section بخش ستادی
staff section قسمت ستادی دسته سمبه
staff section قطعات سمبه
staff sergeant گروهبان دوم
staff study بررسی ستادی
staff supervision نظارت ستادی
supervisory staff کارمندان مباشر
redeploy [staff] تغییر دادن
army staff ستاد نظامی
general staff ستاد عمومی
general staff ستاد کل
general staff ستاد ارتش
gangway staff نگهبان پله
ensign staff میله پرچم پاشنه
editorial staff هیئت مدیره یانویسنده
brigade staff ستاد تیپ
conducting staff ستاد هادی
conducting staff ستاد هدایت کننده
analysis staff ستاد تجزیه و تحلیل کننده گروه تجزیه و تحلیل کننده
combined staff ستاد مختلط ستاد متشکل از پرسنل نظامی چند کشور در عملیات
combined staff ستاد مرکب
Chief of Staff رئیس ستاد
army staff ستاد نیروی زمینی
army staff ستادارتش
general staff ستادفرماندهی
levelling staff میر
leveling staff ژالون نقشه برداری
joint staff ستاد مشترک
Chiefs of Staff رئیس ستاد
hand staff دسته خرمن کوب
jacob's staff مسافت سنج
jacob's staff چوبی که نوک اهنی داردودرزمین پیمایی بکارمیرود
jack staff میله پرچم سینه
integrated staff ستاد یکپارچه ستاد التقاطی
half staff نیم افراشته
hand staff چوبدستی
integrated staff ستاد توام
assistant chief of staff معاون رئیس ستاد
vice chief of staff جانشین رئیس ستاد
water staff gauge اشل اندازه گیری عمق اب
army general staff ستادنیروی زمینی
army general staff ستاد عمومی ارتش
vice chief of staff دستیاررئیس ستاد
assistant chief of staff معاونت
supreme commander's staff ستاد کل ارتش
deaputy chief of staff رئیس رکن از رده سپاه به بالا
general staff college دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
joint chief of staff رئیس ستاد مشترک
joint chief of staff رئیس ستاد ارتش
marked levelling staff میر ترازگیری
marked levelling staff میر مدرج
assistant chief of staff, g رکن یکم اداره یکم
assistant chief of staff, g معاونت پرسنلی
supreme commander's staff ستاد عالی ارتش
command and general staff college دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
assistant chief of staff,g (intelligenc معاونت اطلاعات
command and general staff college دافوس
assistant chief of staff,g (intelligenc رکن دوم اداره دوم
assistant chief of staff, g (operations معاونت عملیات
assistant chief of staff, g (operations رکن سوم اداره سوم
assistant chief of staff,g(civil affair معاونت امور غیرنظامیان رکن پنجم اداره پنجم
The singer and his staff commandeered the entire backstage area. خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
The editorial staff drew unflattering comparisons between the mayor and a dictator. هیات تحریریه مقایسه برخورنده ای بین این شهردار و دیکتاتوری کرد.
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com