Dictiornary-Farsi | direction of thread | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 167 (9 milliseconds)

English	Persian
direction of thread	سوی پیچش پیچ
direction of thread	جهت پیچ


Other Matches

It is formed by alternatively lifting and lowering one warp thread across one weft thread	این است که توسط روش دیگر بلند کردن و پایین آوردن موضوع یکی پیچ و تاب در سراسر یک موضوع پود تشکیل
thread	دارای خطوط برجسته کردن حدیده وقلاویز کردن
thread	موجی کردن
thread	نخ کشیدن به
thread	بند کشیدن
thread	نخ کردن
thread	برنامهای که از بخشها و قسمتهای کوچکتر تشکیل شده است
thread	رشته
thread	رگه
thread	شیار برجستگی
thread	رشته رشته شدن
thread	مثل نخ باریک شدن
thread	ساختاری که در آن هر گره اشاره گری به گره دیگر دارد
thread	فایلی که یک ورودی آن حاوی آدرس و داده را دارد باشد.
thread	زبان برنامه نویسی که به بخشهای زیادی از کد امکان نوشتن و پس استفاده توسط برنامه اصلی میدهد
thread	نخ یاقیطان
thread	پیچ کردن
thread	دندانه
thread	سیم
thread	رزوه شیارداخل پیچ ومهره
thread	قیطان
thread	ریسمان
thread	دنده دار کردن مارپیچ
thread	دنده پیچ
thread	نخ
butterss thread	شیار اره
nut thread	پیچ مهره
mercury thread	مارپیچ جیوهای
air thread	لعاب خورشید
inside thread	مارپیچ داخلی
angular thread	پیچ تحت زاویه
gold thread	گلابتون زر
external thread	دنده خارجی
english thread	پیچ و مهره انگلیسی
angular thread	پیچ وی شکل
screw thread	حدیده
thread the needle	پاس دقیق از بین مدافعان
thread tap	قلاویز
stepped thread	کولاس پیچی ناقص
cut a thread	پیچ تراشیدن
stepped thread	پیچ ناقص کولاس
stair thread	کف پله
inside thread	دنده داخلی قلاویز
screw thread	پای پیچ
trapezoidal thread	دندههای ذوزنقهای
air thread	مخاط شیطان
thread fineness	نمره نخ
weft thread	ریسمانتاریشکل
death thread	تهدید به مرگ
thread fineness	[ضریبی جهت تعیین کیفیت نخ]
metallic thread	نخ زربفت [اینگونه نخ ها که از تابیده شدن ورقه های نازک طلا، نقره و یا دیگر فلزات بدور نخ تهیه می شوند، جهت تزئین فرش بکار رفته.]
silver thread	نخ های زربفت یا نقره ای [این نوع نخ در بعضی قالیچه ها جهت تزئین در بافت فرش بکار می رود.]
thread bare	فرش کهنه
thread count	[تعداد رشته نخ تار یا پود در یک طول مشخص]
thread fineness	ظرافت نخ
warp thread	تارشیاری
thread trimmer	آرایندهنخ
acme thread	شیار ذوزنقه ای
sewing thread	نخ خیاطی
hang by a thread <idiom>
rubber thread	ریسمانلاستیکی
thread guide	راهنماینخ
thread take-up lever	اهرم بالا-پائینبرندهنخ
Our life is hanging by a thread .	زندگی مابه تار مویی بند است
left hand thread	پیچ چپ گرد
thread rubber separator	میانگیر نخدار
To pick up (to lose) the thread of conversation.	رشته سخن را بدست گرفتن ( گم کردن )
direction	سرپرستی
direction	سازمان دهی یامدیریت
Y direction	حرکت عمودی
direction	سمت بافت
self direction	خودفرمان
direction	جهت خواب فرش
X direction	حرکت افق
direction to be followed	جهتحرکت
direction for use	دستوراستعمال
direction	رهبری
direction	کارگردانی
direction	گرا
direction	جهت
direction	دستورالعمل جهت
direction	مسیر هدایت کردن
direction	امتداد
direction	راستا
direction	دستوراتی که نحوه استفاده از چیزی را نشان می دهند
direction	دستور
direction	سمت
direction	اداره جهت راه
direction	مسیر
direction	سو
direction	هدایت
direction	ارشاد
direction	هدایت رهبری
briefing direction	دستورالعمل اجرای توجیه دستورالعمل جلسه توجیهی
compass direction	سمت قطب نما
stage direction	مدیریت
compass direction	گرای مغناطیسی
stage direction	کاگردانی
direction board	صفحه سمت نما
cutting direction of a saw	جهات برش اره
compass direction	جهت قطبنمای مغناطیسی
the direction to mecca	قبله
In the opposite direction .	درجهت مخالف
bearing direction	جهت قرار گرفتن یاطاقان
direction of Mecca	بهجهتمکه
art direction	ترکیب
art direction	دکور
art direction	شکل بندی
in the opposite direction.	در جهت مخالف
wind direction	جهتوزشباد
direction of attack	سمت حمله
reaction direction	جهتواکنش
direction of points	جهتیاب
art direction	آرایش
direction board	پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
direction center	مرکزهدایت اتش یا حرکت کشتی یاهواپیما
direction indicator	دستگاه نشاندهنده جهت حرکت
direction finder	راستایاب
direction finder	جهتیاب
flow direction	جهت گردش
direction of a current	current a of set
direction of attack	سمت تک
direction finding	سمت یابی کردن
direction of fire	سمت تیر
fire direction	هدایت کردن اتش
fire direction	هدایت اتش
fighter direction	هدایت کردن هواپیماهای شکاری هدایت جنگنده ها ازروی ناو
field direction	جهت میدان
direction finder	دستگاه جهت یاب
direction rectifier	یکسوکننده سمتی
direction peg	میخ نشانه
direction indicator	دستگاه جهت نمایی
direction finding	جهت یابی کردن
direction finder	جهت یاب خودکار
direction finder	جهت یاب
direction finder	جهت یاب رادیویی
main direction	جهت اصلی
magnetic direction	جهت مغناطیسی
direction finder	سمت یاب
instrument direction	سمت اندازه گیری شده
direction finding	جهت یابی
instrument direction	سمت زاویه یاب
direction center	مرکز هدایت عملیات
direction finding station	پست جهت یابی
three dimensional direction finding	جهت یابی فضایی
rotation in a clockwise direction	گردش به راست
current direction indicator	دستگاه نشاندهنده جهت جریان
direction finding aerial	انتن جهت یابی
rotation in a clockwise direction	گردش در جهت عقربه ساعت
radio direction finding	پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
radio direction finding	جهت یابی بی سیم
maximum direction finding	جهت یابی حداکثر
magnatic direction indicator	دستگاه نشاندهنده جهت مغناطیسی
automatic direction finder	جهت یاب اتوماتیک
ina northerly direction	بطرف شمال شمالا
ina northerly direction	سوی شمال
in a south easterly direction	از جهت جنوب خاور
fire direction net	شبکه مخابراتی هدایت اتش
wind direction and speed	جهتوسرعتوزشباد
fire direction net	شبکه هدایت اتش
fire direction center	مرکز هدایت اتش
air defense direction center	مرکز هدایت اتش پدافند هوایی
The aircrafts was flying in a northerly direction.	هواپیما در جهت شمال حرکت می کرد
high frequency radio direction finding	جهت یابی رادیویی فرکانس بالا
measurement of wind direction: wind vane	اندازهگیریمقداربارشبرف