English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
disc drive port قسمتوروددیسک
Other Matches
disc drive درایودیسک
floppy disc drive محلورودفلاپیدیسک
optical disc drive درایودیسکنوری
disc [disk] drive دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
hard disc drive محلقرارگیریهارد
hard disc drive [British E] دستگاه دیسک سخت [رایانه شناسی]
disc دیسک
disc مراجعه مستقیم به دیسک فشرده
disc صفحه گرامافون
disc صفحه کلاج صفحه دیسک تیغ اره
disc حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc دیسک صفحه ساختن
disc صفحه
disc گرده
disc قرص
disc [تزئینات به شکل ستون صاف، مدور و برجسته]
disc رسانه مغناطیسی دیسک
disc بشقاب سوپاپ
sintered disc قرص متخلخل
arago's disc صفحه اراگو
disc compartment محلقرارگیرینوار
area of a disc مساحت صفحه [قرص شکل] [ریاضی]
turbine disc دیسک توربین
disc recording ضبط روی صفحه گرامافون
adhesive disc صفحهچسبنده
film disc صفحهفیلم
covering disc صفحهپوشیدهشده
floppy disc فلاپیدیسک
blowout disc دیسک نازک فلزی برای اب بندی کردن سیستمهای سیالات
disc brake ترمز دیسکی
disc brake ترمز صفحهای
disc integrator انتگرالگیری دیسکی
disc loading نسبت وزن هلیکوپتر به مساحت دیسک رتوراصلی
disc camera صفحهدوربین
retarding disc صفحه سرعت شکن
rotor disc دیسک رتور
sechi disc شفافیت سنج اب دریا
disc area مساحت دیسک
disc mixer نمایشاجزا
timing disc علامت حک شده روی موتورپیستونی برای کمک به تعیین دقیق وضعیت زاویهای میل لنگ به منظور زمان بندی صحیح کارکرد موتور
disc motor موتورصفحه
tension disc صفحهکشش
filter disc قرص صافی
eccentric disc صفحه گریز از مرکز
tax disc میچسبانند
tax disc برگهپرداختمالیاتکهبرشیشهاتومبیل
slipped disc وضعیتیکهیکیازدیسکهادرجهتدرستینمیچرخد
disc jockey کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
pirate disc نسخه سرقت شده
pirate disc نسخه غیر قانونی چاپ شده
area of a disc مساحت دایره [ریاضی]
optical disc دیسکنوری
disc jockeys کسیکه در رادیو یا تلویزیون وسالن رقص صفحات موسیقی میگذارد
center disc roll غلطک دیسکی
compact disc unit محلقرارگیریدیسک
hard disc [British E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
compact disc player دستگاهدیسکفشرده
center disc roll نورد دیسکی
fixed disc [British E] دیسک سخت [رایانه شناسی]
dry disc rectifier یکسو ساز خشک
mini-floppy disc فالاپیدیسککوچک
disc spacing lever نمایشمقدارفضا
magneto optical disc دیسک نوری که در وسیله ضبط مغناطیسی- نوری به کار می رود
heat deflecting disc صفحهانحرافگرما
discharge indicator disc دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
still video film disc سطحفلاپیدیسک
tandem disc harrow صفحهدوپشتههرس
Disc . Gramaphone record. صفحه گراما فون
hard disc bus سیمهارد
disc compartment control کنترلکنندهمحلقرارگیریصفحه
center disc [disk wheel] دیسک با سوراخ بزرگ در کانونش [ فناوری خودرو]
double multiple disc clutch کلاج چند صفحه- دوبل
compact disc player controls دکمههایکنترلکنندهدیسک
port باب
port اتصال به کامپیوتر که امکان ارسال داده آسنکرون میدهد
port سوکت یا اتصال فیزیکی که امکان ارسال داده بین اتصالات داخلی کامپیوتر و وسیله خارجی دیگر فراهم میکند
port مدار یا اتصال که به کامپیوتر امکان دریافت داده از وسایل خارجی دیگر میدهد
port سوکت و مدار واسط که goystick وارد آن میشود
port مدار یا اتصالی که به کامپیوتر امکان خارج کردن یا ارسال داده به ماشین دیگر یا وسیله دگر میدهد
port مدار و اتصالی که امکان ارسال و دریافت داده موازی میدهد
port پورت خروجی کامپیوتر با اتصال استاندارد که چاپگر به آن وصل است تا حروف داده را دریافت کند.
port مداری که داده موازی در کامپیوتر به سریال تبدیل میکند تا امکان دستیابی سریال فراهم کند
port مدخل
out port ساحلی مورد استفاده سر پل
last port شیپور خاموشی
last port شیپور عزا
out port بندر دور از مقصد
out port بندرخارج از محوطه
way port بندر سر راه
i/o port مدخل ورودی و خروجی
port دریچه تبدیل برنامه
port به آن وصل است را انتخاب کند
port شراب شیرین بارگیری کردن
port ببندر اوردن حمل کردن
port بردن
port ترابردن
port دماغه
port مجرای عبورروغن
port مجرا
port در رو مخرج
port دورازه
port بندر
port لنگرگاه
port مامن مبدا مسافرت
port فرودگاه هواپیما
port بندر ورودی
port بندرگاه
port درب درگاه
port شیار هادی دهانه
port درگاه
port سمت چپ ناو
port ریل اطراف ناو
port وسیلهای که بین پورت ورودی /خروجی و چندین وسیله جانبی قرار دارد. و به کامپیوتر امکان دستیابی به تمام آنها را میدهد
port بندر گاه
port روزنه
port بزرگ کردن لوله اگزاست سمت چپ قایق
port دروازه
port یچ ای که به کاربر امکان میدهد که وسیله جانبی که کامپیوتر
port روزنه دید حمایل نگهداشتن تفنگ حمایل فنگ
port حمل کردن مزغل تیراندازی
port دریچه
port دهانه
main port ,
main port refrencestation : syn
main port port principal
main port بندر اصلی
memory port درگاه حافظه
ejection port دهانهپرتاب
port arms پیش فنگ
parallel port درگاه موازی
midi port دریچه یا درگاه IDI
keyboard port قسمتاتصالصفحهکلید
modem port قسمتقرارگیریمدم
network port قسمتکارباشبکهاینترنت
naval port بندر دریایی
minor port بندر کوچک
port glass جام شرابقرمزوشیرینپرتقالی
port hand دستسویچپ
gun port مزغل
gas port لوله عبور گاز
gas port میله تنظیم گاز
gas port محفظه عبور گاز
port [software] دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
freeing port شکاف یک طرفه
exhaust port دریچه خروجی
hard port فرمان سمت را به سمت مغناطیسی تغییر دهید درعملیات دریایی
hard port ناو را باچرخش سریع به سمت جلوهدایت کنید
high port حالت دست فنگ
printer port قسمتاتصالبهچاپگر
intake port سوپاپ ورودی
intake port دریچه ورودی
inlet port دریچه ورودی
inlet port سوپاپ ورودی
home port پایگاه مادر
home port پایگاه اصلی
high port حالت سخمه به جلو یا سخمه کوتاه
exhaust port مجرای خروجی
port arms فرمان پیش فنگ پیش فنگ کردن
port complex مجتمع بندری
sally port درب ورودی بزرگ
sally port دریچه
sally port دروازه عبور از قلعه
car port سایبان اتومبیل
sally port درب اصلی قلعه یا استحکامات
secondary port بندر فرعی
secondary port ,
secondary port subordinatestation : syn
secondary port station secondary
serial port مدخل سری
serial port درگاه ترتیبی
supply port درگاه تامین
supply port درگاه تدارکاتی
terminal port بندر مقصد
terminal port بندر بارانداز اخرین بندر حرکت
treaty port بندر پیمانی
Port-au-Prince شهر پورت اوپرنس
sally port دروازه بزرگ قلعه
registered port بندر مشخص
video port قسمتنمایش
port of entry بندر مقصد
port of entry بندرمحل ورود
port complex لنگرگاه
port hole روزنه
port hole مزغل
port installations تاسیسات بندری
port of debarkation بندر مقصد حمل کالا
port of debarkation بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
port of destination بندر مقصد
port of embarkation بندر عزیمت
port of embarkation بندر سوار شدن یا بار کردن کالاها
port of entry مرز ورود کالا یا فرد به کشور
port of exit مرز خروج کالا یا فرد ازکشور
port watch نگهبان بندر
port watch پست نگهبانی بندر
put into port وارد بندر شدن
car port گاراژ بی دیوار ولی سقف دار
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
destination port بندر مقصد
deflation port سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
transfer port دریچهانتقال
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com