Dictiornary-Farsi | discharge tube | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 204 (10 milliseconds)

English	Persian
discharge tube	مجرایتخلیه
discharge tube	لامپ تخلیه الکتریکی [فیزیک]


Search result with all words

glow discharge cold cathode tube	لامپ مشتعل
glow discharge tube	لامپ مشتعل
Other Matches

discharge	منفصل یااخراج کردن
discharge	تخلیه بار
discharge	ادا کردن دین بری الذمه کردن
discharge	رفع اتهام
discharge	دشارژ
discharge	اخراج تخلیه الکتریکی
discharge	تادیه کردن
discharge	تادیه
discharge	ابراء
discharge	مرخص کردن هیات منصفه از دادگاه نقض حکم یا دستور دادگاه
discharge	خالی کردن گلوله
discharge	خالی کردن باتری
discharge	پرداخت
discharge	تخلیه
discharge	برون ریزی
discharge	تخلیه الکتریکی
discharge	بده
discharge	انفصال ترشح
discharge	ترشح کردن
discharge	اداء کردن
discharge	مرخص کردن
discharge	خالی کردن
discharge	درکردن
discharge	شلیک عصبی تخلیه
discharge	دبی
discharge	ازاد کردن
discharge	تبرئه
discharge	مفاصا تصفیه
discharge	اخراج کردن ازخدمت رهایی از خدمت
discharge	مرخص کردن پس دادن
discharge	اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharge	خارج کردن
discharge	گذر حجمی در واحگ زمان
discharge conveyor	نوار تخلیه
discharge cock	شیر تخلیه
discharge currect	جریان تخلیه
discharge currect	جریان دشارژ
discharge curve	منحنی بدههای اندازه گیری شده
discharge end	سمت تخلیه
discharge end	محل تخلیه
discharge gate	دریچه تخلیه
discharge head	ارتفاع تخلیه
discharge head	سر لوله
discharge hydrograph	منحنی بده
discharge nozzle	فواره تخلیه
discharge of affect	برون ریزی هیجانی
discharge chute	سرسره تخلیه
discharge capacity	فرفیت تخلیه بارانداز
coefficient of discharge	ضریب جریان
coefficient of discharge	ضریب تخلیه
conditional discharge	ازادی مشروط
implusive discharge	تخلیه غیر متناوب
impulse discharge	تخلیه ضربهای
honorable discharge	ترخیص با سابقه خدمت مجدانه
corona discharge	تخلیه الکتریکی
corona discharge	تخلیه کورونا
corona discharge	تخلیه الکتریکی ناقص در نزدیکی الکترودهای یک میدان غیر یکنواخت
honorable discharge	ترخیص محترمانه
corollary discharge	تخلیه تبعی
glow discharge	تخلیه تابنده
discharge capacity	فرفیت تخلیه بار
discharge of an obligation	سقوط تعهد
discharge of chips	تخلیه براده ها
dishonorable discharge	اخراج از خدمت به علت عدم صلاحیت اخراج از خدمت
glow discharge	تخلیه تابناک
disruptive discharge	تخلیه جرقهای
general discharge	خاتمه خدمت
general discharge	ترخیص عمومی از خدمت سربازی
electric discharge	تخلیه الکتریکی
electrical discharge	تخلیه برقی
electron discharge	تخلیه الکترونها
flood discharge	بده فزون ابی بده سیل
flood discharge	بده طغیان
flaming discharge	تخلیه مشتعل
discharge without honor	اخراج به علت عدم صلاحیت خدمتی
discharge voltage	ولتاژ دشارژ
discharge voltage	ولتاژ تخلیه
discharge of contract	انجام تعهدات قراردادی پایان دادن به تعهدات قراردادی
discharge of solids	بده جامد
sediment discharge	بده جامد
discharge opening	راهگاه تخلیه
discharge opening	مجرای تخلیه
discharge pressure	فشار تخلیه
electrostatic discharge	تخلیه الکتروستاتیکی
discharge recorder	تخلیه نگار
discharge resistance	مقاومت تخلیه
discharge spout	ناودانه ی تخلیه
discharge valve	سوپاپ دود
discharge valve	سوپاپ تخلیه
discharge velocity	سرعت تخلیه
first townsend discharge	تخلیه اول تاونزند
anuual discharge	بده سالانه
average available discharge	بده میانگینی دسترس
average available discharge	بده متوسط مفید
average discharge	بده میانگین
average discharge	بده متوسط
self maintained discharge	تخلیه ناوابسته
second townsend discharge	تخلیه دوم تاونزند
residual discharge	تخلیه مانده
request for discharge	عرضحال اعاده اعتبار دادن عرضحال اعاده اعتبار
rain discharge	حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
point discharge	تخلیه نقطهای
undulatory discharge	تخلیه مواج
spontaneous discharge	شلیک خودانگیخته
surging discharge	تخلیه نوشی
total discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [در باتری]
To dismiss (discharge) someone.	کسی رابیرون کردن ( اخراج کردن )
discharge system	سیستمتخلیه
discharge pipe	لولهتخلیه
discharge bay	صفحهشارژنشده
utilizable discharge	بده مفید
undesireable discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت اخراج به علت فساد اخلاق
absolute discharge	آزادی مطلق
to discharge of an obligation	از دینی مبرا کردن
to discharge goods	کالا را تخلیه کردن
to discharge a guarantee	ضمانتی را ازاد کردن
oscillating discharge	تخلیه مواج
order of discharge	حکم برائت ذمه
lightning discharge	تخلیه اتمسفری
internal discharge	تخلیه داخلی
charge and discharge	محل بارگیری و باراندازی
deep discharge	تخلیه الکتریکی عمیق [مهندسی برق یا الکترونیک]
main discharge	تخلیه اصلی
internal discharge	تخلیه جزیی داخلی
mutual discharge	مبارات
order of discharge	حکم تصفیه
neural discharge	تخلیه عصبی
brush discharge	تخلیه جارویی
non self maintained discharge	تخلیه وابسته
discharge rate [of a pump]	مقدار تحویل [تلمبه ای] [مهندسی]
After his discharge from the army, he came to Tehran .	پس از اینکه از خدمت ارتش مرخص شد آمد تهران.
To dismiss(sack,discharge)someone.	کسی را جواب کردن
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
compressor discharge pressure	فشار در قسمت خروجی کمپرسور
charge and discharge statements	حساب قیومیت صورت و نحوه ارزیابی و عملیات مالی ارث حساب ارث
electric discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
luminous discharge lamp	لامپ تخلیه الکتریکی
discharge rate [of a pump]	مقدار انتقال [تلمبه ای] [مهندسی]
to discharge someone without honor [from the army]	اخراج کردن کسی به علت عدم صلاحیت خدمتی
gas discharge arrester	برقگیر تخلیه گازی
gas discharge display	صفحه نمایش سطح و سبک که از دو قطعه شیشهای پوشیده شده از هادی تشکیل شده است و توسط یک لایه توسط یک لایه نازک گاز نورانی جدا شده است که یک نقط ه صفحه توسط دو سیگنال الکتریکی انتخاب شده است
gas discharge lamp	لامپ تخلیه گازی
gas discharge relay	رله تخلیه گازی
discharge rate [of a pump]	مقدار حمل [تلمبه ای] [مهندسی]
low pressure discharge	تخلیه ی فشار ضعیف
charge and discharge statements	حساب انحصار وراثت
incandescent cathode discharge	تخلیه کاتد ملتهب
xenon discharge lamp	لامپ تخلیهای گزنون
semi self maintained discharge	تخلیه نیم وابسته
corona discharge current	جریان تخلیه کورونا
mistake while in discharge of duty	خطا در حین انجام وفیفه
high rate discharge	تخلیه شدید
discharge indicator disc	دیسک رنگی معمولا زرد یاقرمز برای نشان دادن تخلیه سیستم اطفاء حریق
high frequency discharge	تخلیه فرکانس بالا
bad conduct discharge	اخراج از خدمت
bad conduct discharge	اخراج به علت عدم صلاحیت
maximum flood discharge	بده حداکثرطغیان
maximum flood discharge	بده بیشینه طغیان
variable discharge turbine	توربین گازی که جرم جریان ان توسط شیرها یا دریچه هایی کنترل میشود و قدرت توربین را با ارتفاع ومتغیرهای دیگر سازگارمیکند
cooling water discharge	تخلیه اب سرد
glow discharge lamp	لامپ تخلیه کنتاکتی
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
lightning discharge current	جریان تخلیه
capacitor discharge ignition	سیستم احتراق با انرژی زیاد
high frequency gas discharge breakdown	شکست تخلیه گازی فرکانس بالا
tr tube	کلید فرگیر
Y-tube	مجرایدوشاخه
down tube	تیوپپائینی
tube well	چاه لولهای
tube	لامپ بی سیم
tube	قسمت خاندار لوله
inner tube	لاستیک تویی اتومبیل و غیره
tube	لامپ
tube	لامپ الکترونی
tube	لوله دارکردن
tube	لوله
tube	تونل
tube	مجرا
tube	از لوله رد کردن
tube	دودکش نای
tube	نی
tube	لوله خمیرریش وغیره
tube	ناودان
tube	لامپ لاستیک تویی اتومبیل ودوچرخه وغیره
tube cutter	لوله بر
tube voltage	ولتاژ لامپ
trigger tube	لامپ رها ساز
absorption tube	لوله جذب
tube welding	جوشکاری لوله
torpedo tube	سکوی پرتاب اژدر
torpedo tube	لوله اژدر
tube amplifier	تقویت کننده لامپی
tube tester	دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
tube insulator	مقره لولهای
tube tester	لامپ سنج
tube rolling	نورد کاری لوله
tube resistance	مقاومت لامپ
tube receiver	گیرنده لامپی
tube outlet	لوله زیر اب
tube set	رادیوی لامپی