English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
discipline and adjustment board هیئت تدوین مقررات انضباطی
Other Matches
discipline رشته علمی
discipline انضباط
discipline نظم دادن ادب کردن تربیت کردن انضباط دادن
discipline تحت نظم و ترتیب دراوردن
discipline تادیب کردن
discipline تادیب ترتیب
discipline نظم
discipline انتظام
discipline تادیب
self discipline تادیب نفس
self discipline انضباط نفس تادیب
self-discipline تادیب نفس
self-discipline خویشتنداری
fire discipline انضباط اتش
circuit discipline نظم وترتیب در مدار
circuit discipline رعایت انضباط مدار
line discipline نظم خط
stern discipline انضباط سخت و محکم
road discipline مقررات عبور و مرور روی جاده
sound discipline انضباط صوتی
sound discipline انضباط صدا یا جلوگیری ازسر و صدا
mental discipline پرورش ذهنی
formal discipline اموزش صورت گرا
self adjustment خودمیزانی
zero adjustment تنظیم نقطه صفر
self adjustment انطباق خود بامحیط یا چیز دیگری
adjustment سازگاری
adjustment رسیدگی
adjustment تصفیه
adjustment تنظیم کردن
adjustment اصلاح
adjustment آلت تعدیل اسباب تنظیم
adjustment تطبیق
adjustment میزان
adjustment تسویه
adjustment تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustment میزان کردن
adjustment همسازی
adjustment تنظیم
adjustment تعدیل
adjustment of fire تنظیم تیر
adjustment inventory پرسشنامه سازگاری
adjustment assistance کمک تعدیلی
address adjustment تعدیل نشانی
adjustment slide فلز متحرک
adjustment pedal پدال متحرک
fine adjustment تنظیم دقیق
fine adjustment تنظیم فریف
adjustment mechanism مکانیسم سازگاری
adjustment method روش تعدیل
method of adjustment روش تعدیل
winding adjustment تنظیم سیم پیچ
carburetor adjustment تنظیم کاربراتور
coarse adjustment نظم و ترتیب دانهای
elevation adjustment تنظیم کننده بالابر
adjustment disorder اختلالات سازگاری [روانشاسی]
depth adjustment تنظیم عمیق
average adjustment تصفیه خسارت
automatic adjustment تهاتر قهری
coincidence adjustment تعیین مسافت به وسیله انطباق
air adjustment تنظیم ترکش هوایی
air adjustment تنظیم هوا
resistance adjustment میزان پایداری
adjustment of rools تنظیم غلطک
height adjustment میزان ارتفاع
purity adjustment تنظیم خلوص
pressure adjustment تنظیم فشار
stock adjustment تطبیق موجودی
stock adjustment تعدیل موجودی
manual adjustment تنطیم دستی
speed adjustment تنظیم سرعت
social adjustment سازگاری اجتماعی
sight adjustment تنظیم دستگاه نشانه روی تنظیم زاویه یاب قلق گیری کردن
precision adjustment تنظیم دقیق تیر
seasonal adjustment تعدیلات فصلی
range of adjustment ناحیه تنظیم
precision adjustment تنظیم دقیق
partial adjustment تطابق جزئی
precision adjustment تنظیم تیر دقیق
initial adjustment تنظیم صفر
partial adjustment تعدیل جزئی
tension adjustment میزان فشار
volume adjustment تنظیم شدت صوت
vocational adjustment سازگاری شغلی
adjustment wheel چرخ متحرک
vertical adjustment تنظیم عمودی
halving adjustment تنظیم نیم حبابها به منظورتراز کردن دستگاههای اندازه گیر
range adjustment تنظیم برد
range adjustment تنظیم مسافت
price adjustment تعدیل قیمت
peaceful adjustment of disputes تصفیه مسالمت امیز
height adjustment foot پایه تنظیم ارتفاع
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
exposure adjustment knob دکمه نمایش تعداد فیلم
viewfinder adjustment keys دکمه یابنده هدف
bunker adjustment factor ضریب تعدیل سوخت
field lens adjustment زمینه تنظیم لنز
fine adjustment knob دکمه تنظیم دقیق
flame adjustment wheel چرخ تنظیم شعله
spreader adjustment screw پیچ تنظیم پخش
fluid adjustment screw پیچگوشتی قابل تنظیم سیال
shooting adjustment keys دکمه
frog-adjustment screw پیچ قلابی تنظیم کننده
height adjustment scale پایه تنظیم ارتفاع
height adjustment screw پیچ تنظیم ارتفاع
low load adjustment تنظیم تعادل بارکم
azimuth fine adjustment تنظیم قوس صحیح
lateral-adjustment lever سطح تنظیم جانبی
coarse adjustment knob دکمه تنظیم زیرین
condenser adjustment knob دکمه تنظیم تراکم
condenser height adjustment تنظیم انقباض ارتفاع
contract price adjustment رفع اختلاف در قیمت قرارداد
bell adjustment inventory پرسشنامه سازگاری بل
contract price adjustment تعدیل قیمت قرارداد
depth-adjustment mechanism طرز کار تنظیم عمیق
altitude fine adjustment دستگاه تنظیم دقیق
seat back adjustment knob دکمه تنظیم پشتی صندلی
adjustment for vertical-circle image تنظیم عمودی مرکز تصویر
light-load adjustment screw پیچ تنظیم فشار نور
adjustment for horizontal-circle image تنظیم افقی مرکز تصویر
azimuth adjustment slide rule خط کش محاسبات تنظیم گرا
full-load adjustment screw پیچ تنظیم الکتریکی
by the board از طرف پهلوی ناو
over the board بازی شطرنج حضوری
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
i got it over board انرادرکشتی اوردم
to go on board سوارکشتی شدن
go by the board از ناو پرت شدن
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
board تابلوی امتیازات
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board صفحه مدار
board برد
above board به طور آشکار
board هیئت ژوری
board هیات
board منزل کردن
board پانسیون شدن
board تخته پوش کردن
above board بی حیله
across the board شامل تمام طبقات
across the board یکسره
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board شدن
board صفحه یامیز شطرنج
board سکوی شیرجه
board سوار
board جلد کردن تخته
board مقوا
board تخته حاوی نقشه
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت کمیسیون
board کشتی
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board میز غذا
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board تخته
across the board سرجمع
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
board تابلو
To get on board. سوار کشتی شدن
board روکش کردن
board غذای روی میز
board اغذیه
board میزشوریادادگاه
straw board مقوای ضخیم
switch board صفحه تقسیم برق
status board تابلو وضعیت
switch board تابلوی برق
thin board لا
sea board دریاکنار
runing board رکاب
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
range board میز تنظیم مسافت
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
eaves-board لب بام
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
running board تخته رکاب اتومبیل
scaffold board تخته چوب بست
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
seguin board تخته سگن
selection board هیات گزینش
side board میز قفسه دار
side board میز کناری
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
side board میز پا دیواری
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com