English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
discrete device دستگاه گسسته
Other Matches
discrete <adj.> بانزاکت
discrete <adj.> مبادی آداب
discrete <adj.> باخرد
discrete <adj.> با احتیاط
discrete <adj.> موقع شناس
discrete که در واحدهای جداگانه کوچک روی میدهد
discrete الگوریتم کد گذاری و فشرده کردن تصاویر
discrete ناپیوسته
discrete مجرد
discrete مجزا
discrete جدا
discrete مجزاکردن گسسته
discrete گسسته
discrete جدا از هم
discrete data داده گسسته
discrete mathematics ریاضیات گسسته [ریاضی]
discrete values مقادیر مجزا
discrete circuit مدار گسسته
discrete structures ساختهای گسسته
discrete time با گسستگی زمانی
discrete programming برنامه سازی گسسته
discrete variable متغیر ناپیوسته
discrete packets بستههای مجزا
discrete component با مولفههای گسسته
discrete component مولفه گسسته
discrete particle ذره مجزا
discrete spectrum طیف گسسته یا انفصالی
discrete source چشمههای مجزا
device دستگاه
I/O device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
v , device ارم مدال شجاعت ارتش امریکا
device name نام دستگاه
device ماشین یا وسیله کارا
device لیستی از تقاضاهای کاربران یا برنامه ها برای استفاده از یک وسیله
device شیوه
device الت
device شعار دستگاه
device دستگاه اسباب وسیله
device تجهیزات
device اپارات
device فزاره
device چاشنی
device خارضامن
device عامل
device ضامن
device وسیله
device ابزار
device اسباب
device اختراع
device تمهید
device مشخصه یکتا و کد انتخاب شده برای هر وسیله جانبی
device CON برای صفحه کلید و صفحه نمایش
device PRN برای پورت چاپگر
device فضایی در حافظه که توسط یک وسیله مشخص گرفته شده است . CPU میتواند با قرار دادن دستورات در این محل وسیله را کنترل کند
device کلمه اختصار بیان کننده یک پورت یا وسیله ورودی / خروجی مثل COM برای پورتهای سری
device برنامه یا تابعی که مدیریت وسیله ورودی / خروجی یا جانبی را بر عهده دارد
device کنترل وسیله با حروف مختلف یاترکیب خاص آنها برای دستور دادن به وسیله
device کد مخصوص ارسال شده به وسیلهای برای مشخص کردن انجام یک سری توابع خاص
device وسیله جانبی
device که برای ورود و خروج داده یا پردازنده به کار می رود
device یک بیت درکلمه وضعیت وسیله برای بیان وضعیت وسیله
device اهمیت وسیله جانبی نصب شده توسط کاربر یا کامپیوتر مرکزی که روشی که CPU یک سیگنال وقفه آن را دریافت میکند بیان کرده است
device حیله
device کلمه داده ارسالی از وسیلهای که حاوی اطلاعاتی درباره وضعیت فعلی اش است
device وسیلهای مثل صفحه تصویر یا چاپگر که اجازه نمایش اطلاعات میدهد
device روش برنامه نویسی که نتیجه آن برنامهای خواهد بود که به هر سخت افزار جانبی قابل اجرا است
point device بسیار درست
overcurrent device دستگاه حفافت
picking device دستگاه ورودی برای واردکردن داده روی صفحه نمایش
peripheral device دستگاه جانبی دستگاه پیرامونی
input device دستگاه ورودی
point device کاملا راست
logic device دستگاه منطقی
mapping device دستگاه نگاشت
MCI device وسیله چند رسانهای قابل تشخیص که با درایور درست در کامپیوتر نصب شده است
measuring device تجهیزات اندازه گیری
microcoding device دستگاه ریزبرنامه نویسی
nonohmic device دستگاه غیر اهمی
output device دستگاه خروجی
overload device فیوز گرمایی
passive device دستگاه منفعل
peripheral device دستگاه جنبی
point device بی عیب
pointing device وسیله ورودی که محل نشانه گر را روی صفحه کنترل میکند طبق حرکت آن توسط کاربر
pointing device دستگاه اشاره گر
switching device تجهیزات سوئیچینگ
symbolic device دستگاه سمبلیک
synchronous device دستگاه همگام
synchronous device دستگاه همزمان
fastening device پوچگیره
locking device ابزار
warning device وسیلههشدار
timing device وسیله
timing device ساعتی
So dont try to device yourself . سعی نکن خودت را گول بزنی
To take someone in . to device ( fool ) someone . کسی را گول زدن
physical device ابزار مادی
military device اسباب ارتشی
storage device دستگاه انباره
storage device انباره
pressure device ماسوره فشاری
pressure device عامل فشاری مین
pull device ماسوره کشش مین
pull device عامل کششی
safety device دستگاه ضامن
safety device ضامن
safety device خارضامن
semiconductor device دستگاه نیمه هادی
send only device دستگاهی شبیه یک ترمینال که قادر است داده ها را به کامپیوتر ارسال کند ولی نمیتواند داده ها را از ان دریافت کند
sequential device دستگاه ترتیبی
sighting device وسیله نشانه روی
sighting device دوربین دستگاه نشانه روی
spooling device وسیلهای که نوار را نگه می دارد و اطلاعات را از دیسک برای ذخیره سازی دریافت میکند
storage device دستگاه انبارش
storage device دستگاه ذخیره
storage device دستگاه ذخیره سازی
lifting device ابزار بالا بر
illuminating device تجهیزات روشنایی
binary device دستگاه دو حالته
antisweep device ضامن ضد مین روبی
device cluster گروه دستگاه
device code کد دستگاه
device dependent وابسته به دستگاه
device driver نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
device driver برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
device driver محرک دستگاه
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
device flag پرچم دستگاه
device handler نرم افزار مخصوص برای کنترل و فرمت دستورات آماده چاپ
antirecovery device ضامن ضد جمع اوری مین ضامن ضد باز و بسته کردن مین
device handler برنامه یا تابعی که واسط و مدیر دستگاه ورودی / خروجی یاسایر وسایل جانبی است
dedicated device دستگاه اختصاصی
bistable device دستگاه دوپایا
antisweep device ضامن ضد جمع اوری مین
bending device کج گیر
audio device دستگاه سمعی
auctioneering device وسیلهای که بیشترین یا کمترین سیگنال را از تعدادی سیگنال ورودی انتخاب میکند
asynchronous device دستگاه غیرهمزمان
asynchronous device دستگاه ناهمگام
cipher device وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
clamping device وسایل قید و بست
combination device ماسوره ترکیبی مین ماسوره مرکب
communication device دستگاه ارتباطی
electroreceptive device وسیله برقی
antiwithdrawal device وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
antiwatching device ضامن ضد اکتشاف مین وسیله ضد کشف مین
device independence مستقل از دستگاه
antifriction device مکانیسم ضد اصطکاک
firing device ماسوره
ignition device وسیله احتراق
gripping device متعلقات گیره و بست
antifriction device وسیله ضد اصطکاک
anticountermining device وسیله ضد انفجار مین دریایی در اثر ضربه ضامن انفجارضربتی مین
active device دستگاه فعال
analog device دستگاه انالوگ
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
analog device دستگاه قیاسی
firing device عامل منفجرکننده
firing device ماسوره مین
antilift device ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
device number شماره دستگاه
device status وضعیت دستگاه
device independence استقلال دستگاه
display device دستگاه نمایش
active device دستگاه کنشی
drawing device دستگاه ترسیمه
dressing device دستگاه مستقیم کنی
automatic steering device سکان خودکار
sequential storage device دستگاه انباره ترتیبی
acoustic resonance device دستگاه همنوایی صوتی
metal detecting device دستگاه فلزیاب
metal detection device دستگاه فلزیاب
audio response device دستگاه جواب دهنده سمعی
output [of a circuit or device] خروجی [مهندسی برق] [الکترونیک]
safety locking device قفل ایمنی [تکنیک و تکنولوژی]
anti interference device دستگاه ضد تداخل
input/output device دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
cartridge actuated device وسیلهای که با فشار گازفشنگ کار میکند وسیله فشنگی برای پرتاب صندلی خلبان
input output device دستگاه ورودی و خروجی
data storage device دستگاه ذخیره داده
sequential access device دستگاه با دستیابی ترتیبی
secondary storage device دستگاه حافظه ثانوی
positional protection device دستگاه حفافت درگاه
pipe bending device لوله خمکن
firing pressure device ماسوره فشاری مین
optical recognition device دستگاه تشخیص نوری
ingot conveying device تجهیزات انتقال شمش
firing pull device ماسوره کششی مین
graphic input device دستگاه ورودی گرافیکی
graphic output device دستگاه خروجی گرافیکی
mass storage device دستگاه انبوه ذخیره
mass storage device دستگاه تل انبارش
head cleaning device وسیله هد پاک کن
high lift device وسایل برای زیاد
installable device driver درایور وسیلهای که در حافظه بار شده است و مقیم است و با تابع مشابه به درون سیستم عامل جایگزین میشود
data preparation device دستگاه اماده سازی داده
solid state device دستگاه حالت جامد
charge coupled device اسباب تزویج علامت
unit record device دستگاه ضبط واحد
air navigation device دستگاههدایتهوایی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com