Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
English
Persian
distributed load
گسترده بار
distributed load
نیرویی که به یک نقطه اثرنمیکند بلکه مانند نیروی هوا روی یک سطح بریک خط یا یک سطح وارد میشود
Search result with all words
uniformly distributed load
بار گسترده یکنواخت
uniformly distributed load
باریکنواخت
Other Matches
distributed
توزیع شده
distributed network
شبکه توزیع شده
distributed network
شبکه توزیعی
distributed practice
تمرین فاصله دار
distributed profits
سود توزیع شده
distributed profit
سود تقسیم شده
distributed profit
سود توزیع شده
distributed learning
یادگیری فاصله دار
distributed lag
توزیع فاصله زمانی
distributed capacity
فرفیت منتشر
distributed design
طرح توزیعی
distributed practices
تمرینهای پراکنده
distributed fire
اتش گسترده
distributed fire
اتش تقسیم شده
distributed fire
اتش توزیع شده
distributed practices
تمرینهای توزیعی
distributed data processing
داده پردازی توزیعی
distributed data processing
پردازش داده توزیع شده
distributed data base
پایگاه داده توزیعی
distributed processing system
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
fibre distributed data interface II
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال داده مگابایت در ثانیه است . ولی میتواند بخشی از پهنای باند را به کانال آنالوگ کیلو بیت در ثانیه برای داده صوتی یا تصویری اختصاص دهد
fibre distributed data interface
استاندارد ANSI پیشرفته برای شبکههای سریع که از کابل فیبر نوری استفاده میکند و نرخ ارسال دده مگابایت در ثانیه است
distributed flood ligh system
روشنائی کلی توسط پروژکتور
useful load
فرفیت مفید
get a load of
<idiom>
دیدن چیزی
able to take a load
<adj.>
بار پذیر
load
بار
load
فرمانی انتقال اطلاعات ازحافظه جانبی به حافظه اصلی
load
کاری که باید انجام شود
useful load
بار مفید
to load off
بار اندازی کردن
over load
اضافه بار
off load
انتقال کارها از یک سیستم کامپیوتری به سیستم دیگری که براحتی بار میشود قراردادن داده ها در یکدستگاه جانبی
to load off
خالی کردن
load and go
بار کنش و اجراء
load and go
بارکنش و اجرا
load
قرار دادن دیسک یا نوار در کامپیوتر تا اجرا شود
load
انتقال فایل یا برنامه از دیسک یا نوار به حافظه اصلی
load
تفنگ یا سلاحی را پرکردن
load
بار زدن
load
بارگیری کردن
load
محموله
load
فشنگ
load
فشنگ گذاری
load
شارژ کردن
load
بار فشار
load
فرفیت
load
فرفیت بارگیری
load
بار کردن داده ترتیبی در محلهای نامتمادی حافظه
load
فیلم
load
خشاب
load
بار خارجی
load
بار داشتن
load
بارزدن
load
بار گیری شدن
load
گذاشتن
load
نیرو
load
ذخیره گذاری کردن
load
خرج گذاری کردن
load
پر کردن تفنگ یا توپ فشنگ گذاری کردن
load
بارمهمات هواپیما
load
بارگیری مهمات
load
سنگین کردن
load
عمل پرکردن تفنگ باگلوله
load
عملکردماشین یا دستگاه
load
بار کردن
load
برنامه کاپیوتری که در حا فظه اصلی باز میشود و سپس به صورت خودکار اجرا میشود
load
تعداد کارهایی که ماشین باید کامل کند
load
بار کردن پر کردن
load
استفاده از بیش از یک کامپیوتر در شبکه حتی خارج از بار هر پردازنده
load
بارالکتریکی
load
برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
load
گرانبارکردن
load
کوله بار
load
فشار مسئولیت
pay load
اجناس مقرون بصرفه برای حمل ونقل
peak load
بار قلهای
travelling load
بار متحرک
mission load
بار مبنای عملیاتی
peak load
بحبوحه مصرف
peak load
حداکثر بار
mission load
اماد عملیاتی
maximum load
بار گذاری حداکثر
maximum load
بار حداکثر
no load torque
گشتاور پیچشی بی باری
lodestaror load
ستاره قطبی
peak load
بار حداکثر
no load condition
حالت بی باری
no load current
جریان بی باری
pay load
فرفیت ترابری
peak load
بار خارجی بیشینه
on load speed
سرعت بار
pay load
فرفیت مفید وسیله نقلیه
off centre load
بار خارج از مرکز
non reactive load
بار خارجی ناخودالقا
non inductive load
بار خارجی ناخودالقا
nominal load
بار اسمی
nominal load
بار خارجی اسمی
no load voltage
ولتاژ بی باری
pay load
بارمفید
no load switching
سوئیچینگ بی باری
no load speed
سرعت بی باری
no load loss
تلف یا تلفات بی باری
lodestaror load
ستاره راهنما راهنما
load variation
تغییر بار
load tension
ولتاژ بار
load of an ass
بار خر
load module
واحدبارشو
load module
یک برنامه کامپیوتر به شکلی که میتواند فورا" توسط کامپیوتر اجرا شود
load module
پیمانه بارشو
load manifest
لیست بارها
load manifest
فهرست بار
load lines
علایم بارگیری
load line
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line
خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
load line
خط بار
load limit
اندازه بار
load limit
حد بار
load of an ass
خروار
load point
شروع بخش ضبط کردن در نوار مغناطیسی
load point
نقطه بار
load variation
نوسان بار
load time
زمان بارکردن
load test
ازمایش بار
load test
ازمون بار گذاری
load test
ازمایش با بار خارجی
load voltage
ولتاژ بار
load switch
کلید بار
load spreader
بار پخش کن هواپیما
load spread
انتشار نیرو
load sharing
شراکت در بارگذاری
load reversal
دوره بارگذاری متناوب
load resistance
مقاومت بار
load regulator
نافم بار
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
load key
کلید بارکنش
peak load
بار پیک
unbalanced load
بار خارجی نامتوازن
sustained load
بار طویل المدت
suspensed load
بار اویخته
suspended load
بار معلق
suspended load
مواد غوطه ور
steady load
بار دائم
static load
بار استاتیک
standard load
بار مهمات مطابق نمونه یا تنظیم شده
standard load
بار تنظیم شده
sling load
بار اویزان از هواپیما
sling load
بارمعلق
sling load
بار خارجی هلی کوپتر
single load
بار تک
shear load
نیروی برشی
service load
بار مفید
scatter load
حافظه
tail load
بار دم
tax load
بار مالیات
ultimate load
بار نهایی
ultimate load
بار گسیختگی
type load
نوع مهمات هواپیما
type load
نوع بار مهمات
total load
بار کل
torsional load
بار پیچشی
to strain under a load
درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
to relieve one of a load
باراز دوش کسی برداشتن
load regulator
رگولاتور بار تنظیم کننده بار
wartime load
بار مبنای ناو
unit load
واحد بار
testing load
بار ازمون
testing load
بار ازمایش
tension load
بار کششی
tensile load
بار کششی
scatter load
بار کردن داده ترتیبی در محلهای مختلف
unitized load
بار بسته بندی شده یا باردست چین شده بار تقسیم بندی شده
reactive load
بار خارجی القایی
radial load
بار عرضی
pulsating load
بار ضربهای
proof load
بار ازمایشی
prescribed load
بار مهمات مجاز
prescribed load
بار مجاز
pre load
بار اولیه
pre load
پیش بار
pre load
بار کردن مقدماتی
point load
بار نقطهای
platform load
بار کف دار
platform load
بار سکودار
load-bearing
دیوار باربر
platform load
بار اماده برای بارریزی هوایی
permissible load
بار مجاز
river load
بار رود
Load the gun.
تفنگ را پر از فشنگ کن
untimate load
بیشترین نیروئی که هر جزء سازهای بدون شکستن بایدتحمل کند
variable load
بار متغیر
wartime load
بار جنگی ناو
wheel load
فرفیت بار یا تحمل وزن باندفرود در یک فرودگاه یامحوطه تاکسی کردن یا جاده اسفالت
wind load
سربار ناشی از اثرات باد
wind load
بار باد
work load
کاربار
work load
فرفیت کار
work load
مقدارکاری که یک کارگر در زمان معین انجام میدهد
work load
حجم کار
work load
مقدار کار در واحد زمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com