English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
diving board تختهی شیرجه
diving board تخته پرش
diving board دایو
Other Matches
diving غواصی
diving شیرجه رفتن
diving اب اندازی
diving well قسمت عمیق استخر
diving rudder 1 hydroplane
diving boards تختهی شیرجه
skin-diving غواصی
decompression diving غواصی در عمق یا زمان معین
skin diving غواصی
clearance diving شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
diving apparatus تختهپرش
diving glove دستکشغواصی
diving plane پرهزیردریایی
scuba diving غواصی با وسایل
diving boards تخته پرش
target diving شیرجه از ارتفاعات مختلف به روی اب بمنظور سنجش دقت
diving tower برجپرش
diving bell الت غواصی
diving boards دایو
above board بی حیله
above board به طور آشکار
board برد
board صفحه مدار
board وسیله نصب مسط ح که روی آن قط عات الکترونیکی نصب و متصل اند
board BCP که شامل مسیرهای هدایت برای سیگنالهای کامپیوتری است . برای آدرس و داده و باس کنترل
board تخته جانبی که به تخته اصلی سیتم وصل میشود
board تخته مدار چاپ شده که به سیستم وصل میشود تا کارایی آن را افزایش دهد
across the board شامل تمام طبقات
across the board یکسره
i got it over board انرادرکشتی اوردم
go by the board از ناو پرت شدن
over the board بازی شطرنج حضوری
to board out بیرون ازخانه خود غذاخوردن
to go on board سوارکشتی شدن
with whom do you board پیش کی غذا میخورید و منزل میکنید
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
by the board از طرف پهلوی ناو
To get on board. سوار کشتی شدن
on board <idiom> وسیله نقلیه کوچک ویا هواپیما ویا کشتی سوار شدن
i/o board تخته مداری که ورودی وخروجیهای داده ها بین کامپیوتر و دستگاههای جانبی را کنترل میکند
board تخته یا مقوا و یا هرچیز مسطح
board میزشوریادادگاه
board اغذیه
board وسیله نصب مسط ح که شیارهای هادی سطح آن چاپ یا حک شده است و پس از نصب اجزای آن مدار کامل میشود
board پانسیون شدن
board سوارشدن بکنارکشتی امدن
board هیات
board تخته
board هیئت ژوری
board غذای روی میز
board تابلو
board منزل کردن
board تخته حاوی نقشه
board کمیته تخته کار صفحه چارت
board هیئت کمیسیون
board میز غذا
board سوار
board مقوا
board جلد کردن تخته
board کشتی
board روکش کردن
board سکوی شیرجه
board صفحه یامیز شطرنج
board تابلوی امتیازات
board هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
board هیئت بازرگانی تخته بندی کردن
board تخته پوش کردن
across the board سرجمع
board تخته مدار چاپ شده اصلی یک سیستم حاوی بیشتر اجزا و اتصالات برای سایر تخته ها
board شدن
side board میز قفسه دار
side board میز کناری
shoulder board پیش فنگ
populated board یک تخته مدار چاپی که حاوی تمام مولفه ها الکترونیکی خود میباشد
side board میز دم دستی
shoe board علامتی به شکل نعل اسب درشرطبندیها
side board میز پا دیواری
eaves-board لب بام
skim board تخته گرد یا مربع مستطیل برای موج سواری در اب کم عمق
straw board مقوای ضخیم
switch board صفحه کلید برق یاتلفن
switch board صفحه تقسیم برق
switch board تابلوی برق
system board برد سیستم
takeoff board تخته پرش طول
barge-board [تخته بالای سنتوری زیر سرپوش]
board weave تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
story board مجموعه تصاویر یا رسم ها که پیشبرد نقاشی متحرک یا ویدیویی را نشان میدهد
on board a ship سوار کشتی
sliding board سرسره
sliding board سراشیبی
string board تیر یا تختهای که پلههای سنگین بدان تکیه دارند
splash board سپر پاشنه قایق
spring board تخته شیرجه
clap-board [تخته ی رو کوبی یا روکار ساختمان]
status board تابلوی وضعیت
status board تابلوی نشان دهنده وضعیت
status board تابلو وضعیت
selection board هیات گزینش
playing the board بازی فی نفسه
playing the board بازی بر صفحه
pit board تخته برای دادن اطلاعات لازم به راننده معین در گروه کمکی
pig board تخته کوچک برای موجهای کوچک
paste board کارت
paste board مقوا
particle board تخته خرده چوب
particle board نوتخته
panel board تابلوی برق
paddle board تخته شنا
pack board وسیله سیم کشی با گنجایش دو قرقره سیم
ouija board لوح احضار
open board صحنه خلوت شطرنج
on board spares قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
on board regulation تنظیمی که در ان هر برد داخل یک سیستم تنظیم کننده ولتاژخاص خود را دارد
on board computer کامپیوتری که در یک وسیله نقلیه جا گرفته است
plotting board پلاتینگ برد
plotting board صفحه مخصوص محاسبات سمت و بردتیراندازی طرح تیر یا نقشه مسیر حرکت
press board مقوای فشرده
seguin board تخته سگن
board and lodging خوابگاه با پذیرایی غذا [در مهمانسرا یا هتل]
sea board خط ساحلی
sea board دریاکنار
sea board کناردریا
sea board کناره دریا
scale board تخته نازک
scaffold board تخته زیر پا
scaffold board تخته چوب بست
running board تخته رکاب اتومبیل
runing board رکاب
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
range board طرح تیر کارت تصحیح برد سلاح
range board میز تنظیم مسافت
programmer board برد برنامه ریز
spotting board طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
To sweep the board . کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
sandwich board آگهیتبلیغاتیکهبهشانهمیاندازند
ironing board میزاتو
half board هتلیکهفقطصبحانهوعصرانهدرآنسروشود
full board هتلیکهدرآنهمهوعدههایغذائیسرومیشود
draining board آبچکانفرفشوئی
chopping board تختهسبزیو گوشت
board meeting جلسهمالکیاهیئتمدیرهیکشرکت
board and lodging غذاییبرایخوردنومکانیبرایخوابیدن
tote board تختهحملونقل
skirting board تختهپارچهای
route board تختهتعیینمسیر
pressing board تختهفشرده
placard board تختهپلاکارد
for full board برای تمام پانسیون
for half board برای نیم پانسیون
for half board برای تختخواب، صبحانه و یک وعده غذای اصلی
governing board کمیته حاکمه
board of managers کمیته مباشر [شرکت سهامی]
board of management کمیته مباشر [شرکت سهامی]
management board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
managing board کمیته مباشر [شرکت سهامی]
to board a flight سوار هواپیما شدن [برای پرواز به مقصدی]
for full board برای تختخواب و تمام وعده های غذا
louvre-board سکویروزنهدار
lighting board تختهروشنایی
valley board اب رو درهای
unpopulated board تخته مداری که مولفههای ان باید توسط خریدار تهیه شوند
tread board کف پله
top board میز نخست شطرنج
To board a plane. سوار هواپیما شدن
to fall over board ازکشتی پرت شدن
tilting board صفحه کج شونده
three ply board تخته سه لا
thin board لا
terminal board تخته ترمینال
terminal board تخته کلم
terminal board محوراتصال سیمها
terminal board تخته اتصال سیم
tea board سینی
wall board تخته برای چوبکاری دیوار
wash board تخته رختشویی
wash board تختهای که برای ازاله اطاقها بکارمیبرند
front board مقوایجلویی
board insulation عایقتختهای
backing board تختهپشتیبان
back board جلدپشتی
alighting board تختهتراز
emery board سوهان ناخن
bread-board تختهی آمادهی مدار سازی
bread-board لوحهای که مدارهای آزمایشی الکترونی راروی آن میآرایند
bread-board تختهی نان بری
bread-board تختهای که روی آن خمیر را ورز میدهند و نان را با چاقو میبرند
board games بازی روی تخته
board game بازی روی تخته
weather board تخته سرازیری که دم دراطاق می گذارند
weather board تخته گذاری کردن تخته بندی کردن
on board a ship در کشتی
direction board پلاتینگ بردسمت نمای دیدبان
center board ته قایق بادبانی
casualty board تابلوی نمودار ضایعات یکان تابلوی تلفات
card board مقوای نازک
call board تخته اعلانات
breast board سینه بندی تونل
floor board تخته کف
bottom board تخته کف
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com