English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (7 milliseconds)
English Persian
division slice استعداد لشگری
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
Other Matches
slice برش
slice بخشی از چیزی
slice ساخت CPU با کلمات با اندازه بزرگ با ترکیب کردن بلاکهای با کلمات کوچکتر
slice مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice انحراف توپ
slice ضریب محاسبات لجستیکی ضریب نیازمندیهای لجستیکی
slice بریدن
slice قاچ کردن
slice تیغه گوشت بری قاش کردن
slice سهم قسمت
slice گوه
slice باریک
slice تکه باریکه
slice قاش
slice قاچ
fish slice ابزاریدرآشپزخانهبرایسرخکردنماهی
to slice the air هواراشکافتن وازان گذشتن
time slice برش زمانی
time slice قطعه زمان
slice bar میله یا سیخ ذغال بهم زنی
master slice شاه قاچ
bit slice processor روش معماری ریزپردازنده ها
bit slice processor پردازشگر قطعه بیتی
division by zero بخش بر صفر [ریاضی]
division تقسیم
division قسمت
division تقسیم [ریاضی]
division لشکر
division طبقه بندی
division رشته [دانشی]
division قسمت دسته بندی
division بخش
division شاخه [دانشی]
division دایره
division گروه وزنی
division دسته گروه اسبهای مسابقه معین
division اتحادیه باشگاههای حرفهای
division تقسیمات
division بخش رسته تقسیم کردن
division لشگر
division اختلاف تفرقه
division عمل تقسیم
procedure division یکی از چهار قسمت اصلی برنامه کوبول
railway division قسمت عملیات راه اهن قسمت ترابری با راه اهن
short division تقسیم باختصار
court division دادگاه
transport division قسمت حمل و نقل
court division بخش دادگاه
harmonic division طبقه بندی متناسب
Multiplication and division . ضرب وتقسیم (ریاضیات )
division sign نماد تقسیم
versicular division تقسیم به بیتهای کوچک
voltage division تقسیم یا پخش ولتاژ
grand division مقیاس درجه بندی بزرگ طبلک
environment division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
division officer فرمانده قسمت افسر رسته
division officer افسر قسمت
division of powers تفکیک قوا
division of labor تقسیم کار
division line خط چین
division line خط تقسیم شده
division line خط نیمه
division engineer یکان مهندسی لشگر
division commander فرمانده لشگر
division check ازمایش تقسیم
division boards قسمت مسیر گوی بولینگ که تختههای سفید و سیاه بهم وصل می شوند
division artillery توپخانه لشگر
division artillery توپخانه لشگری
data division قسمت
frequency division تقسیم فرکانس
identification division یکی از چهار قسمت اصلی یک برنامه COBOL
division of labour تقسیم کار
grand division تقسیمات بزرگ طبله
division engineer مهندسی لشگر
air division لشکر هوایی
airial division لشگر محمول هوایی
airial division لشگرهوارو
engineer division قسمت مهندسی
benthic division قسمت بندی لایههای دریا
cassini division شکاف کاسینی
long division بخش یا تقسیم بزرگ
civil court division بخش دادگاه مدنی
wavelength division multiplexing روش افزایش گنجایش داده روی فیبرنوری بوسیله ارسال چندین سیگنال نوری با طول موج مختلف در یک فیبر
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
queens bench division دادگاه ملکه
time division multiplex تسهیم زمانی
time division multiplexing انتقال چندتایی زمانی
time division multiplexing تسهیم زمانی
division support command فرماندهی پشتیبانی لشگر
division support area منطقه پشتیبانی لشگر
division or delimitation of property افراز
international division of labor تقسیم کار بین المللی
criminal court division بخش دادگاه جنایی
division police petty officer درجه دار دژبان قسمت درجه دار انتظامات قسمت
synchronous time division multiplexing تسهیم زمانی همگام یاهمزمان
asynchronous time division multiplexing تسهیم زمانی ناهمگام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com