Dictiornary-Farsi | do not strain your nerves . | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 138 (7 milliseconds)

English	Persian
do not strain your nerves .	با عصاب خودتان فشار نیا ورید


Other Matches

to get on ones nerves	اذیت کردن
nerves	وتر طاقت
nerves	عصب
nerves	پی
get on one's nerves <idiom>	عصبانی کردن شخص
nerves	رشته عصبی
The nerves can only take so much .	اعصاب می توانند فقط تا حدی تحمل بکنند .
nerves	قدرت
nerves	قوت قلب دادن نیرو بخشیدن
That gets on my nerves.	میره رو اعصابم!
to get on somebody's nerves	کسی را عصبانی کردن
taste nerves	اعصاب چشایی
somatic nerves	اعصاب تنی
peripheral nerves	اعصاب پیرامونی
nerves of steel	قوت قلب
nerves of steel	طاقت
nerves of steel	دل
iron nerves	طاقت
iron nerves	دل
inframaxillary nerves	پیهای ارواره زیرین
sensory nerves	اعصاب حساسه
iron nerves	قوت قلب
bundle of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
bag of nerves	آدم بی نهایت عصبانی و نگران
war of nerves	جنگ اعصاب
plexus of nerves	محلقرارگیریعصب
cranial nerves	اعصابمغزی
vasomotor nerves	اعصاب محرک رگها
sensory nerves	پیهای حساس
to lose one's nerves	متانت را از دست دادن
to lose one's nerves	دست پاچه شدن
to lose one's nerves	خود را باختن
This drug excites the nerves.	این دارو اعصاب را تحریک می کند
take a strain	وارد کردن فشار به طناب
to be on the strain	زیاد مصرف شدن
to strain	کوشش سخت کردن [برای رسیدن به هدف]
to be on the strain	زیادخسته شدن
to strain at anything	در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
re strain	دوباره صاف کردن
to strain out	صاف کردن ودراوردن
to strain after anything	در پی چیزی تقلا کردن
strain	انبساط
strain	کوشش زیاد کردن
strain	کش دادن
strain	حالت موروثی
strain	سوء استفاده کردن از
strain	صاف کردن
strain	تجاوز کردن از
strain	سفت کشیدن
strain	خسته کردن
strain	تغییر شکل
strain	دگروشی ازدیاد طول ویژه
strain	افزایش طول نسبی
strain	تغییر شکل نسبی
strain	ضرب دیدگی
strain	تغییرشکل
strain	دگردیسی
strain	کج کردن پالودن
strain	پیچ دادن
strain	صفت موروثی خصوصیت نژادی
strain	رگه
strain	در رفتگی یاضرب عضو یا استخوان اسیب
strain	تقلا
strain	کوشش درد سخت
strain	فشار
strain	زور
strain	کشش
strain	نژاد
strain	زور زدن سفت کشیدن
strain	کشیدن
strain	کشش بار
strain	کرنش
strain	کشیدگی
strain	اصل زودبکار بردن
strain	زیادکشیدن
to strain a liquid	صاف کردن یک مایع
strain rate	میزان تغییر شکل
the strain on a rope	فشاریاکششی که بر طنابی وارد اید
eye strain	خستگی چشم
to strain every nerve	منتهای کوشش را بعمل اوردن
strain harden	سخت کردن کرنشی
torisonal strain	فشار پیچشی
eye strain	چشم کوفتگی
to strain at a gnat	ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
transannular strain	کشیدگی دو سر حلقه
to strain one's eyes	چشم خود رازیاد خسته کردن
to strain one's eyes	فشارزیادبرچشم خودوارداوردن
torsional strain	فشار پیچشی
he talked in another strain	لحن اوتغییریافته بود
strain harden	سخت گرداندن تغییر بعدی سخت گرداندن کشی
strain hadening	سخت گردانی کرنشی
bulk strain	تغییر شکل نسبی حجمی
lateral strain	تغییر شکل نسبی جانبی
linear strain	تغییر شکل نسبی خطی
shear strain	تغییر شکل برشی
shearing strain	پیچیدگی برشی
simple strain	تغییر طول نسبی ساده
soil strain	فشار زمین
strain hardenability	قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hardenability	سخت گردانی سخت
it is a strain on one's energy	خیلی زورمصرف میکند
it is a strain on one's energy	خیلی زور میبرد
to strain under a load	درزحمت بودن بواسطه حمل یک بار
cold strain	تغییر بعد یافتن در حالت سرد
dielectric strain	بار دی الکتریکی
elastic strain	تغییر شکل نسبی ارتجاعی
front strain	کرنش پیچشی
hardening strain	تغییر طول سخت گردانی
angle strain	کشیدگی زاویهای
increase of strain	افزایش تغییر طول نسبی
angle strain	کرنش زاویهای
strain hardening	سخت شدن فلز دراثر تغییرشکل نسبی
strain hardness	سختی درجه
strain hadening	سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
strain energy	انژی حاصل از تغییر شکل نسبی
strain energy	انرژی تغییر شکل
strain energy	انرژی کرنش
strain energy	انرژی کشیدگی
strain gauge	کشش سنج
strain hadening	سخت گردانی سرد
strain curve	نمودار تغییر شکل
strain at failure	تغییر شکل درگسیختگی
strain at failure	افزایش طول نسبی درگسیختگی
strain hardness	سختی کشی
strain insulator	مقره جداکننده
strain limit	حد تناسب میان تنش و انبساط
stress strain curve	منحنی تنش به افزایش طول نسبی
stress strain diagram	نمودار تنش و تغییر بعد نسبی
stress strain relation	رابطه تنش- کرنش
strain test apparatus	دستگاه ازمون دگروشی
inductance strain gauge	تغییر بعدسنج القائی
strain age harden	سخت کردن کرنشی زمانی
strain age hardening	سخت گردانی کرنشی زمانی
ring strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی حلقه
repetitive strain injury	دردی دربازو کسی که عملی را چندین بارانجام دهد مثل وقتی که ترمینال کامپیوترکارمیکند
The rope severd under the strain .	طناب تحت فشار قطع شد
baeyer strain theory	نظریه کرنش- کشیدگی بایر