Dictiornary-Farsi | domain knowledge | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 106 (7 milliseconds)

English	Persian
domain knowledge	دانش محیط کاربرد


Search result with all words

knowledge domain	قلمرو اگاهی
knowledge domain	قلمرو دانش
Other Matches

domain	پهنه
domain	برنامهای که حق کپی ندارد
domain	مشابه 3286
domain	اطلاع یا برنامه که متعلق به عموم است
domain	ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
sub domain	سطح دوم آدرس دهی در اینترنت که مربوط به نام سازمان در یک سازمان بزرگتر است
domain	گستره [ریاضی]
domain	حوزه دایره
domain	قلمرو
domain	زمین
domain	ملک
domain	املاک خالصه
domain	میدان
domain	حوزه
domain	حیطه
magnetic domain	ناحیه مغناطیسی
eminent domain	قدرت حکومت برای استفاده از اموال خصوصی جهت عموم
domain tip	film thin
public domain	ملک خالصه
public domain	خالصه دولتی
public domain	مالکیت دولتی
eminent domain	مالکیت مطلق دولت یا پادشاه یا رئیس مملکت
domain of definition	دامنه تعریف [ریاضی]
public domain	خالصه دولتی
public domain	خالصه
public domain	زمین خالصه
public domain	خط مشی عمومی
public domain	ملک خالصه
domain of a function	دامنه یک تابع [ریاضی]
public domain software	نرم افزار همگانی
public domain software	نرم افزارعمومی یا همگانی
knowledge	دانش
immediate knowledge	معرفت بیواسطه
i have no knowledge of it	هیچ اگاهی از ان ندارم اطلاعی از ان ندارم
knowledge	شناخت
it came to my knowledge	من ازان اگاهی یافتم مرامعلوم گردید
knowledge	آنچه دانسته است
to my knowledge <adv.>	تا اونجایی که من میدونم
knowledge	دانایی علم
to a knowledge	کسب معرفت کردن
to a knowledge	دانش اندوختن
knowledge	علم
knowledge	ادراک
knowledge	شناسایی
knowledge	شناخت
knowledge	علم
knowledge	اطلاع
knowledge	بصیرت
knowledge	اگاهی
knowledge	وقوف
knowledge	معرفت
knowledge	دانش
knowledge	نرم افزاری که دانش
knowledge	طراحی و نوشتن سیستمهای کامپیوتر خبره
knowledge	وسایل و قوانین خبره را درباره یک موضوع مشخص اعمال میکند روی داده کاربر برای کمک به حل مشکل
self knowledge	خوداگاهی
knowledge	آگاهی
knowledge	دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
knowledge	سیستم کامپیوتری که عکس العملهای ذخیره سازی
knowledge	دانایی
to reach for knowledge	برای یافتن
knowledge representation	نمایش دانش
knowledge representation	بازنمود دانش
It is common knowledge that ...	این را همه کس بخوبی میدانند که ...
to reach for knowledge	دانش کوشیدن
His knowledge has no limits.	دانش اوحد واندازه ای ندارد
To acquire knowledge.	دانش فرا گرفتن
He did it with his fathers knowledge.	با اطلاع پدرش اینکار راکرد
rudimentary knowledge	دانش مقدماتی یا نخستین
knowledge base	پایگاه دانش
general knowledge	علم اجمالی
knowledge base	پایگاه معلومات
knowledge acquisition	کسب معلومات
knowledge acquisition	دانشیابی
knowledge acquisition	آگاهی یابی
indirect knowledge	معرفت غیرمستقیم
global knowledge	اطلاع سراسری
expert knowledge	تخصص
every branch of knowledge	هرشاخه ازعلوم
empirical knowledge	معرفت تجربی
carnal knowledge	مجامعت
carnal knowledge	جماع
knowledge base	پایگاه اگاهی
knowledge engineer	مهندسی اگاهی
knowledge engineer	مهندسی دانش
reservoir of knowledge	مخزن یا گنج دانش
relativity of knowledge	نسبی بودن دانش
meta knowledge	اگاهی غیرنمادین
knowledge work	کار اطلاعاتی
knowledge representation	نمایش معلومات
knowledge of results	اطلاع از نتایج
knowledge of persons	شناسایی اشخاص
knowledge engineering	مهندسی معلومات
knowledge industries	صنایع اطلاعاتی
carnal knowledge	بغل خوابی
knowledge is power	دانایی توانایی است توانابودهرکه دانابود
knowledge of a language	دانستن زبانی
equivalent knowledge credit	تصدیق دانش علمی
personal knowledge of the judge	علم قاضی
equivalent knowledge credit	تصدیق اعتبار علمی
Madrklmh that every human being is conscious knowledge	مادرکلمه است که هر انسان اگاه به آن آشنایی کامل دارد
Zeal without knowledge is a runaway horse . <proverb>	جانفشانى و تعصب جاهلانه ,همچون اسبى افسار گسیخته است .
The way the robbery was committed speaks of inside knowledge.	روشی که سرقت مرتکب شده بود منجر از آگاهی درونی می شود .