Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
double Dutch
طناببازی دوتایی نامفهوم
Other Matches
dutch 00
بولینگ هلندی با حساب 002
Dutch
دانگی
Dutch
:هرکس بخرج خود
Dutch
زبان هلندی
Dutch
: هلندی
go Dutch
<idiom>
دانگی
dutch courage
جراتی که از خوردن نوشابه اید
dutch auction
حراجی که ازقیمت بالا شروع میشود
dutch auction
حراج هلندی
dutch attack
دفاع برد
dutch attack
حمله هلندی
dutch stonewall
دیوار سنگی هلندی
dutch treat
مهمانی دانگی
dutch uncle
کسی که به سختی دیگری راملامت کند
high dutch
زبان المانی
low dutch
زبان شمال المان و هلندی
Dutch treat
<idiom>
Dutch barn
[انباری به شکل سه گوش در قرن هفدهم و هجدهم میلادی که اولین بار توسط هلندی ها استفاده شد.]
Dutch gable
سنتوری دو خم
Dutch oven
قابلمه6نفره
dutch gold
زرورق بدل
dutch apple pie
پای سیب هلندی
to talk like a Dutch uncle to somebody
[American E]
<idiom>
کسی را به سختی راملامت کردن
[اصطلاح]
double
اندازه دو برابر
double in
081 تو
double
دو برابر بزرگتر
double
دوبار
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
مضاعف نمودن
double
دو برابرشدن یا کردن
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double p
پاروی دوسر
on the double
فرمان بدو رو
on the double
بدو رو
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
double up
دولاکردن
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double-take
یکه خوردن
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double up
دولا شدن
double-take
واکنش دوگانه
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double out
081 خارج
double-six
دوطرفشش
double zero
صفر2برابر
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double a
زنای محصن بامحصنه
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
دواسترایک متوالی
double
:دوبرابر کردن
double
همزاد
double
دوسر المثنی
double
دولا
double
جفت
double
: دو برابر دوتا
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
مضاعف
double
تصویر قرینه
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
مضاعف کردن دولا کردن
double
تاکردن
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
بازی دونفره خطای دبل
double
بازی دوبل
double
دویدن
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
دو برابر
double
دو برابر کردن
double
دو نفره
double punch
منگنه مضاعف
double precision
مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double precision
دقت
double precision
دقت مضاعف
double poppy
گل هزاره
double pole
دو قطبی
double pole
با دو قطب
double pneumonia
اماس هر دو شش
double pica
حروف 42 پونط
double vault
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double oxer
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double window
پنجره دو جداره
double organs
اندامهای جفتی
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
شکست دوبل
double tape
نوار مساحی مضاعف
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double star
دوگانه
double star
دوتایی
double space
یک خط درمیان نوشتن
double space
یک سطر در میان
double sixes
دو شش
double sixes
جفت شش
double shear
تنش برشی دوتایی
double seam
درز دوبل
double sampling
نمونه گیری چندگانه
double salt
نمک مضاعف
double row
دوطرفه
double row
موتور
double rhyme
شعر دو قافیهای
double reverse
شوت برگردان به دروازه
double refraction
انکسار دوبل
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double or quits
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double-digit
<adj.>
دو رقمی
double image
تصویر مضاعف
double ignorance
جهل مرکب
double hyphen
این علامت //
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit
دوبله
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double helix
مارپیچ دوگانه
double header
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header
دوسر
double hardening
سخت گردانی مضاعف
double guard
دفاع با دو دست
double frequency
فرکانس دوبل
double foult
خراب کردن پی در پی دوسرویس
double footed
بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double integral
انتگرال دوبل
double junction
اتصال مضاعف
double kick
دو ضربه پی در پی
double motor
دوموتوره
double minimum
جفت کمینه
double minded
بی ثبات
double minded
فریبنده
double minded
متلون
double minded
دودل
double mind
فریبنده
double mind
منلون
double mind
دردل
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
double line
خط مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double length
طول مضاعف
double length
با طول مضاعف
double leg
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double knot
گره دوبل
double knee
لوله زانویی دوبل
double foul
خطای هم زمان دو بازیگر
double-talk
<idiom>
حرف بیمعنا
double sink
سینکدوتایی
double sharp
نیمپردهبالاییجفتی
double seat
صندلیدونفره
double scull
پارویدوبله
double ring
گوددوبله
double reed
نوعیآلتموسیقیدوبله
double plate
صفحهیدوبله
double boiler
حمام آب
double boiler
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double pennant
پرچمدوگوش
double handles
دستهدوبله
double flat
نتسفیددوتایی
double bend
پیچدوبله
double-takes
واکنش دوگانه
double-takes
یکه خوردن
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double weft
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double zero key
کلیددوصفر
double-blank
دوطرفسفید
double decker
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
double-cross
<idiom>
گول زدن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
double back
<idiom>
برگشتن
a double bed
یک تخت دو نفره
double-glazing
شیشهدوجداره
a double room
یک اتاق دو نفره
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
with double cream
با کرم یا خامه زیاد
double room
اتاقدونفره
double cream
خامهزیاد
double bluff
دروغدرروزروشن
double bill
مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double bed
تختخوابدوطبقه
double boiler
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double-faced
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double chins
غبغب
double wing
بازی هافبک در گوش
double v machine
دستگاه دولا کننده ورق
double v machine
دستگاه ورق خم کن
double floor
دو کفی
double-glaze
پنجرهدوجداره
double-fronted
خانه دو در
double lancet
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double triode
لامپ تریود مضاعف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com