English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
double action press پرس دو واکنشی
Search result with all words
double action cam drawing press پرس کششی دو واکنشی
double action drawing press پرس کششی دوکاره
Other Matches
double accentric press پرس خارج از مرکز بایاطاقان دوبل
double action اقدام دوجانبه
double action عمل دوبله یادو طرفه
double action دوکاره
double action door در بادبزنی
press فشاراوردن
to press up با فشار بالابردن
press قفسه
press فشار دادن با انگشتان
press فشار دادن
to press up سوی بالافشار دادن
in the press زیر چاپ
in the press تحت طبع
press up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press-up از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press عصاره گرفتن
press فشردن
press دادن
press چاپ فشار
press دستگاه پرس
press جمعیت
press ازدحام کردن اتوزدن
press فشردن زور دادن
press ماشین چاپ
press مطبعه
press مطبوعات جراید
press وارداوردن
press ماشین فشار
press عامل موثر
press له کردن
press مطبوعات
press چاپ
press بالا زدن وزنه از روی سینه به بالای سر
press فشار روی دفاع
press قاب راکت تنیس
press تاکتیک دفاعی فشرده
press دستگاه فشار
press فشار
press ازدحام
press gang دسته مامور جلب مشمولین
press-ups از حالت زاویه به بالانس کشیدن
press box لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press boxes لژ مطبوعاتی جایگاه گزارشگران
press bed بخش زیرین پرس
press gangs دسته مامور جلب مشمولین
press-gang دسته مامور جلب مشمولین
press-ganged دسته مامور جلب مشمولین
press attache وابسته مطبوعاتی
press agent مامور اگهی و تبلیغ
etching press ماشینچاپقلمزن
percussion press پرس ضربهای
briquetting press پرس متعادل یا بالینگ پرس
c frame press پرس با قالب "سی " شکل
cabbaging press پرس هیدرولیک
hydrostatic press منگنه ابی
oil press دستگاه عصاری
oil press چرخ روغن گیری
need press theory نظریه نیاز- فشار
pneumatic press پرس بادی
bench press پرس میزی
garlic press سیرخودکن
lithographic press چاپزغالی
pollen press فشارگرده
press bar دستهفشار
press chamber حفرهفشار
press wheel چرخفشار
baling press بالینگ پرس
baling press پرس متعادل
moulding press منگنه
press-ganging دسته مامور جلب مشمولین
press gallery جای ویژه مخبرین جراید درمجلس
solids press down دج ها سوی پایین فشار می اورند
press gallery لژ نمایندگان مطبوعات
press hot فشردن گرم
press key تکمه فشاری
press law قانون مطبوعات
press mark علامتی که جای کتاب رادرقفسههای کتابخانه نشان میدهد
screw press منگنه
screw press قید
press part بخش فشرده
press vice منگنه
rolling press الت فشاری برای دراوردن نمونههای چاپی
punch press پرس منگنه
punching press پرس سوراخ کننده
press corps گروهیازخبرنگارانکهباهمکارمیکنند
press fit پرس شده
straightening press پرس مستقیم کنی
press conference مصاحبه مطبوعاتی
press-gangs دسته مامور جلب مشمولین
sewing press ماشین کتابدوزی
press board مقوای فشرده
wine press چرخشت
press brake پرس خمشی
press campaign مبارزه مطبوعاتی
treadle press ماشین چاپ پایی
to send to the press برای چاپ فرستادن
press cast ریختن تحت فشار
to press the button دکمه را فشار دادن در راه انداختن چیزی یا کاری پیش قدم شدن
to press for an answer با صرار یا فشار پاسخ خواستن
to press back با فشار عقب بردن
to press against any thing بر چیزی فشار اوردن بچیزی زور اوردن
tiger press حرکت از بالانس ساق دست به روی کف دست
press casting ریخته گری فشاری
press conferences مصاحبه مطبوعاتی
clean and press حرکت پرس وزنه برداری
drawing press پرس کششی
yellow press مطبوعات جنجالی
to press charges against someone ازکسی قانونی شکایت کردن [کسی را متهم کردن]
To press ones luck . لگد به بخت خود زدن
stop press خبریابخشیکهپسازچاپسایرقسمتهایروزنامهچاپشود
press officer سخنگوییکارگانیاموسسه
press cutting برش دهنده فشاری
hot press اهار زدن
hot press برق انداختن
hot press جلادادن
hot press مهره کشیدن
hot press منگنه ماشین اهار
hot press مهره
hot press پرس کردن گرم
to press ahead with با زور ادامه دادن
press report گزارش خبری
drill press متهای که با فشار دست یاماشین چیزی را حفر میکند مته فشاری
drill press دستگاه مته
printing press ماشین چاپ
drop press پتک خودکار اهنگری
extrusion press اشترانق پرسه
filter press صافی فشاری
folding press پرس خم کاری
forging press پرس چکش کاری
solids press down اجسام جامد سوی
freedom of the press ازادی مطبوعات
press release مطلب مطبوعاتی
press releases مطلب مطبوعاتی
gutter press نگارش هایامطبوعات پست
freedom of the press ازادی نگارش
hydraulic press پرس هیدرولیکی
liberty of the press ازادی مطبوعات
letter press مواد چاپی
mechanical press پرس
letter press نوشته وابسته به عکسها
cutting press پرس قطع کننده [مهندسی]
copying press منگنه سوادبرداری
crank press پرس کششی اهرم
power press پرس
plate press پرس صفحه باتری
clothes press گنجه جا رختی
die press فشردن
in the press conference در مصاحبه مطبوعاتی
legg press تمرین تقویت عضلههای پا بافشار دادن وزنه به بالا با پاخوابیده به پشت
gap frame press پرس "سی " شکل
stretch press die قالب انبساطی
the press of modern life فشارو نیازمندیهای زندگی امروز
press copy book دفتر کپیه
concrete tile press پرس صفحهای بتن
press of sail or canvas بادبان بفراخور باد
press of sail or canvas ان مقداربادبان که باد اجازه دهد
drop forging press پرس اهنگری حدیدهای
rotating table press پرس مدور
drill press vise گیره ماشینی
column screw press پرس پیچی ستونی
multi stage press پرس چند طبقه
beam bending press پرس خم کننده میله
die stamping press پرس قالب گیری حدیدهای
air operated press پرس بادی پنوماتیکی
dial feed press پرس رولور
dial feed press پرس میزی گردان
power press extrusion طریقه اشترانق پرس
hand screw press پرس پیحی دستی
i gave it a slight press انرا کمی فشار دادم
Press the elevator button. تکمه آسانسور رافشار بدهید
press (push) one's luck <idiom> به شانس بستگی داد
press campaingn or stunt مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
die stamping press پرس حدیده
pressing: standing press پایهفشار
to correct yhe press چیز چاپ شده غلط گیری کردن
press cast process فرایند ریخته گری فشاری
four column friction screw press پرس اصطکاکی چهار ستونی
vincent friction screw press پرس وینسنت
appropriate action اقدام مقتضی
out of action خارج ازنبرد
course of action راه کار
immediate action عکس العمل فوری
out of action غیر فعال
out of action خراب
immediate action عملیات فوری
course of action روش انجام کار
out of action از نبرد خارج شده
containing action عملیات احاطهای بازدارنده
action گزارش وضع
action تمام منو زیر نام آن نمایش داده میشود
action وقتی کاربر نشانه گر را به سوی یک منوی خاص در میله عمل می برد
action در حقیقت آن منو انتخاب میشود
action حرف یکتایی که در رابط ه با یک منوی خاص برای افزایش سرعت عمل میکند و وقتی که کاربر این حرف را انتخاب میکند
action کل عملیاتی که در یک عمل رخ می دهند.
action لیست امکانات
action عمل کاربر مانند انتخاب یک کلید
action که باعث میشود نشانه گر به میله عمل در بالای صفحه برود
action عمل انجام شده
action طرز عمل
action اقامهء دعوا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com