Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
double amplitude peak value
مقدار پیک تا پیک
double amplitude peak value
مقدارحداکثر تا حداقل یک موج سینوسی
Other Matches
double amplitude
دامنه دوبل
peak to peak voltage
ولتاژ مضاعف
amplitude
تبدیل سیگنال آنالوگ به حالت عددی
amplitude
قدرت یا اندازه یک سیگنال
amplitude
طبق داده
amplitude
روش انتقال داده توسط تغییر اندازه سیگنال جاری
amplitude
شناسه
amplitude
کمال
amplitude
انباشتگی سیری
amplitude
فزونی
amplitude
دامنه
amplitude
فراخی فراوانی
amplitude
استعداد
amplitude
میدان نوسان
amplitude
فاصلهء زیاد
amplitude
دامنه بزرگی
amplitude
درشتی
amplitude modulation
تلفیق دامنهای
pulse amplitude
دامنه تپش
impluse amplitude
دامنه ضربه جریان
impluse amplitude
دامنه ایمپولز
maximum amplitude
دامنه حداکثر
response amplitude
دامنه پاسخ
vibration amplitude
دامنه ارتعاش
wave amplitude
دامنه موج
amplitude modulation
تحمیل دامنهای
amplitude of vibration
دامنه ارتعاش
amplitude of oscillation
دامنه نوسان
amplitude modulation
مدولاسیون دامنه
total amplitude of oscillation
دامنه کل نوسان
quadrature amplitude modulation
بیت در ثانیه , RAM. تقیسم فاز و تفسیم نوسان را ترکیب میکند تا نرخ ارسال داده را افزایش دهد
peak
بلندترین نقط ه
peak
زمانی در روز که بیشترین توان استفاده میشود
peak
زمانی که چیزی بیشترین حد استفاده را دارد
peak
بلندترین خروجی
peak
بیشترین مقدار متغیر یا سیگنال
peak
رسیدن به بلندترین نقط ه
off-peak
افتقیمتدراثرکاهشتقاضادربرابرعرضه
peak value
جریان بیشینه
peak
قله اوج
peak up
در اوج امادگی
peak
تیزه
peak
به نقطه اوج رسیدن
peak
به قله رسیدن
peak
بصورت نوک تیزدرامدن
peak
تیزشدن
peak
دزدیدن
peak
فرق سر
peak
حداکثر کاکل
peak
منتها درجه
peak
کلاه نوک تیز
peak
راس
peak
قله
peak
نوک
peak
قله مسیرگلوله
peak
نحیف شدن
peak
پیک
peak
حداکثر
peak
نقطه اوج
peak
نقطه ماکزیمم
peak
اوج
absorption peak
قله جذب
peak tank
مخزن زیر سینه ناو
peak voltage
ولتاژ اوج
peak voltage
ولتاژ حداکثر
peak voltage
ولتاژ پیک
peak voltmeter
ولتمتری که مقدار برداری رامی سنجد ولتمتر پیک
peak width
پهنای پیک
traffic peak
حداکثر عبور و مرور
traffic peak
تیزه شد امد
voltage peak
پیک ولتاژ
peak load
بار حداکثر
distorted peak
پیک واپیچیده
base peak
پیک مبنا
peak tank
مخزن نوک
peak strenght
حداکثرقوا
peak strenght
حداکثر استعداد مجاز
peak load
بحبوحه مصرف
peak factor
ضریب اوج
peak demand
بیشترین تقاضا
peak demand
حداکثر تقاضا
peak arch
قوس تیزه دار
peak load
حداکثر بار
peak load
بار خارجی بیشینه
peak load
بار پیک
peak current
جریان حداکثر
peak speed
حداکثر سرعت
green peak
دارکوب سبز
peak speed
بیشترین تندی
peak sales
نقطه اوج فروش
peak load
بار قلهای
peak power
بار خارجی بیشینه
peak output
حداکثر تولید
peak current
جریان پیک
peak level meter
حداکثردرجهمتر
peak cathode current
اوج
earth-wire peak
سرتیربرق
daily flood peak
حداکثر سیل روزانه
peak cathode current
جریان کاتدی
peak load pricing
قیمت گذاری بر مبنای بارحداکثر
daily flood peak
بیشینه روزانه سیل
The mountain peak is not in sight.
قله کوه پیدا نیست
bargraph type peak meter
متربهشکلنوکبارگراف
peak cathode fault current
جریان نابهنجار کاتدی
peak forward anode voltage
اوج فشار اندی مستقیم
peak inverse anode voltage
اوج ولتاژ اندی معکوس
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
دولا شدن
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
دولاکردن
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out
081 خارج
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
double p
پاروی دوسر
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double a
زنای محصن بامحصنه
double-take
واکنش دوگانه
double-take
یکه خوردن
double zero
صفر2برابر
on the double
فرمان بدو رو
on the double
بدو رو
double
دوبار
double
تصویر قرینه
double in
081 تو
double
تاکردن
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
دو برابرشدن یا کردن
double
دو نفره
double
: دو برابر دوتا
double
جفت
double
دولا
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
مضاعف نمودن
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
دوسر المثنی
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
همزاد
double
مضاعف
double
دو برابر کردن
double
دو برابر
double
:دوبرابر کردن
double-six
دوطرفشش
double
مضاعف کردن دولا کردن
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
دویدن
double
دواسترایک متوالی
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
بازی دونفره خطای دبل
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
بازی دوبل
double
دو برابر بزرگتر
double
اندازه دو برابر
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double punch
منگنه مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double row
موتور
double space
یک سطر در میان
double space
یک خط درمیان نوشتن
double star
دوتایی
double star
دوگانه
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape
نوار مساحی مضاعف
double taxation
مالیات مضاعف
double team
تیم دونفره
double tent
چادر دو نفره
double the edge
لب گردانیدن
double sixes
دو شش
double sixes
جفت شش
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
شکست دوبل
double reverse
شوت برگردان به دروازه
double rhyme
شعر دو قافیهای
double row
دوطرفه
double salt
نمک مضاعف
double salt
ملح مضاعف
double sampling
نمونه گیری چندگانه
double seam
درز دوبل
double shear
تنش برشی دوتایی
double time
پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double leg
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length
با طول مضاعف
double length
طول مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double line
خط مضاعف
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
double mind
دردل
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com