English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
double apron fence سیم خاردار دو دامنه
Other Matches
apron زیر پنجره کف بند
apron نوار
apron کناره داخلی پیست
apron چمن کوتاه اطراف سوراخ گلف قسمتی از کف رینگ بوکس
apron پیش دامن
apron پیش بند
apron کف صحن
apron لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
apron خرند
apron محوطه بارگیری
apron توقفگاه
apron کف درگاه
apron رادیه
front apron جلویکروات
loading apron نوار بارگیری
rear apron دنبالهکراوات
spillway apron فرش حفاظ
apron wall صفحه پیش بند
fence روکش محافظ [یا نرده] [بویژه در اره کمانه ای ] [مهندسی]
fence off کوشش برای کسب مقام نخست شمشیربازی
fence [around / between something] نرده [دور چیزی] [بین چیزی]
fence نرده
fence پرچین
fence محجر سپر
fence شمشیر بازی
fence خاکریز پناه دادن
fence حفظ کردن نرده کشیدن
ox fence اغل کاو که دارای نرده یاپرچین باشد
fence شمشیربازی
fence شمشیر بازی کردن
fence حصار
fence [around / between something] حصار [دور چیزی] [بین چیزی]
fence دیوار
to straddle the fence نامطمئن بودن
catch fence نرده محکم سر پیچ
fence month ماه قرق
snow fence دیواره برفگیر
safety fence جانپناه
safety fence جانپناه کنار راه
picket fence جاگذاشتن میلههای 1 و 2 و4 و 7 یا 1 و 3 و 6 و 01
a breach in the fence سوراخی در حصار
fence month ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
snow fence حفاظ برف
snake fence نرده مارپیچ
rip fence شکافنرداهای
batten fence حصار با میله چوبی
dead fence پرچین
paling fence حصارنردهای
rip fence rule حلقهشکافنردهای
rip fence lock قفلشکافنردهای
rip fence guide شکستنشیارحافظ
the horse refuses the fence اسب از پر چین عقب میزند
to make a virginia fence مستانه راه رفتن
to make a virginia fence تلوتلو خوردن
rip fence slot شکافنردهای
The grass is always greener on the other side of the fence. <proverb> مرغ همسایه غازه [مردم دیگر همیشه در موقعیت بهتری هستند.]
to [build / erect / put up] a fence حصاری ساختن
ring wall or ring fence پرچین یامحجرگرداگرد
ring wall or ring fence حصار گرد
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double-take واکنش دوگانه
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double دو نفره
double in 081 تو
double اندازه دو برابر
double دو برابر بزرگتر
double دوبار
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
on the double بدو رو
double-take یکه خوردن
double zero صفر2برابر
double up دولاکردن
double p پاروی دوسر
double-six دوطرفشش
double تصویر قرینه
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out 081 خارج
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double a زنای محصن بامحصنه
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
on the double فرمان بدو رو
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double دویدن
double همزاد
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double مضاعف
double دو برابر کردن
double دو برابر
double تاکردن
double مضاعف کردن دولا کردن
double :دوبرابر کردن
double دوسر المثنی
double دولا
double جفت
double : دو برابر دوتا
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double بازی دوبل
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double مضاعف نمودن
double دو برابرشدن یا کردن
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double up دولا شدن
double دواسترایک متوالی
double توپزن 0001امتیازی فصل
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double بازی دونفره خطای دبل
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double the edge لب گردانیدن
double tent چادر دو نفره
double salt ملح مضاعف
double salt نمک مضاعف
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double row موتور
double rhyme شعر دو قافیهای
double reverse شوت برگردان به دروازه
double refraction انکسار دوبل
double tongued دارای دوقول
double refraction شکست دوبل
double star دوتایی
double sampling نمونه گیری چندگانه
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape نوار مساحی مضاعف
double taxation مالیات بندی مضاعف
double team تیم دونفره
double space یک خط درمیان نوشتن
double space یک سطر در میان
double sixes دو شش
double sixes جفت شش
double shear تنش برشی دوتایی
double row دوطرفه
double seam درز دوبل
double refraction شکست مضاعف
double taxation مالیات مضاعف
double knee لوله زانویی دوبل
double knot گره دوبل
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length با طول مضاعف
double length طول مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double line خط مضاعف
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double kick دو ضربه پی در پی
double junction اتصال مضاعف
double integral انتگرال دوبل
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit دوبله
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen این علامت //
double ignorance جهل مرکب
double image تصویر مضاعف
double mind دردل
double mind منلون
double mind فریبنده
double pole با دو قطب
double pole دو قطبی
double poppy گل هزاره
double precision دقت
double precision مضاعف
double precision دقت مضاعف
double punch منگنه مضاعف
double pneumonia اماس هر دو شش
double pica حروف 42 پونط
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double minded دودل
double minded متلون
double minded فریبنده
double minded بی ثبات
double minimum جفت کمینه
double motor دوموتوره
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double organs اندامهای جفتی
double refraction انکسار مضاعف
double-glazing شیشهدوجداره
double-glaze پنجرهدوجداره
double room اتاقدونفره
double cream خامهزیاد
double bluff دروغدرروزروشن
double bill مسابقهورزشی-تئاتریاسینماکهدرآندوبرنامهاجراشود
double bed تختخوابدوطبقه
double arch قوس جفتی
double-blank دوطرفسفید
double back <idiom> برگشتن
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double cloister راهرو دو قسمتی
double boiler حمام آب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com