Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
double armature	ارمیچر دوگانه
Other Matches
armature	سیم پیچ
h armature	ارمیچر تیراهنی
armature	ارمیچر
armature	میله فولادی
armature	ارماتور
armature	القاگیر
armature	زره
armature	جوشن پوشش
armature	میله فلزی
armature	جوشن
armature stand	پایه ارمیچر
armature tape	نوار چسب ارمیچر
armature shaft	محور ارمیچر
armature tester	ارمیچرازما
armature tooth	نیش ارمیچر
armature varnish	شالاک ارمیچر
armature winding	سیم پیچ ارمیچر
cylindrical armature	ارمیچر استوانهای
drum armature	ارمیچر استوانهای
armature bar	میله ارمیچر
disk armature	ارمیچر صفحهای
unipolar armature	ارمیچر تک قطبی
two phase armature	ارمیچر دو فازه
armature resistance	مقدار مقاومت ارمیچر
armature reaction	عکس العمل ارمیچر
armature band	کمربند ارمیچر
armature circuit	مدار ارمیچر
armature coil	پیچک ارمیچر
armature current	جریان ارمیچر
armature heating	گرم شدن ارمیچر
armature interference	اغتشاش ارمیچر
armature loop	حلقه ارمیچر
armature loop	پیچک ارمیچر
armature pocket	شیار ارمیچر
armature pole	قطب ارمیچر
armature reaction	واکنش ارمیچر
armature core	هسته ارمیچر
armature slot	شیار ارمیچر
ribbed armature	ارمیچر شیاردار
magner armature	جوشن مغناطیسی
pole armature	ارمیچر قطبی
ironclad armature	ارمیچر جوشن دار
armature winder	دستگاه ارمیچرپیچ
internal armature	ارمیچر داخلی
shuttle armature	ارمیچر تیراهنی
girder armature	ارمیچر تیر اهنی
external armature	ارمیچر خارجی
ring armature	ارمیچر حلقوی
teeth of armature	دندان ارمیچر
slotted armature	ارمیچر شیاردار
dynamo armature	ارمیچر دینام
three phase armature	ارمیچر سه فازه
polarized armature	ارمیچر قطبیده
armature shifting motor	موتور با ارمیچر قابل تغییر
open coil armature	ارمیچر با پیچک باز
magnetic armature loudspeaker	بلندگوی مغناطیسی
lap wound armature	ارمیچر رویهم
armature end play	بازی محوری ارمیچر
armature binding wire	سیم بست ارمیچر
dead turn of armature	دور هرز ارمیچر
duplex wound armature	ارمیچر دو سیم پیچی
re entrant armature winding	سیم پیچ ارمیچر باز گشته
single armature converter	مبدل یک ارمیچری
demagnetizing turns of armature	دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
starter motor armature	ارمیچر راه انداز
smooth core armature	ارمیچر با هسته صاف
pitch of armature winding	گام پیچک
toothed ring armature	ارمیچر حلقوی دندانه دار
bar wound armature	رتور قفس سنجابی
bar wound armature	ارمیچر میلهای
balanced armature unit	جوشن متعادل
closed coil armature	ارمیچر مدار بسته
single loop armature	ارمیچر تک پیچکی
back turns of armature	سیمپیچی معکوس ارمیچر
double up	مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up	دولا شدن
double up	در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up	دولاکردن
double in	درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double three	دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double out	081 خارج
double out	درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p	پاروی دوسر
double a	زنای محصن بامحصنه
on the double	فرمان بدو رو
double hi	ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
on the double	بدو رو
it is useful for a double p	برای دوکارسودمنداست
double	دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double-take	واکنش دوگانه
double-take	یکه خوردن
double a	زنای مردزن داربازن شوهردار
double in	081 تو
double	دو برابر کردن
double	مضاعف
double	دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double	دویدن
double	بازی دوبل
double	بازی دونفره خطای دبل
double	توپزن 0001امتیازی فصل
double	دواسترایک متوالی
double	مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double	گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double	دو برابر
double	تاکردن
double	مضاعف کردن دولا کردن
double	دو نفره
double up <idiom>	اتاق خود را باکسی شریک بودن
double	تصویر قرینه
do a double take <idiom>	با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double	: دو برابر دوتا
double	جفت
double	دولا
double	دوسر المثنی
double	همزاد
double	:دوبرابر کردن
double	دوبار چرخش کامل ژیمناست
double	مضاعف نمودن
double	دو برابرشدن یا کردن
double zero	صفر2برابر
double	ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double-six	دوطرفشش
double	اندازه دو برابر
double	دو برابر بزرگتر
double	استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double	دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double	مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double	تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double	استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double	صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double	سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double	دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double	دوبار
double	درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double punch	منگنه مضاعف
double precision	مضاعف
double precision	دقت
double refraction	انکسار مضاعف
double taxation	مالیات بندی مضاعف
double precision	دقت مضاعف
double poppy	گل هزاره
double oxer	مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double taxation	مالیات مضاعف
double window	پنجره دو جداره
double pica	حروف 42 پونط
double pneumonia	اماس هر دو شش
double pole	با دو قطب
double pole	دو قطبی
double tape	نوار مساحی مضاعف
double refraction	شکست مضاعف
double row	موتور
double sixes	جفت شش
double sixes	دو شش
double space	یک خط درمیان نوشتن
double seam	درز دوبل
double sampling	نمونه گیری چندگانه
double salt	ملح مضاعف
double salt	نمک مضاعف
double row	دوطرفه
double space	یک سطر در میان
double rhyme	شعر دو قافیهای
double reverse	شوت برگردان به دروازه
double star	دوتایی
double refraction	انکسار دوبل
double star	دوگانه
double refraction	شکست دوبل
double star	ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double shear	تنش برشی دوتایی
double organs	اندامهای جفتی
double junction	اتصال مضاعف
double integral	انتگرال دوبل
double-digit <adj.>	دو رقمی
double image	تصویر مضاعف
double ignorance	جهل مرکب
double hyphen	این علامت //
double hook	قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hit	دوبله
double hit	دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double touch	ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double helix	مارپیچ دوگانه
double header	دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header	دوسر
double hardening	سخت گردانی مضاعف
double guard	دفاع با دو دست
double kick	دو ضربه پی در پی
double knee	لوله زانویی دوبل
double or quits	بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor	دوموتوره
double minimum	جفت کمینه
double minded	بی ثبات
double minded	فریبنده
double minded	متلون
double minded	دودل
double mind	فریبنده
double mind	منلون
double mind	دردل
double lock	دوبارکلیدگردانیدن در
double line	خط مضاعف
double limiter	محدود کننده مضاعف
double length	طول مضاعف

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com