Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
double column miller
دستگاه فرز دو ستونی
Search result with all words
double column planner miller
دستگاه فرز با صفحه تراش دروازهای
Other Matches
double staggered column
ستون دو خطه زیگزاگ
double column machine
دستگاه دو ستونی
double staggered column
ستون راهپیمایی دوبله
double column vertical boring mill
ماشین تراش قائم دو ستونی ماشین تراش کاروسل دوستونی
miller
یکجورپروانه
miller
اسیابان
drum miller
دستگاه فرز غلطک گردان
pantograph miller
ماشین فرز پانتوگراف
miller thumb
یکجور ماهی قنات که کله بزرگی دارد
miller analogies test
ازمون قیاسهای میلر
duplex planto miller
نوعی دستگاه فرز دوپلکس
duplex fixed bed miller
دستگاه فرز دوبل
column
برج
column
ستون روزنامه
column
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند
column
ردیف
column
صف ستون راهپیمایی یاموتوری
column
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
column
ستون در کاغذ شطرنجی نقشه کشی
fifth column
ستون پنجم
fifth column
دستگاه جاسوسی
column
مجموعهای از حروف که یک زیر دیگر چاپ میشود
column
بیت بررسی هر بیتی روی هر ستون پانچ کارت یا نوار
column
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند
column
خط ی از اطلاعات چاپ شده درباره یک حرف موازی با کوتاهترین قسمت کارت
column
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد
column
ستون نظامی
column
ستون
column
استاتور
column by column
ستون به ستون
column
ستون
column
پایه
column
رکن
vertebral column
ستون مهره
chromatographic column
ستون کروماتوگرافی
cased column
ستون پوشش دار
column of riflemen
ستون تفنگداران
column indicator
نشانگر ستونی
vertebral column
تیره پشت
card column
ستون کارت
column capital
سرستون
close column
ستون جمع
column rule
خط برنج
column splice
وصله ستونها
alcohol column
ستونالکل
central column
ستونمرکزی
column crank
دستهپایه
column lock
قفلپایه
column of mercury
ستونجیوه
hull column
پایه بدنه
agony column
ستونیدر روزنامهکهدر آن پاسخ مشکلاتو سوالهای خوانندگانمطرح میشود
control column
فرمانی برای کنترل حرکت هواپیما حول محور طولی وعرضی که میتواند بصورت میله یا رل باشد
composite column
ستون مرکب
comment column
ستون توضیحی
column ways
راهنمای ستون
close column
ستون بسته
column binary
دودویی ستونی
column binary
دودوئی ستونی
gossip column
ستونغیبت
an engaged column
نیم ستون
airmobile column
ستون متحرک هوایی
airmobile column
ستون هوارو
personal column
ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
column chromatography
کروماتوگرافی ستونی
gossip column
gooseflesh
absorption column
ستون جذب
column base
پایه ستون
column cover
پوشش ستون
column head
عناصر سرستون
column head
سرستون
column head
بار ستون
column graph
نمودار ستونی
column action
عمل ستونی
column base
زیرستون
column base
ته ستون
column gap
شکاف ستون
column gap
شکاف بین ستون
column formation
آرایش ستون
absorbing column
ستون جذب
spinal column
ستون فقرات
semi-column
نیم ستون
column cochlis
[ستون های یادبود بزرگ شبیه طاق نصرت]
column caelata
[ستون های شاخ و برگی]
engaged column
ستون درون جرزیا دیوار
column grinder
دستگاه سنگ سمباده با قسمت ساکن دستگاه سنگ سمباده ستونی
column caelata
[ستون با تیرهای مزین شده]
cassed column
ستون پوشش دار
hempel column
ستون همپل
laced column
ستون مشبک با بستهای چپ وراست
length of column
طول ستون
machine column
پایه یا ستون دستگاه
half column
شبه ستون
half column
نیم ستون
guide column
ستون راهنما
spinal column
تیره پشت ستون مهره
spinal column
ستون مهره ها
advertising column
ستون آگهی
isoculculating column
دسته ستون
half-column
نیمه ستون
engaged column
نیم ستون
engaged column
ستون مقید
fractionating column
برج تقطیروتجزیه
fractionating column
ستون تجزیه
main column
ستون اصلی
Antonine column
[یادبودی از ستون دوریکی توسکان در روم]
route column
ستون راهپیمایی
storming column
ستون حمله
route column
ستون راه
storming column
واحد مامورحمله
streeing column
ستون فرمان
streeing column
میل فرمان
reflux column
ستون باز روانی
transformer column
ساق ترانسفورماتور
positive column
ستون مثبت
hex-column
طرح ستونی شش وجهی
[طرح سه ترنجی که بیشتر در قراچه آذربایجان و شیروان قفقاز بافته شده و متن اصلی آن را سه ترنج شش گوش در بر می گیرد.]
march column
ستون راهپیمایی
mercury column
ستون جیوه
opem column
ستون باز
vertebral column
ستون فقرات
packed column
ستون پر شده
parallel column
ستونهای موازی
steering column tube
لوله فرمان
eighty column card
کارت هشتاد ستونی
eighty column screen
صفحه تصویری که میتواند هشت حرف را به صورت افق نمایش دهد
column bases plates
صفحات تقسیم فشارپای ستونها
column major order
بترتیب ستونی
column screw press
پرس پیچی ستونی
column text chart
جدول متن ستونی
steering column lock
قفل فرمان اتومبیل
column wise recalculation
محاسبه مجدد ستونی
spinning band column
ستون نوار چرخان
continuous packing column
ستون پر شده پیوسته
stacked column chart
جدول ستونی انباشته
stacked column graph
نمودار ستونی انباشته
column research council
شورای تحقیق بر ستونها
cadre strength column
ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
air movement column
ستون هوایی
beam column framing
ساختمان با قابهای متشکل ازتیر و ستون
air movement column
ستون حرکت هوایی
bubble tray column
ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
mixed column line chart
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
mixed column line graph
نمودار ستونی- خطی ترکیبی
linked pie/column chart
graph column/pie linked
one hyndred percent column graph
نمودار یکصد درصد ستونی
knee and column milling machine
دستگاه فرز زانویی و ستونی
linked pie/column graph
نمودار گرد و ستونی پیوسته
four column friction screw press
پرس اصطکاکی چهار ستونی
bubble cap plate column
ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
steering column gear change
اتصال چرخ دنده فرمان
double
بازی دوبل
double
دویدن
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
مضاعف
double
دو برابر کردن
double
دو برابر
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
بازی دونفره خطای دبل
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
جفت
double
مضاعف نمودن
double-take
یکه خوردن
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double-take
واکنش دوگانه
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
دواسترایک متوالی
double
تاکردن
double
: دو برابر دوتا
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
دولاکردن
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double
تصویر قرینه
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
on the double
بدو رو
on the double
فرمان بدو رو
double
دو نفره
double
دولا
double
دوسر المثنی
double
همزاد
double
:دوبرابر کردن
double
مضاعف کردن دولا کردن
double up
دولا شدن
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double-six
دوطرفشش
double
دوبار
double
اندازه دو برابر
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
دو برابر بزرگتر
double
دو برابرشدن یا کردن
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com