Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
double ended box wrench
اچار رینگی دوسر
Other Matches
double ended
دوسر
double ended
دوطرفه
double ended machine
دستگاه برشکاری و منگنه کاری
double ended spanner
اچار رینگی دوسر
double end wrench
اچار تخت دوسر
double head wrench
اچار دوسر
double end wrench
اچار دو سر
ended
خاتمه دادن خاتمه یافتن
ended
اخر
ended
خاتمه فرجام
ended
سر
ended
نوک
ended
طرف بپایان رساندن
ended
تمام کردن خاتمه دادن
ended
خاتمه یافتن
ended
انتها
ended
نقط ه آخر یا بخش آخر
ended
عبارت یا حرفی که آخرین کلمه فایل اصلی را نشان میدهد
ended
نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ended
ترتیب حروف برای بیان اینکه داده یک ترمینال یا وسیله جانبی ارسال شده است
ended
کد ارسالی پس از آخرین حرف متن
ended
پایان
ended
خاتمه دادن یا متوقف کردن چیزی
ended
خاتمه
ended
غایت
ended
میلههای تحت دفاع بازیگرمعین
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
ended
نمایش گر پس از آخرین رکورد فایل
ended
کدی که در پردازش دستهای برای نشان دادن خاتمه کاری استفاده میشود
ended
کد نشان دهنده انتهای خط
ended
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ended
کد جداکننده آخرین حرف پیام از اولین حرف پیام دیگر
ended
کد نشان دهنده انتهای رکورد
ended
توابعی که پیش از اتمام اجرای برنامه انجام می شوند تا توابع خاص سیستم را اعمال کنند
ended
کد نشان دهنده انتهای فایل داده ذخیره شده
ended
انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ended
پایان یک دور
ended
حرکت داده به چپ یا راست درکلمه بیتهایی که از مرز کلمه بیرون قرار بگیرند نادیده گرفته می شوند و با صفر جانشین می شوند
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ended
کد نشان دهنده آخرین پایت بلاک داده ارسالی از طریق خط ارتباطی
ended
کد ارسالی که نشانه دهنده داده آدرس ارسال شده است
ended
روی صفحه کلید IBM PC کلیدی که نشانه گر را به انتهای خط فعلی میبرد
ended
زمین حریف
wrench
پیچ خوردن
wrench
اچارفرانسه
wrench
اچار
wrench
عمل تندو وحشیانه
wrench
نقشه فریبنده
wrench
چرخش
wrench
پیچ دادن
wrench
اچار فرانسه
wrench
اچار پیچکشی
wrench
تند
open ended
بی انتها
single ended
یکطرفه
single ended
یکسو
open-ended
بی انتها
automotive wrench
اچار اتومبیل
box wrench
اچار بکس
monkey wrench
اچارفرانسه بزرگ
box wrench
اچار رینگی
box wrench
اچار بوکس
chuck wrench
اچار سه نظام
strap wrench
آچارتسمهدار
arbor wrench
اچار مرغک فرز
monkey wrench
اچار لوله
adjustable wrench
آچار فرانسه
four way rim wrench
اچار صلیبی
four way rim wrench
اچار بکس
grip wrench
اچار لوله
monkey wrench
کولیس
plumbing wrench
آچارسربکاری
pipe wrench
اچار لوله بازکن
torque wrench
اچار ترک
wheel wrench
آچار چرخ خودرو
pipe wrench
اچار لوله
pin wrench
اچار سرسنجاقی
torquo wrench
اچار ترک
pipe wrench
لوله گیر
mole wrench
آچارگوشتی
open ended system
سیستم بی انتها
open ended question
پرسش باز پاسخ
open-ended spanner
آچاردوطرفه
single ended spanner
اچار یکسو
sparking plug wrench
اچار شمع اتومبیل
valve seat wrench
دریچهآچارپایه
brace rim wrench
اچار محکم کننده دوره
adjustable nut wrench
آچار فرانسه
fire hydrant wrench
آچارمخصوصشیرآتشنشانی
cross bar wrench
آچار چرخ خودرو
bull dog wrench
اچار مخصوص لوله گاز
open end wrench
اچار تخت دو سر
chain pipe wrench
اچارزنجیرهای
throw a monkey wrench into
<idiom>
آرام آرام متوقف کردن چیزی
[spider-type]
lug wrench
[American E]
آچار چرخ خودرو
open-ended employment contract
[employment contract of unlimited duration]
قرارداد کار بدون مدت
double p
پاروی دوسر
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out
081 خارج
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in
081 تو
double zero
صفر2برابر
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double-six
دوطرفشش
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double up
دولاکردن
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up
دولا شدن
double-take
یکه خوردن
double-take
واکنش دوگانه
on the double
فرمان بدو رو
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
on the double
بدو رو
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double a
زنای محصن بامحصنه
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
دو نفره
double
دویدن
double
بازی دوبل
double
بازی دونفره خطای دبل
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
دواسترایک متوالی
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
مضاعف نمودن
double
دو برابرشدن یا کردن
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
مضاعف
double
: دو برابر دوتا
double
جفت
double
دوسر المثنی
double
:دوبرابر کردن
double
مضاعف کردن دولا کردن
double
تاکردن
double
همزاد
double
تصویر قرینه
double
دو برابر کردن
double
دولا
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
دو برابر
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
اندازه دو برابر
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
دوبار
double
دو برابر بزرگتر
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double pneumonia
اماس هر دو شش
double pole
با دو قطب
double poppy
گل هزاره
double church
کلیسا دو طبقه
double pole
دو قطبی
double precision
دقت
double-fronted
خانه دو در
double floor
دو کفی
double star
دوگانه
double star
دوتایی
double bluff
دروغدرروزروشن
double space
یک خط درمیان نوشتن
double cone
[ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double cloister
راهرو دو قسمتی
double precision
مضاعف
double precision
دقت مضاعف
double sixes
دو شش
double sixes
جفت شش
double salt
ملح مضاعف
double space
یک سطر در میان
double shear
تنش برشی دوتایی
double seam
درز دوبل
double sampling
نمونه گیری چندگانه
double row
دوطرفه
double row
موتور
double rhyme
شعر دو قافیهای
double punch
منگنه مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
شکست دوبل
double refraction
انکسار دوبل
double reverse
شوت برگردان به دروازه
double salt
نمک مضاعف
double lancet
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
double line
خط مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double length
طول مضاعف
double length
با طول مضاعف
double hit
دوبله
double knot
گره دوبل
double knee
لوله زانویی دوبل
double kick
دو ضربه پی در پی
double junction
اتصال مضاعف
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com