English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
double header دوسر
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
Other Matches
header اطلاعات مشخصات در ابتدای نوار
header بخشی از داده در ابتدای نوار مغناطیسی که حاوی مشخصات
header قالب و اطلاعات کنترلی است
header پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
header بلاک داده در ابتدای فایل حاوی داده درباره خصوصیات فایل
header بسته داده که پیش از ارسال فرستاده میشود تا اطلاعاتی درباره قصد و مسیر تامین کند
header اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
header سرپیام
header سر صفحه
header سرامد سرانداز
header قسمت فوقانی اجر کله
header لوله اصلی
header سرساز
header درساز
header سرانداز شیرچه
header رئیس
header سردسته هواپیمای شیرجه
header اجر کله
header کلمات در بالای صفحه متن
header شیرجه با سر
header یک سری لوله اگزاست
header سر زن
header کله
block header سر بلوک
header pipe لوله زهکشی
message header سرپیام
header record رکورد سرامد
header record سررکورد
header bond اجر چینی کله
header label برچسب سرامد
header bond رج چینی کلگی
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double مضاعف نمودن
double دو برابرشدن یا کردن
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double دواسترایک متوالی
double توپزن 0001امتیازی فصل
double تاکردن
double دو برابر
double دو برابر کردن
double مضاعف
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double دویدن
double بازی دوبل
double بازی دونفره خطای دبل
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double-take واکنش دوگانه
double-take یکه خوردن
double up دولا شدن
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
double a زنای محصن بامحصنه
on the double فرمان بدو رو
on the double بدو رو
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double p پاروی دوسر
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دو برابر بزرگتر
double اندازه دو برابر
double-six دوطرفشش
double zero صفر2برابر
double out 081 خارج
double up دولاکردن
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double مضاعف کردن دولا کردن
double :دوبرابر کردن
double دو نفره
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double دوبار
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double تصویر قرینه
double in 081 تو
double همزاد
double دوسر المثنی
double دولا
double جفت
double : دو برابر دوتا
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double foul خطای هم زمان دو بازیگر
double floppy دیسک لرزان دو طرفه
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double frequency فرکانس دوبل
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double refraction انکسار مضاعف
double back <idiom> برگشتن
double refraction شکست مضاعف
double refraction شکست دوبل
double refraction انکسار دوبل
double hardening سخت گردانی مضاعف
double guard دفاع با دو دست
double figures امتیاز دو رقمی
double precision دقت مضاعف
double reverse شوت برگردان به دروازه
double star دوگانه
double star دوتایی
double space یک خط درمیان نوشتن
double space یک سطر در میان
double faces دورو
double sixes دو شش
double sixes جفت شش
double shear تنش برشی دوتایی
double seam درز دوبل
double sampling نمونه گیری چندگانه
double salt ملح مضاعف
double faces ریاکار
double salt نمک مضاعف
double row دوطرفه
double row موتور
double rhyme شعر دو قافیهای
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double helix مارپیچ دوگانه
double punch منگنه مضاعف
double mind دردل
double integral انتگرال دوبل
double junction اتصال مضاعف
double kick دو ضربه پی در پی
double knee لوله زانویی دوبل
double knot گره دوبل
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length با طول مضاعف
double length طول مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double line خط مضاعف
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double mind منلون
double mind فریبنده
double minded دودل
double minded متلون
double minded فریبنده
double minimum جفت کمینه
double motor دوموتوره
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double precision مضاعف
double precision دقت
double poppy گل هزاره
double pole دو قطبی
double pole با دو قطب
double pneumonia اماس هر دو شش
double pica حروف 42 پونط
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double hit دوبله
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen این علامت //
double ignorance جهل مرکب
double organs اندامهای جفتی
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double image تصویر مضاعف
double minded بی ثبات
double tape نوار مساحی مضاعف
double cream خامهزیاد
with double cream با کرم یا خامه زیاد
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler حمام آب
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
a double room یک اتاق دو نفره
double room اتاقدونفره
double-glaze پنجرهدوجداره
double-glazing شیشهدوجداره
double-check <idiom> دوباره چک کردن
double-cross <idiom> گول زدن
double-talk <idiom> حرف بیمعنا
a double bed یک تخت دو نفره
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double-faced فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double church کلیسا دو طبقه
double cloister راهرو دو قسمتی
double cone [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double floor دو کفی
double lancet [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double ressaunt [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double window پنجره دو جداره
double-bellid [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double arch قوس جفتی
double-digit <adj.> دو رقمی
double taxation مالیات بندی مضاعف
double v machine دستگاه ورق خم کن
double v machine دستگاه دولا کننده ورق
double wing بازی هافبک در گوش
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double word کلمه مضاعف
to fold double دولاکردن
to fold double دوتاکردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com