English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English Persian
double row bearing یاطاقان دو ردیفه
Search result with all words
double thrust ball bearing بلبرینگ با فشار محوری دوبل
double thrust bearing یاطاقان با فشار محوری دوبل
Other Matches
beyond bearing تحمل ناپذیر
bearing سمت حرکت
bearing یاطاقاه
bearing تکیه گاه
bearing بردگاه بردگاه
bearing سمت
bearing یاتاقان
beyond bearing غیرقابل تحمل
bearing یاطاقان سکوی اتصال سرسره ریل
bearing سطح اتکا
bearing طاقت
bearing بردباری
bearing موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
bearing وضع
bearing رفتار سلوک
bearing جهت
bearing نسبت
bearing زاویه حامل
bearing بلبرینگ
bearing گرا
bearing قسمت تحمل کننده بار
bearing یاطاقان
slab for bearing سنگ بتنی کف تاوه تکیه گاه
slab for bearing سنگ کف
bearing direction جهت قرار گرفتن یاطاقان
support bearing تکیه گاه
tale bearing سخن چینی
tale bearing چغلی
tale bearing خبربری
tale bearing نمامی
timken bearing یاطاقان غلطکی مخروطی
transit bearing سمت انتقالی
thrust bearing یاطاقان طولی
bearing length طول یاطاقان
plain bearing یاتاقان ساچمهای
bearing pedastal پایه یاطاقان
radial bearing یاطاقان شعاعی
bearing loss اتلاف بالشتکی
relative bearing سمت نسبی ناو
relative bearing گرای نسبی
relative bearing جهت نسبی
rod bearing یاتاقان میلهای
radio bearing زاویه بین جهت فاهری ایستگاه ثابت و جهت مرجع
roller bearing یاتاقانی که میله ان باچند غلتک دیگر بگردش اید
roller bearing یاطاقان غلطک دار
transit bearing گرای انتقالی گرای عبور کشتی یا هواپیما
translation bearing یاتاقان انتقالی
true bearing سمت جغرافیایی
ball bearing کاسه ساچمه
ball bearing یاطاقان ساچمهای
danger bearing سمت خطرناک
bearing pad جهتمعبر
bearing rein مهار
cross bearing بلبرینگ سوزنی
copper bearing محتوی مس حاوی مس
adapter bearing یاطاقان تطبیق دهنده
copper bearing مس دار
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
bearing capacity گنجایش تحمل
wheel bearing بلبرینگ چرخ
bearing capacity فرفیت تحمل
bearing capacity قدرت برنده باربرد
bearing capacity قدرت تحمل
bearing angle زاویه یاطاقان
bearing angle زاویه حامل
compass bearing سمت قطب نما
danger bearing سمت خطر
ball bearing بلبرینگ
aluminum bearing یاطاقان الومینیومی
plain bearing یاتاقان تخت
call bearing بلبرینگ
floating bearing یاطاقان نوسان دار
bearing stress تنش بردگاهی
front bearing یاطاقان جلو
gas bearing یاتاقان گازی
grid bearing گرای شبکه
hydrostatic bearing یاتاقان هیدرواستاتیک
insulated bearing یاطاقان عایق شده
bearing stress تنش تکیه گاهی
bearing support تکیه گاه متحمل بار
bearing surface سطح یاطاقان
load-bearing دیوار باربر
bracket bearing یاطاقان سگدست
compass bearing زاویه توجیه قطب نما
compass bearing موقعیت برحسب قطبنما
bearing width عرض تکیه گاه
bearing wall دیوار بارگیر
bearing wall دیوار باربر
expansion bearing تکیه گاهی که موجب حرکت طولی یا دورانی میشود
bearing strenght نیروی لازم جهت کشیدن پرچ تا لبه ورقه فلز و یا امتداددادن سوراخ
bearing plate صفحه تکیه گاه
roller bearing بلبرینگ غلطکی
oil bearing نفت خیز
oilness bearing یاطاقان روغن سرخود
pivot bearing یاطاقان محور
bearing plate صفحه اتکاء
bearing pile تکیه گاه پایه کوب
outboard bearing یاتاقان خارج
pilot bearing بلبرینگ لغزنده
bearing pressure فشار تکیه گاهی
non bearing wall دیوار تیغه
needle bearing یاطاقان سوزنی
journal bearing یاطاقان گرد
live bearing زنده زا
bearing race جدار یاتاقان
bearing pressure فشار یاطاقان
bearing pressure فشار بردگاهی
magnetic bearing زاویه انحراف مغناطیسی
pilot bearing بلبرینگ کلاج
clutch pilot bearing بلبرینگ کلاچ
california bearing ratio توان باربری نسبی کالیفرنیا
california bearing ratio اندیس مقاومت کالیفرنی نمایه کالیفرنی
cylinderical roller bearing یاطاقان غلطکی
connecting rod bearing یاطاقان دسته پیستون یاطاقان شاطون
clutch pilot bearing زغال کلاچ
big end bearing یاطاقان شاطون
big end bearing یاطاقان میل لنگ
ball thrust bearing یاطاقان طولی ساچمهای
bearing pressure on foundation فشار تکیه گاهی شالوده
anti friction bearing یاطاقان غلطکی
sulfate bearing soils خاکهای سولفاته
radial ball bearing بلبرینگ شعاعی
end bearing pile شمع نوک تیز
flexible roller bearing رولبرینگ فنری
non load bearing wall دیوار بار نبر
loose roller bearing رولبرینگ هرزگرد
load bearing wall دیوار حمال
load bearing wall دیوار باربر
load bearing partition تیغه باربر
flange mounted bearing یاطاقان لبه دار
front axle bearing یاطاقان اکسل جلو
interchangeable bearing shells پوسته قابل تعویض یاطاقان
range bearing display ارائه بی
non load bearing wall دیوار تیغه
drop worm bearing یاطاقان حلزونی سقوطی
angular contact bearing یاطاقان زاویه دار
copper bearing steel فولاد مس دار
cutter spindle bearing یاطاقان هرزگرد کاتر
load bearing partition جداگر باربر
spherical roller bearing بلبرینگ غلطکی
load-bearing wall دیوار حمال
load-bearing partition تیغه بابر
white bearing metals فلزات سفید یاطاقان
ultimate bearing capacity حداکثر فشار متحمل پی
insulated bearing housing پوسته یاطاقان عایق شده
deep groove ball bearing یاطاقان بلبرینگی شیاردار
cylinder roller thrust bearing یاطاقان غلطکی محوری
Fruit -bearing (prlific) tree. درخت باردار ( بارآور )
angular contact thrust ball bearing بلبرینگ طولی محوری
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double دواسترایک متوالی
double-take یکه خوردن
double-take واکنش دوگانه
double out 081 خارج
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double a زنای محصن بامحصنه
double p پاروی دوسر
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double up دولاکردن
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up دولا شدن
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
on the double فرمان بدو رو
on the double بدو رو
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in 081 تو
double دو نفره
double توپزن 0001امتیازی فصل
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double مضاعف نمودن
double دو برابرشدن یا کردن
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double بازی دونفره خطای دبل
double بازی دوبل
double دویدن
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double : دو برابر دوتا
double جفت
double دولا
double دوسر المثنی
double همزاد
double :دوبرابر کردن
double مضاعف کردن دولا کردن
double تاکردن
double دو برابر
double دو برابر کردن
double مضاعف
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com