Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (2 milliseconds)
English
Persian
double u butt weld
جوش لب به لب یو دوبل
Search result with all words
double bevel butt weld
جوشکاری لب به لب
double i butt weld
جوش درزی ای دوبل
Other Matches
butt weld
جوش لب به لب
to butt weld
از سرجوش دادن
single u butt weld
اتصال لب به لب "یو"
single j butt weld
جوش لب به لب "جی "
butt seam weld
جوشکاری درزی
butt seam weld
جوشکاری شکافی
double u butt joint
اتصال لب به لب یو دوبل
double flanged butt joint
اتصال لب به لب- لبه دوبل
weld
متصل کردن جوش دادن جوش
weld
بهم پیوستن
weld
جوش
weld
جوشکاری کردن
weld
جوش دادن پیوستن
scarf weld
جایی که دو میل اهن را نیم ونیم کرده باهم جوش داده باشند
spot weld
خال جوش
spot weld
نقطه جوش دادن
spot weld
اتصال نقطه جوش
weld decay
پوسیدگی جوش
stitch weld
جوش بخیهای
tack weld
نقطه جوش
tack weld
وسیلهای برای سنجش ونمایش سرعت شفت گردنده جوش موقتی
weld bead
تکه فلزی که درامتداد اتصال جوش قراردارد
root of the weld
ریشه جوش
strength weld
جوشکاری مقاومتی
reinforcement of weld
تقویت جوش
corner weld
جوشکاری گوشه
forge weld
جوش دادن شعلهای
flash weld
جوش شعلهای
fillet weld
جوش گوشه
fillet weld
جوش نواری
filler weld
جوشهائیکه درگوشه تماس دو نقطه جوش شونده قرار میگیرند
filled weld
جوش نواری
cluster weld
جوش خوشهای
camber weld
جوش محدب
projection weld
جوش نقطه سیاه
projection weld
جوش خال سیاه
pressure weld
جوش دادن فشاری
point of weld
نقطه جوش
plug weld
جوش مسدود
miter weld
جوشکاری فارسی
lap weld
جوش رویهم
joint weld
جوشکاری اتصالی
edge weld
جوش لبهای
calk weld
درز جوش
weld bead
مهره جوش
flat weld
جوش مسطح
filler weld
جوش نواری
seam weld
جوش درز
convex fillet weld
جوش مغزی محدب
multi layer weld
جوشکاری چند لایه
single bevel but weld
جوش لب به لب "وی " ساده
convex fillet weld
جوش نواری برجسته
bevelled edge weld
جوش درز پیشانی
edge fillet weld
جوش نواری دورهای
bridge spot weld
جوشکاری نقطهای
concave fillet weld
جوشکاری مغزی مقعر جوشکاری مغزی
butt
پشته
butt
لولا فرنگی
butt
ضربه با سر به حریف سرشاخ انتهای چوب هاکی قسمت انتهایی چوب گلف قسمت انتهای راکت تنیس قسمت انتهای چوب بیلیارد تپه یا برامدگی پشت زمین هدف
butt
دسته چوب ماهیگیری
butt and butt
نوک بنوک
butt
ته سیگار
butt
قنداق تفنگ
butt
شاخ زدن
butt
ضربه زدن
butt
پیش رفتن
butt
پیشرفتگی داشتن نزدیک یامتصل شدن
butt
بشکه ته
butt
بیخ
butt
کپل
butt
ته درخت
butt
ته قنداق تفنگ
butt
هدف
butt
فیلترسیگار کف
butt and butt
لب بلب
butt
خوردن
to butt out
پیش امدگی پیداکردن
get off one's butt
<idiom>
سرش شلوغه کارش شروع شده
butt
کف قنداق
butt
از سریا لب جفت شدن
butt
لبه لولای فرنگی
butt
نوک
butt plate
صفحه ته قنداق تفنگ
butt plate
صفحه فلزی روی ته قنداق تفنگ
butt seam
جوش درز
butt ring
حلقه نزدیک دستگیره چوب ماهیگیری
butt joint
اتصال دو ورقه بصورت لب به لب و بدون روی هم امدن لبه ها
butt joint
ضربه
butt plate
صفحه کف قنداق
butt welding
جوشکاری شکافی
butt welding
جوشکاری درزی
butt ending
ضربه غیر مجاز با انتهای چوب
butt hinge
لولافرنگی
butt welded
از سر جوش خورده
blade butt
انتهای تیغه ملخ که به توپی متصل است
butt stroke
سخمه ته قنداق
butt joint
اتصال لب به لب
butt strap
بخیه جوشکاری
butt shaft
نیزه
butt shaft
تیر
butt rib
تیغه انتهایی
butt guide
حافظلبه
gun butt
ته تفنگ
gun butt
قنداق تفنگ
gun butt
ضربه زدن با قنداق تفنگ
gun butt
کف قنداق
head butt
با سر به حریف زدن
ingot butt
لبه شمش
ingot butt
سرشمش
butt stroke
ضربه با ته قنداق
BUTT of a joke
هدف یا علت جوکی
butt-strap
لبهمحلاتصالدستهبهفرم عینک
butt section
قسمتهدف
butt cap
کلاهکلبه
hammer butt
نوک
hammer butt
لبهچکش
butt grip
محلقرارگرفتندست
butt of a joke
هدف یا علت جوکی
[مانند شخصی]
To interrupt someone. To butt in.
تو حرف کسی دویدن
water butt
سطلیکهمخصوصجمعآوریبارانیاستکهازبام میریزد
pressure butt welding
جوشکاری لب به لب فشاری
butt joint riveting
اتصال لب به لب
resistance butt welding
جوشکاری لب به لب مقاومتی
single u butt joint
اتصال لب به لب "یو"
fash butt welding
جوش برجسته
flash butt welding
جوشکاری لب به لب
egg butt snaffle bit
متهمیخیتخممرغیشکل
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
تصویر قرینه
double
دو نفره
double zero
صفر2برابر
double-six
دوطرفشش
double-take
واکنش دوگانه
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double p
پاروی دوسر
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out
081 خارج
double in
081 تو
double up
دولا شدن
on the double
بدو رو
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double up
دولاکردن
double a
زنای محصن بامحصنه
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
on the double
فرمان بدو رو
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double-take
یکه خوردن
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
دو برابر بزرگتر
double
دو برابر کردن
double
دو برابر
double
تاکردن
double
مضاعف کردن دولا کردن
double
:دوبرابر کردن
double
دویدن
double
بازی دوبل
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
دو برابرشدن یا کردن
double
مضاعف نمودن
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
دواسترایک متوالی
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
بازی دونفره خطای دبل
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
همزاد
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
مضاعف
double
دوبار
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
اندازه دو برابر
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
: دو برابر دوتا
double
جفت
double
دولا
double
دوسر المثنی
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double wing
بازی هافبک در گوش
double wood
ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double word
کلمه مضاعف
double team
تیم دونفره
double v machine
دستگاه دولا کننده ورق
double-crossed
دورویی کردن خیانت کردن
double cross
نارو زدن
double cross
دورویی کردن خیانت کردن
double-cross
نارو زدن
double-cross
دورویی کردن خیانت کردن
double-crossed
نارو زدن
double-crosses
نارو زدن
double-crosses
دورویی کردن خیانت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com