Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English
Persian
double-cross
نارو زدن
double-cross
دورویی کردن خیانت کردن
double-cross
<idiom>
گول زدن
Other Matches
double cross
دورویی کردن خیانت کردن
double cross
نارو زدن
cross way=cross road
چهارراه
cross
عبوردادن
cross (something) out
<idiom>
حذف کردن یاخط کشیدن روی چیزی
cross
دورگه کردن
cross
اختلاف مرافعه
cross
گذشتن
cross
علامت ضربدر در نقشه کشی
cross
خط بطلان کشیدن بر
cross
مصادف شدن با
cross
پیوندزدن کج خلقی کردن
cross
خلاف میل کسی رفتار کردن
cross
تقاطع
cross
عبور کردن
cross
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
حرکت سمتی
cross
سانتر کردن
cross
ضربه هوک پس از ضربه حریف
cross
متقاطع
cross
عرضی
cross
روبروشدن قطع کردن
cross
قلم کشیدن بروی
cross
نادرستی
cross
تقلب
cross tell
پخش اخبار به طور عرضی توزیع اخبار دریک سطح فرماندهی
cross tell
خبر دادن
cross
پیوندی
to be cross about something
دلخور بودن از چیزی
cross
خاج
cross
صلیب
on the cross
بطوراریب
cross
چلیپا
cross
علامت ضربدر یاباضافه
cross
حدوسط ممزوج
to take the cross
صلیب بدوش گرفتن
to cross self
با گذاردن انگشت برپیشانی ودوطرف بدن نشان صلیب
cross
دورگه
cross out
قلم زدن
st.g's cross
چلیپایی که ازدوخطقرمزدرست شده باشد
cross over
همگذری
cross over
درو از عقب
cross
قطع کردن متقاطع کردن
cross purpose
قصد متقابل
cross purpose
قصد مغایر
cross linking
اتصال عرضی
cross products
حاصلضرب ضربدری
cross pollination
گرده افشانی از گلی بگل دیگر
cross section
نیمرخ عرضی
cross section
نیمرخ پهنا مقطع موثر
cross section
مقطع
cross section
رویه برش
cross section
سطح مقطع عرضی
cross servicing
خدمات جنبی یا جانبی خدمات چند جانبه
cross slide
کشوی لغزنده عرضی
cross stay
تقویت صلیبی
cross stay
بست چلیپا
cross section
سطح مقطع
cross section
سطح مقطع موثر
cross section
برش عرضی
cross question
استنطاق
cross question
بازجویی
cross question
سئوال بطریق استنطاق
cross reaction
سطح مقطع
cross refer
از یک قسمت کتاب به قسمت دیگر ان مراجعه کردن مراجعه متقابل کردن
cross road
چهارراه
cross road
تقاطع جاده
cross road
محل تقاطع دو جاده چهارراه
cross roads
تقاطع با زاویه قایم چهارراه راست
cross roads
همبر راست گوشه
cross roll
نورد عرضی
cross section
مقطع عرضی
cross section
برش متقاطع نمونه یا حد وسط
cross stitch
بخیه دوزی بچپ وراست
cross examination
استنطاق
cross fall
شیب در پهنا
cross feed
خورد متقابل
cross feed
تغذیه عرضی
cross fertile
اصلاح نژاد از راه لقاح متقابل
cross fertilization
لقاح دو سلول جنسی متفاوت لقاح متقابل
cross fertilize
باهم پیوند زدن
cross file
یک درمیان در دو جهت قراردادن
cross fire
اتشبار متقاطع
cross fire
اتش گلوله متقابل
cross fire
اتش متقاطع
cross fire
تداخل دومکالمه تلفنی یا تلگرافی باهم
cross flow
دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
cross from a flank
یک جناح را دور زدن
cross from a flank
عبوراز یک جناح
cross grained
دارای رگههای نامنظم
cross fall
شیب عرضی
cross face
درو از جلو
cross examination
بازرسی
cross examination
بازجویی همگانی
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
cross examination
بازپرسی
cross examination
بازجویی استنطاق بازجویی از شهود مواجهه دادن شهود
cross examination
به طور کلی در CL کلیه شهود وکارشناسان و مامورین کشف جرم در موقع محاکمه بایدعلنا" و حضورا" اطلاعات خودرا بیان دارند و دادستان ووکیل متهم حق سوال کردن از ایشان را دارند
cross examine
استنطاق کردن
cross examine
بازجویی کردن
cross examiner
بازجویی کننده
cross examiner
مستنطق
cross eye
لوچی
cross eye
کج بینی
cross eye
دو بینی
cross eyed
لوچ
cross eyed
چپ چشم
cross grinder
شاه تیر افقی
cross hair
تار موی وسط دوربین
cross hair
خط داخل دوربین
cross loading
سر شکن کردن بارها
cross loading
تقسیم بارهای هواپیما
cross loading
مخلوط کردن بارها
cross magnetizing
میدان مغناطیسی متقابل
cross member
عضو ساختمانی برای اتصال دو ستون طولی هواپیما یاقطعات طولی دیگر
cross modulation
مدولاسیون ناخواسته که ازیک کاریر به کاریر دیگر درهمان گیرنده تاثیر میگذارد
cross or pile
شیر یا خط
cross over point
نقطه همگذری
cross over point
نقطه تقاطع مسیر رژه
cross over point
نقطه الحاق مسیرها
cross peaks
پیکهای چلیپایی
cross piece
تیر عرضی
cross plane
رنده کردن
cross pointing
ارایش طنابهای اطراف ناو یااستنچی
cross polinize
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
cross line
بعلاوه داخل دوربین خط تار موی دوربین
cross line
تار مو
cross hairs
دو خط متقاطع روی یک دستگاه ورودی که محل تقاطع انها مکان فعال مکان نمای یک سیستم گرافیکی رامشخص میکند
cross hatch
هاشور متقاطع
cross hatch
هاشور افقی
cross hatching
هاشور زنی
cross hatching
هاشور
cross hole
سوراخ عرضی
cross index
شاخص متقابل
cross index
فهرست تقابلی
cross kick
ضربه با پا به سمت دیگرزمین که مدافع کمتری دارد
cross legged
پا روی پا انداخته
cross legged
چهار زانو
cross level
تراز کردن
cross level
افقی کردن
cross level
ترازعرضی تراز چرخ
cross level
حباب تراز افقی
cross pollinate
بطورمصنوعی گرده افشانی کردن لقاح
criss-cross
طرحچلیپایی
cross-Channel
عبور
cross-Channel
برقراریارتباطومسافرت از کانال
cross-purposes
عدم تفاهم
She is cross eyed.
چپ چشم است ( لوچ )
To cross out . To strike off.
خط زدن
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
cross one's mind
<idiom>
فکرکردن
Cross your heart!
<idiom>
راستگو باش !
[صادقانه بگو!]
Celtic cross
[چلیپا سنگی تاریخی سلتی]
cross-aisle
[گوشواره عرضی کلیسا]
cross stitches
کوکضربدری
cross rail
نردهمیانی
cross handle
ضامنضربدری
criss-cross
سردرگمی
criss-cross
سوتفاهم
criss-cross
برخورد
criss-cross
با ضربدر مشخص کردن
criss-cross
چلیپایی کردن
criss-cross
همبر کردن
criss-cross
دارای نقش چلیپایی کردن
criss-cross
بهطور متقاطع حرکت کردن
criss-cross
کج
criss-cross
یکوری
criss-cross
به طور ضربدر
cross-banded
[روکشی با تارهای عمود]
cross-beam
تیر افقی
dedication cross
صلیب مقدس
high cross
[صلیب سنگی دوره آنگلوساکسون]
Lantern-cross
صلیب سنگی
Latin cross
صلیب رومی
cross that bridge when you come to it
<idiom>
[به حل یک مشکل زمانی اقدام کن که لازم باشه و نه قبلش]
Don't be cross with me.
از من دلخور نباش.
cross product
ضرب خارجی
[ریاضی]
cross product
ضرب برداری
[ریاضی]
cross-wing
[بال های پیوسته در تالار خانه های قرون وسطایی]
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
cross-vault
طاق چهار بخش
cross-bond
آجرچینی فلمنگی
cross-brace
بادبند چپ و راست
cross-doomed
کلیسای گنبددار
cross-church
کلیسای صلیبی
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
cross-in-square
[کلیسای معمول در رم شرقی با چهار گوشه و میدان و چهار طاق گهواره ای]
cross-quarter
[آرایش گل چهار برگی]
cross-rail
اسکلت چوبی
cross-rib
دنده ی قوس
cross-springer
[دنده اریب در طاق]
cross-tree
[رابط عرضی دکلها]
cross stroke
فشار روی پا برای ازدیادسرعت یا چرخش
cross vault
طاق چهاربخش
cross voting
رای دادن دوطرف مخالف برای همدیگر
cross wall
دیوار همبر
cross wall
دیوار پلهای عرضی
cross weight
وزن ناخالص
cross wind
باد جانبی
cross wires
سیمهای متقاطع
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com