Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
double-faced
فرش های دو رو
[فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
Other Matches
double faced
دوجانبه
double faced
دورو
double faced
دو سر
faced
صفحه دار
self faced
نتراشیده
faced
رودار
two-faced
<idiom>
ناسپاس ،خیانت
two faced
دو رو
two faced
دو وجهه
two-faced
دو وجهه
two-faced
دو رو
two faced
ادم دو رو
two-faced
ادم دو رو
poker-faced
حالتیکهاحساساتشما رانشانندهد
red-faced
کسیصورتشقرمزرنگشدهاست
straight-faced
خونسرد درونریز
whey faced
ادم رنگ پریده رنگ پریده
half faced
نیمرخ
dog faced
سگ رو
chub faced
پهن رخسار
brazen faced
پررو
brazen faced
بی شرم
bold faced
گستاخ
bare faced
روگشاده
bare faced
بیحیا
bare faced
بیشره
bold faced
جسور
pug faced
بوزینه رو
fair faced
خوبرو
false faced
ریاکار
half faced
دارای صورت لاغر
half faced
نیمه کاره
janus faced
دورو
janus faced
حیله گر
janus faced
ادم دورو دغلباز
diamond-faced
روستایی سازی
open faced
دارای سیمای بازو بی تزویر
pasty faced
رنگ پریده
fair faced
حق به جانب
open faced
گشاده رو
bold faced type
حروف سیاه برجسته
A persistent ( brazen - faced ) beggar .
گدای سامره ( سمج )
oval faced chaser punch
قلم خوشه
double
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double
دوبار
double
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double up
دولاکردن
double
مضاعف نمودن
double
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double
دو برابرشدن یا کردن
double
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double
دو برابر بزرگتر
double
اندازه دو برابر
double up
در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double a
زنای محصن بامحصنه
on the double
فرمان بدو رو
double three
دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
on the double
بدو رو
double zero
صفر2برابر
it is useful for a double p
برای دوکارسودمنداست
double p
پاروی دوسر
double-six
دوطرفشش
double-take
یکه خوردن
double a
زنای مردزن داربازن شوهردار
double up
مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double out
درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double out
081 خارج
double up
دولا شدن
double-take
واکنش دوگانه
double
دوبار چرخش کامل ژیمناست
double
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double
دولا
double
جفت
double
: دو برابر دوتا
do a double take
<idiom>
با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double
دو نفره
double
تاکردن
double in
درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double in
081 تو
double up
<idiom>
اتاق خود را باکسی شریک بودن
double
تصویر قرینه
double hi
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double
دوسر المثنی
double
همزاد
double
دواسترایک متوالی
double
بازی دونفره خطای دبل
double
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double
توپزن 0001امتیازی فصل
double
دو برابر کردن
double
مضاعف
double
دو برابر
double
مضاعف کردن دولا کردن
double
:دوبرابر کردن
double
دویدن
double
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double
بازی دوبل
double helix
مارپیچ دوگانه
double header
دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double touch
ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hit
دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit
دوبله
double row
دوطرفه
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
double integral
انتگرال دوبل
double ignorance
جهل مرکب
double hyphen
این علامت //
double header
دوسر
double sixes
جفت شش
double sixes
دو شش
double space
یک سطر در میان
double space
یک خط درمیان نوشتن
double star
دوتایی
double star
دوگانه
double star
ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double tape
نوار مساحی مضاعف
double foult
خراب کردن پی در پی دوسرویس
double frequency
فرکانس دوبل
double hardening
سخت گردانی مضاعف
double guard
دفاع با دو دست
double salt
نمک مضاعف
double salt
ملح مضاعف
double sampling
نمونه گیری چندگانه
double seam
درز دوبل
double shear
تنش برشی دوتایی
double knee
لوله زانویی دوبل
double taxation
مالیات بندی مضاعف
double row
موتور
double junction
اتصال مضاعف
double lock
دوبارکلیدگردانیدن در
double pole
دو قطبی
double pole
با دو قطب
double pneumonia
اماس هر دو شش
double pica
حروف 42 پونط
double mind
دردل
double image
تصویر مضاعف
double mind
منلون
double mind
فریبنده
double minded
دودل
double oxer
مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double minded
متلون
double minded
فریبنده
double organs
اندامهای جفتی
double or quits
بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double motor
دوموتوره
double minimum
جفت کمینه
double line
خط مضاعف
double limiter
محدود کننده مضاعف
double rhyme
شعر دو قافیهای
double reverse
شوت برگردان به دروازه
double refraction
انکسار دوبل
double refraction
شکست دوبل
double kick
دو ضربه پی در پی
double refraction
شکست مضاعف
double refraction
انکسار مضاعف
double knot
گره دوبل
double leg
زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double punch
منگنه مضاعف
double precision
دقت مضاعف
double precision
مضاعف
double precision
دقت
double length
با طول مضاعف
double length
طول مضاعف
double poppy
گل هزاره
double minded
بی ثبات
double taxation
مالیات مضاعف
with double cream
با کرم یا خامه زیاد
double boiler
دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler
حمام آب
double knotting
گره دوخفتی یا دو رو
[که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double weft
[دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double decker
اتوبوس دوطبقه
[حمل و نقل]
I'd like a double room
من یک اتاق دو نفره میخواهم.
double-glazing
شیشهدوجداره
double boiler
[ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double back
<idiom>
برگشتن
double-check
<idiom>
دوباره چک کردن
double-cross
<idiom>
گول زدن
double-talk
<idiom>
حرف بیمعنا
a double bed
یک تخت دو نفره
a double room
یک اتاق دو نفره
double cone
[ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double floor
دو کفی
double-fronted
خانه دو در
double lancet
[پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double ressaunt
[ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double vault
[دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double window
پنجره دو جداره
double-digit
<adj.>
دو رقمی
double cloister
راهرو دو قسمتی
double church
کلیسا دو طبقه
double arch
قوس جفتی
double-bellid
[صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double-glaze
پنجرهدوجداره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com