Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
double-leaf bascule bridge
اهرم دولایهپل
Other Matches
single-leaf bascule bridge
اهرم پلمتحرک
bascule bridge
پل باسکولی
bascule bridge
پل متحرک
bascule bridge
پل قپانی
bascule bridge
پل بازشو
bascule bridge
پل بازشونده
bascule bridge
پل متحرک باسکولی
bascule bridge
پل اهرمی
double track railway bridge
پل راه اهن باسکوی دوبل
bascule
اهرام یا لنگرپل متحرک
bascule
قپان
leaf
برگ
leaf
گره آخر در ساختار درختی
leaf
صفحه
leaf
لایه
leaf
ورق
leaf
جوانه زدن
leaf
دندانه
leaf
لنگه ورقه
leaf
ورق زدن
leaf
برگی شکل برگ دادن
d. leaf
برگ سه گوش
foliage leaf
برگ سبز
fleshy leaf
لایهگوشتی
drop-leaf
لایهلولاییمیز
gold leaf
زرورق نازک
leaf vegetables
سبزیجاتبرگی
gold leaf
ورقه طلای نازک
golden leaf
زرورق
tea leaf
برگ چای
[از این گیاه جهت تهیه رنگینه قهوه ای یا بژ استفاده می شود و خصوصا در رفوگری جهت تیره تر کردن رنگ های دیگر بکار می رود.]
gate leaf
بدنه دریچه سد
acanthus leaf
معماری بصورت دندانه برگ کنگری
leaf brass
تنکه برنج
leaf axil
رگبرگ
nose leaf
لایهبینی
foliage leaf
برگ درخت
scale leaf
برگقطعهای
leaf node
گوشوارک
window leaf
لنگه پنجره
leaf margin
مهرهشکلتدافعیچپ
leaf brake
خم کن
fly leaf
برگ سفید دراول واخرکتاب
vine leaf
برگ مو
tea leaf
تفالهچای
floral leaf
کاسبرگ
rose leaf
برگ گل
bay-leaf
[تزئینات کلاسیک بر طبق برگ خشک کرده ی برگ بو]
entire leaf
برگ درست
sighting leaf
ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
fig leaf
برگ درخت انجیر
drop leaf
رومیزی اویخته از اطراف میز
bay leaf
برگ خشک برگبو که دراشپزی بکار میرود
fig leaf
لاپوش مخفی کننده
grape leaf
برگ مو
seed leaf
برگچه
an acute leaf
برگ نوک تیز
leaf of door
لنگه در
door leaf
لنگه در
angle-leaf
[یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
sickle leaf
برگ های داسی شکل
[این طرح در فرش های لچک ترنج شاه عباسی بکار می رود و به آن برگ های شاه عباسی نیز می گویند.]
opening leaf
لنگه واشو
to turn over a new leaf
راه ورفتار خود را عوض کردن
leaf brass
برنج ورقه
turn over a new leaf
<idiom>
شروعی تازه
leaf brass
فوفه
leaf bud
غنچه برگ
leaf fat
لایه پیه دور گرده خوک
leaf mould
خاک برگ دار
leaf spring
فنر تیغهای
loose leaf
دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
fall of the leaf
پائیز
fall of the leaf
برگ ریزان
loose-leaf
دارای برگهایا اوراق ول و جداشدنی
seed leaf
لپه
bramble leaf fender
دفرای تایری
gold leaf electroscope
الکتروسکپ با برگههای طلا
gold oak leaf
برگ خرما
crumpled rose leaf
چیزی که خوشی انسان رامنغض میکند
bramble leaf fender
دفرای لاستیکی
curled leaf border
حاشیه با برگ های مجعد که در فرش های ترکمن بکار می رود.
clover-leaf design
طرح برگ شبدر
A green leaf is the gift of a dervish .
<proverb>
برگ سبزى است تیفه درویش .
bridge
پل
bridge
اتصال دادن
bridge
پل ساختن
bridge
پل فرماندهی
bridge
compassplatform : syn
bridge
پل زدن
bridge
دهنه اسب نوار یا چرم در انتهای چوب بازی لاکراس پل ساختن دست برای زدن گوی بیلیارد فاصله بین سوراخهای گوی بولینگ
bridge
وسیلهای که دو شبکه را به هم وصل میکند و اجازه حرکت اطلاعات بین دو شبکه میدهد. توابع آنها در لایه اتصال داده مدل شبکه OIS است
bridge
سخت افزار یا نرم افزاری که به اجزای یک سیستم قدیمی اجازه استفاده در سیستم جدید میدهد
bridge
تط ابق اجزای ارتباطی تا اینکه قط ع برق با حداقل برسد
bridge
بازی ورق
bridge
پل فرماندهی کشتی
bridge
استفاده از پل برای انتقال برنامه ها فایلهای داده و... به سیستم دیگر
bridge
جسر
bridge
برامدگی بینی
bridge
سکوبی درعرشه کشتی که مورد استفاده کاپیتان وافسران قرار میگیرد
cantilever bridge
ستون پل
cantilever bridge
پایه پل
cantilever bridge
پل بازودار
pontoon bridge
پل موقت
pontoon bridge
پل شناور قایقی
cantilever bridge
پل طرهای
cantilever bridge
پل قپانی
draw bridge
پل کششی
cantilever bridge
پل معلق
canal bridge
پل کیالی
flag bridge
پل پرچم
railroad bridge
پل راه اهن
cantilever bridge
پل کنسول
capacitance bridge
نوعی وسیله اندازه گیری خنثی برای فرفیت
ribbon bridge
پل تاشونده
decade bridge
پل دهگانه
deck of a bridge
صفحه پل
deck of a bridge
کف پل
ribbon bridge
پل کرکرهای
spar bridge
پل ساخته شده ازگرده چوب
rise of a bridge
خیز طاق پل
railway bridge
پل راه اهن
conductivity bridge
پل برق رسانایی
clapper bridge
پل سنگی
chain bridge
پل معلق
chain bridge
پل زنجیری
enclosed bridge
پل فرماندهی سر پوشیده
oxygen bridge
پل اکسیژنی
girder bridge
پل بیلی متوسط
highway bridge
راپل
impedance bridge
پل امپدانس
impedance bridge
پل اندازه گیری مقاومت
inductance bridge
پل اندوکتیویته
irish bridge
اب نما
irish bridge
پل مغروق
irish bridge
ابنمای مغروق
irish bridge
پل ایرلندی
lattice bridge
پل نردهای
lattice bridge
پل شبکهای
heydweiler bridge
پل هایدویلر
handling bridge
پل بار
girder bridge
پل چند تکه قابل نصب رویهم
girder bridge
پل پوتری
girder bridge
پل تیر حمالی
gap bridge
گلویی ماشین تراش
pedestrian bridge
پل پیاده رو
foot bridge
پل پیاده رو
flying bridge
پل هوایی
flying bridge
پل شناور
flying bridge
پل موقتی
flumed bridge
پل تنگ کننده معبر اب
maxwell bridge
پل اندازه گیری ماکسول
maxwell m l bridge
پل ماکسول
measuring bridge
پل اندازه گیری
movable bridge
پل متحرک
movable bridge
پلی که میشودجابجا نمود
movable bridge
پل بازشو
natural bridge
پل طبیعی
navigating bridge
پل ناوبری
fixed bridge
پل ثابت
operating bridge
پلی که جهت عبور و انتقال وسایل کار در کارگاه ساختمانی ساخته میشود پل بهره برداری
fixed bridge
پلی که بجز انبساط و انقباض هیچگونه حرکتی ندارد
magnetic bridge
پل رلوکتانس
floating bridge
پل متحرک موقتی
floating bridge
پل شناور
float bridge
پل شناور
flag bridge
پل تیمساران
lever bridge
پل باز شو
lever bridge
پل بالا رو
lifting bridge
پل بالارو
loading bridge
پل بارگیری
magnetic bridge
پل مغناطیسی
operating bridge
پل کارگاهی
canal bridge
پل کانال
slab bridge
پل تاوه
treadway bridge
پل دوخطه
trestle bridge
پل پایه خرپایی
truss bridge
پل دارای اسکلت اهنی
truss bridge
پل با تیر مشبک
truss bridge
پل خرپایی
treble bridge
پلصدایزیر
truss bridge
پل اسکلت فلزی
weatstone bridge
پل ویتستن
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
the span of a bridge
چشمه یا دهانه پل
spar bridge
پل الواری
stick bridge
پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
swing bridge
پل گردان
swing bridge
پل نوسان دار
that bridge has openings
ان پل سه چشمه یا دهانه دارد
the instability of a bridge
نا استواری پل
the pier of a bridge
پایه پل
weigh bridge
قپان تخت قنطار کش
wheatstone bridge
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
wien bridge
پل وین
cross a bridge before one comes to it
<idiom>
درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
water under the bridge
<idiom>
همه چیز عوض شده
bridge loan
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
bridge finance
وام موقتی
[تا دریافت وام اصلی ]
lattic-bridge
پل نرده ای
lattic-bridge
تیر حمال مشبک
transporter bridge
پلانتقال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com