English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
double-parks نگاهداشتن اتومبیل در دوردیف در کنار خیابان
double-parks دوردیفه پارک کردن
Other Matches
parks قرار دادن
parks اتومبیل راپارک کردن
parks گردشگاه
parks درماندگاه اتومبیل نگاهداشتن
parks تفرجگاه
parks گردشگاه پردیز
parks باغ ملی
parks شکارگاه محصور مرتع
parks توقف
parks حرکت دادن نوک خواندن /نوشتن درایو دیسک سخت روی نقط های از دیسک که دادهای ذخیره نشده است
parks محل توقف
parks پارک
amusement parks پارک تفریحی
amusement parks فانفار
car parks رجوع شود به lot parking
national parks باغ ملی
double دوسر المثنی
double همزاد
double دویدن
double :دوبرابر کردن
double دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
double مضاعف کردن دولا کردن
double دو برابر
double دو برابر کردن
double بازی دوبل
double بازی دونفره خطای دبل
double توپزن 0001امتیازی فصل
double صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
double درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
double-take واکنش دوگانه
double مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
double دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
double استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
double دوبار
double دو برابر بزرگتر
double دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
double سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
double ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
double مضاعف نمودن
double a زنای مردزن داربازن شوهردار
double مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
double گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
double دوبار چرخش کامل ژیمناست
double دو برابرشدن یا کردن
double دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
double استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
double اندازه دو برابر
double دولا
double جفت
double hi ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
double تصویر قرینه
double up دولاکردن
double-six دوطرفشش
double تاکردن
double دواسترایک متوالی
double out 081 خارج
double three دوبارحرکت سه چرخشی روی یک دایره
double zero صفر2برابر
double out درو جفتی ازوسط خرک تا انتهای ان
double p پاروی دوسر
double up در اطاق یاتختخواب یک نفره شریک شدن
double up دولا شدن
double : دو برابر دوتا
double a زنای محصن بامحصنه
do a double take <idiom> با تعجب نگاه به کسی یا چیزی
double-take یکه خوردن
on the double بدو رو
double up <idiom> اتاق خود را باکسی شریک بودن
double دو نفره
on the double فرمان بدو رو
it is useful for a double p برای دوکارسودمنداست
double in درو جفتی از انتهای خرک تا وسط ان
double مضاعف
double up مراقبت از مهاجم با دو مدافع
double in 081 تو
double pole دو قطبی
double pneumonia اماس هر دو شش
double precision دقت
double pole با دو قطب
double poppy گل هزاره
double precision مضاعف
double precision دقت مضاعف
double punch منگنه مضاعف
double salt ملح مضاعف
double sampling نمونه گیری چندگانه
double seam درز دوبل
double sixes جفت شش
double sixes دو شش
double space یک سطر در میان
double space یک خط درمیان نوشتن
double star دوتایی
double star دوگانه
double star ستاره مزدوج ستاره دوتایی ستاره دوگانه
double salt نمک مضاعف
double row دوطرفه
double shear تنش برشی دوتایی
double refraction انکسار مضاعف
double refraction شکست مضاعف
double refraction شکست دوبل
double refraction انکسار دوبل
double reverse شوت برگردان به دروازه
double rhyme شعر دو قافیهای
double row موتور
double tape نوار مساحی مضاعف
double faced دو سر
double touch ضربه شمشیر دو حریف در یک لحظه
double hit دو ضربه غیرمجاز پی در پی
double hit دوبله
double hook قلاب ماهیگیری دو طرفه
double hyphen این علامت //
double ignorance جهل مرکب
double image تصویر مضاعف
double integral انتگرال دوبل
double header دو دور مسابقه یک تیم در یک روز
double header دوسر
double hardening سخت گردانی مضاعف
double faces دورو
double faces ریاکار
double figures امتیاز دو رقمی
double floppy دیسک لرزان دو طرفه
double footed بازیگر چپ پا- راست پا بازیگر با هردو پا
double foul خطای هم زمان دو بازیگر
double foult خراب کردن پی در پی دوسرویس
double frequency فرکانس دوبل
double guard دفاع با دو دست
double junction اتصال مضاعف
double kick دو ضربه پی در پی
double helix مارپیچ دوگانه
double minded فریبنده
double minded بی ثبات
double minimum جفت کمینه
double motor دوموتوره
double minded دودل
double or quits بازی ای که درنتیجه ان بردوباخت یادوبرابریاازادمیشود
double organs اندامهای جفتی
double oxer مانع بوتهای با دو تیر درجلو و عقب
double minded متلون
double mind فریبنده
double mind منلون
double knee لوله زانویی دوبل
double knot گره دوبل
double leg زیر دو خم با عوض کردن دست با مایه یک پا رو کار زیر دو خم خورجین تکان
double length با طول مضاعف
double length طول مضاعف
double limiter محدود کننده مضاعف
double line خط مضاعف
double lock دوبارکلیدگردانیدن در
double mind دردل
double pica حروف 42 پونط
double-glaze پنجرهدوجداره
with double cream با کرم یا خامه زیاد
double boiler دیگی که دیگ کوچک تری در آن جا بگیرد
double boiler حمام آب
double boiler [ظرفی که ظرف کوچک تری در آن قرار بگیرد و مواد درون آن ظرف بطور غیر مستقیم گرم شود.]
double weft [دو پود هم ظرافت را با هم در عرض بکار بردن]
double-faced فرش های دو رو [فرشی که پشت و روی آن دارای پرز باشد.]
I'd like a double room من یک اتاق دو نفره میخواهم.
double knotting گره دوخفتی یا دو رو [که در بعضی از فرش های تزپینی ایران بکار رفته و هر دو طرف فرش دارای پرز با نقشی متفاوت است.]
double-glazing شیشهدوجداره
double back <idiom> برگشتن
double-check <idiom> دوباره چک کردن
double-cross <idiom> گول زدن
double-talk <idiom> حرف بیمعنا
a double bed یک تخت دو نفره
a double room یک اتاق دو نفره
double decker اتوبوس دوطبقه [حمل و نقل]
double cone [ابزار بند رومی مخروطی شکل]
double floor دو کفی
double-fronted خانه دو در
double lancet [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
double ressaunt [ابزار بند با دو فیتیله وارونه]
double vault [دو طاق با فضای خالی بین آنها]
double window پنجره دو جداره
double-digit <adj.> دو رقمی
double cloister راهرو دو قسمتی
double church کلیسا دو طبقه
double arch قوس جفتی
double-bellid [صراحی شکل شبیه دو کمان دراز]
double room اتاقدونفره
double taxation مالیات بندی مضاعف
double v machine دستگاه ورق خم کن
double v machine دستگاه دولا کننده ورق
double wing بازی هافبک در گوش
double wood ماندن یک میله بولینگ پشت میله دیگر
double word کلمه مضاعف
to fold double دولاکردن
to fold double دوتاکردن
double blind دوسوکور
double triode لامپ تریود مضاعف
double track خط
double taxation مالیات مضاعف
double team تیم دونفره
double tent چادر دو نفره
double the edge لب گردانیدن
double time پرداخت دستمزد کارگران به دو برابر مقدار عادی
double tongued دارای دوقول
double tongued دوزبانه تزویرامیز
double track دو
double chin غبغب
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com