Total search result: 105 (3 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
doubled columns |
ستونهای مضاعف |
|
|
Other Matches |
|
columns |
ستون ها |
columns |
ردیف کشتیهای مسافربری که به دنبال هم حرکت می کنند |
columns |
ستون روزنامه |
columns |
برج |
columns |
استاتور |
columns |
در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است |
columns |
چاپگری که بیشترین پهنای خط از حروف را دارد |
columns |
خط ی از اطلاعات چاپ شده درباره یک حرف موازی با کوتاهترین قسمت کارت |
columns |
خط عمودی که محل و پهنای ستون را مشخص میکند |
columns |
بیت بررسی هر بیتی روی هر ستون پانچ کارت یا نوار |
columns |
مجموعهای از حروف که یک زیر دیگر چاپ میشود |
columns |
ستون |
columns |
پایه |
columns |
رکن |
columns |
ستون نظامی |
columns |
ردیف |
columns |
صف ستون راهپیمایی یاموتوری |
newspaper columns |
ستونهای روزنامه |
spinal columns |
تیره پشت ستون مهره |
packed columns |
ستونهای پرشده |
snaking columns |
ستونهای مارپیچی |
coupled columns |
ستون های دوتایی |
spinal columns |
ستون فقرات |
spinal columns |
ستون مهره ها |
two columns split bet |
شرطشکافتندوستون |
free standing columns |
ستونهای مستقل یا مجزا |
doubled up |
بازی دونفره خطای دبل |
doubled up |
توپزن 0001امتیازی فصل |
doubled up |
دواسترایک متوالی |
doubled up |
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف |
doubled up |
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول |
doubled up |
بازی دوبل |
doubled up |
دویدن |
doubled up |
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار |
doubled up |
مضاعف |
doubled up |
دو برابر کردن |
doubled up |
دو برابر |
doubled up |
تاکردن |
doubled up |
مضاعف کردن دولا کردن |
doubled up |
:دوبرابر کردن |
doubled up |
دوبار چرخش کامل ژیمناست |
doubled up |
مضاعف نمودن |
doubled |
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد |
doubled up |
اندازه دو برابر |
doubled up |
دو برابر بزرگتر |
doubled up |
دوبار |
doubled up |
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر |
doubled up |
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس |
doubled up |
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند |
doubled up |
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد |
doubled up |
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد |
doubled up |
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها |
doubled up |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
doubled up |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
doubled up |
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل |
doubled up |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
doubled up |
دو برابرشدن یا کردن |
doubled up |
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند |
doubled |
: دو برابر دوتا |
doubled |
مضاعف |
doubled |
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار |
doubled |
دویدن |
doubled |
بازی دوبل |
doubled |
بازی دونفره خطای دبل |
doubled |
توپزن 0001امتیازی فصل |
doubled |
دواسترایک متوالی |
doubled |
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف |
doubled |
دو برابر کردن |
doubled |
جفت |
doubled |
دولا |
doubled |
همزاد |
doubled |
:دوبرابر کردن |
doubled |
مضاعف کردن دولا کردن |
doubled |
دوسر المثنی |
doubled |
تاکردن |
doubled |
دو برابر |
doubled |
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول |
doubled |
دوبار چرخش کامل ژیمناست |
doubled |
مضاعف نمودن |
doubled |
دوبار |
doubled |
دو برابر بزرگتر |
doubled |
اندازه دو برابر |
doubled up |
: دو برابر دوتا |
doubled up |
جفت |
doubled up |
دولا |
doubled up |
دوسر المثنی |
doubled up |
همزاد |
doubled |
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر |
doubled |
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس |
doubled |
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند |
doubled |
دو برابرشدن یا کردن |
doubled |
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند |
doubled |
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن |
doubled |
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل |
doubled |
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند |
doubled |
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد |
doubled |
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها |
doubled |
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد |
doubled pawns |
پیادهای مضاعف شطرنج |
doubled pawns |
پیادههای دوبله |
He was doubled up with pain. |
از شدت درد به خود پیچید |
doubled decked |
دوطبقه دوعرشه |
doubled edge |
لب گردان |
side by side columns |
ستونهای پهلو به پهلو |