Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 98 (3 milliseconds)
English
Persian
doubled decked
دوطبقه دوعرشه
Other Matches
decked
سکوی جلوی تانک
decked
سکوی موتور
decked
مقر
decked
درایو نوار مغناطیسی
decked
مجموعه بزرگی از کارت پانچ ها
decked out
<idiom>
لباسهای تجملی پوشیدن
decked
عرشه ناو
decked
پل کشتی
decked
عرشه
decked
عرشه کشتی
decked
کف سطح
decked
: اراستن زینت کردن
decked
عرشه دار کردن
decked
پوشاندن
decked
یکدسته ورق
decked
دستینه دسته
decked
عبورگاه
decked
: عرشه
double-decked pallet
تختهدوبلهعرشه
single-decked pallet
سکویتکعرشه
doubled up
دولا
doubled up
دواسترایک متوالی
doubled up
توپزن 0001امتیازی فصل
doubled up
بازی دونفره خطای دبل
doubled up
بازی دوبل
doubled up
دویدن
doubled up
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled up
مضاعف
doubled up
دو برابر کردن
doubled up
دو برابر
doubled up
تاکردن
doubled up
مضاعف کردن دولا کردن
doubled up
:دوبرابر کردن
doubled up
همزاد
doubled up
دوسر المثنی
doubled up
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled up
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled up
دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled up
اندازه دو برابر
doubled up
دو برابر بزرگتر
doubled up
دوبار
doubled up
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
doubled up
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
doubled up
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
doubled up
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled up
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled up
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
doubled up
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled up
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled up
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled up
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
doubled up
دو برابرشدن یا کردن
doubled up
مضاعف نمودن
doubled
جفت
doubled
دواسترایک متوالی
doubled
توپزن 0001امتیازی فصل
doubled
بازی دونفره خطای دبل
doubled
بازی دوبل
doubled
دویدن
doubled
دومین تیر پرتاب شده از یک اسلحه نیم خودکار
doubled
مضاعف
doubled
دو برابر کردن
doubled
دو برابر
doubled
تاکردن
doubled
مضاعف کردن دولا کردن
doubled
:دوبرابر کردن
doubled
همزاد
doubled
دوسر المثنی
doubled
: دو برابر دوتا
doubled
دولا
doubled
مسابقه پاروزنی 2 نفره حمله با دوبار رد کردن شمشیر از زیر شمشیر حریف
doubled
گرفتن همزمان دو ماهی تفنگ دولول
doubled
دوبار چرخش کامل ژیمناست
doubled
مربوط به درایو ROM-CD که دیسک را با دو برابر سرعت درایو معمولی می چرخاند
doubled
دو بایت داده به عنوان یک کلمه برای داده آدرس
doubled
استفاده از دو کلمه داده برای ذخیره سازی یک عدد با دقت بیشتر
doubled
دوبار
doubled
دو برابر بزرگتر
doubled
اندازه دو برابر
doubled up
: دو برابر دوتا
doubled up
جفت
doubled
تخته مداریکه هر دو سوی آن هادی باشد
doubled
درایو دیسک که میتواند به داده روی دیسکهای دولبه دستیابی داشته باشد
doubled
دیسکی که میتواند اطلاعات را در هر دو سو ذخیره کند
doubled
مضاعف نمودن
doubled
استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled
دو برابرشدن یا کردن
doubled
ضربه زدن دوبار و سریع به دکمه mouse برای آغاز عمل
doubled
سیستمی که فرفیت ذخیره سازی دیسک را با دو برابر کردن تعداد بیتهای روی سطح دیسک دو برابر میکند
doubled
دیسکی که دو بایت داده در واحد مساحت ذخیره میکند در مقایسه با دیسک استاندارد
doubled
صفی که دادههای جدید می توانند به آنها اضافه شوند حتی به انتها
He was doubled up with pain.
از شدت درد به خود پیچید
doubled pawns
پیادهای مضاعف شطرنج
doubled edge
لب گردان
doubled columns
ستونهای مضاعف
doubled pawns
پیادههای دوبله
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com