Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 80 (5 milliseconds)
English
Persian
downward swing
نوسان رو به پایین
Other Matches
downward
پایین زیرین
downward
روبه پایین
downward
توانایی سیستم کامپیوتر پیچیده برای کار با یک کامپیوتر ساده
downward
به طرف یک موقعیت پایین تر
downward
متمایل بپایین
downward compatible
سازگار رو به پایین
downward compatible
کامپیوتر سازگار با کامپیوترنسل قبل همساز رو به پایین
downward movement
حرکت رو به پایین
downward compatibility
سازگاری بزیر
downward travel
ضربه برگشت
downward travel
ضربه رو به پایین
shift downward
انتقال به سمت پائین
downward mobility
تحرک نزولی
downward stroke
ضربه رو به پایین
shift downward
حرکت به سمت پائین
downward compatibility
سازگارمتمایل به پایین
downward sloping demand curve
منحنی تقاضای نزولی
law of downward sloping demand
قانون تقاضای نزولی
swing up
بدن راازمیله بالاکشیدن
swing up
درحال تاب خوردن
swing saw
اره کانهای نوسان دار
let it have its swing
بگذاریدسیرعادی خودرابکند بگذارید جریان خودراطی کند
swing
هم فوروارد حرکت ناگهانی یکطرفه توپ پرتاب شده چرخش بدون کنترل بدن
swing
جنبانیدن
swing
تاب دادن
swing
تاب خوردن دور زدن چرخیدن
swing
نوسان کردن
swing
چرخیدن
swing
تاب نوسان
swing
پیچیدن موازی اسکیها
swing
اهتزاز
swing
ضربه محکم با راکت یا چوب هم گارد
swing
چرخ دادن چرخ تاب
swing
نوسان
swing
اونگ نوعی رقص واهنگ ان
swing
تاب خوردن
swing
اونگان شدن یا کردن
swing
قطردوران قطر گردش
swing
جنبش
to swing the lead
اززیر کار در رفتن
swing gates
دریچههای گردان
swing from one's heels
ضربههای قدرتی
swing bucket
جراثقال نوسان دار
swing bucket
جراثقال گردان
swing roll
چرخش نیمدایره روی یکپاوبعد روی پای دیگر با کنترل پای ازاد از جلو بعقب
to swing the lead
خود را به ناخوشی زدن
to make somebody swing
کسی را دار زدن
[اصطلاح روزمره]
get in the swing of things
<idiom>
به شرایط جدید عادت کردن
swing voter
فردیکهبهحزبسیاسیخاصیتعلقندارد
voltage swing
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
forward swing
تاباولیه
to make somebody swing
بدار آویختن کسی
[اصطلاح روزمره]
upward swing
نوسان به سمت بالا
swing bridge
پل نوسان دار
swing bridge
پل گردان
giant swing
تاب بلند
frequency swing
انحراف فرکانس
compass swing
قطب نما انحراف طولی قطب نما
compass swing
چرخش خط محوری
boom swing
حیطه نوسان
boom swing
ناحیه لرزش
back swing
نوسان به عقب
swing doors
در گردان
giant swing
افتاب یا مهتاب
swing door
در گردان
swing bowler
توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
hip swing
چرخ جلو روی پارالل
swing basket
سبد ابکشی
short swing
پیچهای با شعاع کم
swing bar
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing bell
اسبابی مانند دنبل برای تقویت عضلههای بازو و شانه
swing frame grinder
دستگاه سنگ زنی نوسان دار
There is not room no swing a cat .
<proverb>
گربه را مجال گذز نیست .
center swing bridge
پل میانگرد
swing half turn
تاب بدن ژیمناست با نیم پیچ
german giant swing
افتاب شکسته
the work is in full swing
کاربخوبی جریان دارد
grid voltage swing
تغییر یا نوسان ولتاژ شبکه
To shake ( swing , roll) ones hips .
قر دادن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com