Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
dragon's head
گیاهی از نوع ترنجان یا اژدرباشی
Search result with all words
dragon head
گیاهی از نوع ترنجان یا اژدرباشی
Other Matches
dragon
گردان سوار اسبی
dragon
قایق مسابقهای 3 نفره
dragon
اژدها موشک دراگون
dragon
منظومه دراکو
dragon
اژدها
sicilian dragon
واریاسیون دراگون دفاع سیسیلی شطرنج
dragon style
[سبک دراگون که سبک هنری وایکینگ های اسکاندیناوی بوده است.]
dragon-piece
[مهار تیر شیروانی نبش]
dragon variation
واریاسیون دراگون دردفاع سیسیلی
dragon tree
درخت خون سیاووشان
green dragon
درافیون
dragon sumak
طرح سومک اژدهایی
[این طرح در قرون نوزدهم و بیستم میلادی در قفقاز بافته شده و زمینه اصلی آن جلوه ای از اژدها را نشان می دهد.]
dragon-bracket
طاقچه دیوار کوب
dragon-beam
شاه تیر
green dragon
ارن
green dragon
فیل گوش
dragon blood
خون سیاووشان
dragon fly
سنجاقک
dragon blood
دم الاخوین
dragon-tie
تیر افقی گوشه ها
dragon design
طرح اژدها
[در فرش های چین که مظهر قدرت امپراتور است. این طرح را به قرن شانزدهم میلادی نسبت داده و بعضی ریشه آن را کرمان می دانند.]
green dragon
لوف کبیر
head to head polymer
بسپار سر به سر
head way
بجلو
head first
از سر سراسیمه
head first
سربجلو
head-first
از سر سراسیمه
to head off
عازم شدن
[گردش]
head for
به سمت معینی در حرکت بودن
head-first
باکله
head-first
سربجلو
head first
باکله
R/W head
وسیله
Off with his head !
سرش را ببرید !
head well
چاه پیشکار
head well
مادر چاه
head way
بلندی طاق سرعت
head way
پیشرفت
head up
بردن قسمت جلوی قایق بسمت باد
head to head
رقابت شانه به شانه
from head to f.
ازسرتاپا
go head
پیش بروید
go head
ادامه بدهید بفرماید
go to head of
مست کردن
R/W head
HEAD WRITE/READ
one way head
سریکجهته
head down
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head off
دور کردن قسمت جلوی قایق از باد
head way
پیشروی
to get anything into ones head
چیزیراحالی شدن یافهمیدن متقاعدشدن
to go off one's head
دیوانه شدن
to keep one's head
ارام یاخون سردبودن
with head on
سربه پیش سر به جلو
per head
متوسطمیانگین
over head
هزینه سربار
over one's head
<idiom>
به مقام بالاتری رفتن
over one's head
<idiom>
خیلی سخت برای درک
on/upon one's head
<idiom>
برای خودش
keep one's head
<idiom>
head up
<idiom>
رهبر
head out
<idiom>
ترک کردن
head-on
<idiom>
برعلیه کسی بودن
head-on
<idiom>
فرجام مواجه شدن با
head off
<idiom>
مانع شدن از ،جلوگیری کردن
head off
<idiom>
به عقب برگشتن
off with his head
سرش را از تن جدا کنید
go to one's head
<idiom>
مغرور شدن
get it through one's head
<idiom>
فهمیدن ،باورداشتن
well head
سر چشمه
head
موضوع
head
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
head
انتهای میز بیلیارد
head
هد
head
ضربه با سر
head
توپی کامل و سایر متعلقات
head
مواجه شدن سرپرستی شدن به وسیله
head
عازم شدن سرپل گرفتن
head
سرپل توالت ناو
head
دستشویی قایق بالای بادبان
head
انتها دماغه
head
رهبری کردن مقاومت کردن
head
موضوع در راس چیزی واقع شدن
head
عنوان مبحث
head
راس
head
نوک پیکان
head
رهبر یا دسته پیشرو یک ستون
head
پیش رو
head
مهم
head
عمده
head
اصلی
head
سردرخت
head
فرق سرصفحه
head
خط سر
head
فهم
head
منتها درجه موی سر
head
سالار عنوان
head
رئیس
head
عناصر اولیه ستون
head
سرفشنگ
head
دربالا واقع شدن
head
ریاست داشتن بر رهبری کردن
head
دارای سرکردن
head
دهانه
head
: سرگذاشتن به
head
دهنه ابزار
head
ارتفاع ریزش سر رولور سر
head on
شاخ بشاخ
head
بعد بالایی کتاب یا بدنه
head
اولین عنصر داده در لیست بودن
head
راس عدد
head
کله
head-on
از سر
head-on
شاخ بشاخ
head
سر
head on
نوک به نوک
head on
روبرو
head
سرستون
head on
از طرف سر
head on
از سر
keep one's head
دست پاچه نشدن
head
دادهای که نشان داده آدرس شروع لیست دادههای ذخیره شده در حافظه است
head
ابتداء
head
ارتفاع فشاری
head-on
نوک به نوک
head
دماغه
head-on
روبرو
keep one's head
خونسردبودن
head
بخش بالایی وسیله
head
شبکه یا بدنه
head
نوک
head
دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
head
وسیله ارتباطی بین آنتن و شبکه کابل تلویزیونی
head
افت
head-on
از طرف سر
rivet head
کله پرچ
raise its head
پدید امدن
scald head
کچلی
round head
سر گرد
round head
برگردان
running head
خط عنوان هرصفحه در متن
to knock head
پیشانی برخاک نهادن
read head
نوک خواننده
raw head
نوک خواندن
read head
هد خواندن راس خواندن
record head
نوک ضبط
read head
نوک خواندن
recording head
نوک ضبط
raw head
نوک خواننده
sculptured head
پیکره سر ادمی
sculptured head
سردیس
swelled head
دارای عقاید بزرگ خود فروش
to knock head
سجود
to keep ones head above water
خود را از بار بدهی رها کردن
to hit someone on the head
بر سر کمی زدن
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
swelled head
خودخواه
t head bolt
پیچ چکشی شکل " T "
tension head
بار کشش
the crown of the head
فرق سر
ti lift one's head
نیرو گرفتن
to bob one's head
کوتاه کردن موی سر کسی
static head
فشار ایستایی
splash head
پاشش گیر
to knock head
چیزی که عبارت ازگذاشتن پیشانی بر روی زمین
to poke one's head
با سرپایین اویخته راه رفتن
she has a well poised head
وضع سرش در روی بدنش خیلی خیلی خوش نما است
shock head
انبوه گیسو
shock head
دارای موی فراوان
to poke one's head
دولادولا راه رفتن
spear head
گروه جلودار
to pitch on one's head
از سر پرت شدن
to gather head
قوت گرفتن سرپیداکردن
spear head
گروه نوک درحمله یا سر جلودار
spindle head
سر هرزگرد
to gather head
نیروگرفتن
keep one's head above water
رهایی یافتن
lose one's head
دیوانه شدن
lost head
افت بار
lunk head
ادم کله خر
magnetic head
نوک مغناطیسی
magnetic head
هد مغناطیسی
manufactured head
سر ساخته شده
mast head
نوک دکل کشتی
movable head
با نوک متحرک
moving head
با نوک متحرک
navigation head
بارانداز کنار اسکله دریایی محل مبادله بار کشتیها دراسکله
long head
زیرکی
long head
دوراندیشی
keep one's head above water
قصر دررفتن
knock on the head
خنثی کردن
knock on the head
باطل کردن
knock on the head
نقش بر اب کردن
knock one on the head
مشت بر کله کسی زدن
it turned my head
سرم را بدوران انداخت یا گیج کرد
knurled head
سر عدسی اج دار
lapping head
سمبه توپ
lapping head
سمبه فلزی
letter head
سر کاغذ
letter head
کاغذیکه نشان چاپی دارد
net head
ارتفاع موثر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com