English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
draught line خطی که اب نشین کشتی رانشان میدهد
Other Matches
draught لبه
draught کشش جریان هوا
draught ابخور
draught کوران
draught حاشیه
draught tube لاستیکجریانهوا
draught hole گودالکششهوا
draught beer ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
morning draught صبوحی
beer on draught ابجوی که درچلیک شیردارریخته باشند
draught horse اسب بارکش
draught marks علایم ابخور
draught horse یابو
draught board تخته شطرنجی برای بازی چکرز
draught arm اهرم کششهوا
draught tube liner خطوطلاستیکجریانهوا
line to line fault اتصال کوتاه دوقطبی
line to line fault اتصال کوتاه خط به خط
line to line spacing فاصله سطور
line to line voltage ولتاژ زنجیر شده
line to line fault اتصال کوتاه بین دو فاز
line to line voltage ولتاژ بین دو خط
line by line milling فرز کردن سطری
line to line fault تماس خطوط
line by line analysis تجزیه سطر به سطر
line by line milling فرز کردن سطر به سطر
line of d. مرز
line of d. حد فاصل
on line مستقیم
in line <idiom> با محدودیت متداول
Which line goes to ... ? کدام خط به ... میرود؟
out of line <idiom> ناصحیح
Which line goes to ... ? کدام خط راه آهن به ... میرود؟
on line متصل
off line غیر متصل
off line قطع
off line منفصل
off line برون خطی
line up به خط شدن
line up به ترتیب ایستادن
line up ردیف ایستادن تیم
line-up به خط شدن
line-up به ترتیب ایستادن
on line در خط
on line داخل رده
line-up ردیف ایستادن تیم
on line مورداستعمال
on line درون خطی
off line وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
line up <idiom> سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
line up <idiom> به درستی میزان کردن
in line شمشیر در وضع حمله
mean line خط میان
necessary line خط یاری که تیم مهاجم بایدبه فاصله چهار تماس به ان برسد
o o line خط تقسیم دیدبانی
o o line خط دیدبانی سپاه
old line دارای قدرت در اثر ارشدیت ارشد
old line محافظه کار
on line help کمک مستقیم
on the line هواپیمای اماده پرواز
out of line خارج از خط جبهه
down line بار کردن پایین خطی
out of line جملاتی مربوط به یک برنامه کامپیوتری که در خط اصلی برنامه نیستند
in line همراستا
the line صف
line up <idiom> به صف کردن
down the line <idiom> درآینده
all along the line درامتدادهمه خط
all along the line در همه جا
along line در امتداد خطوط
along line در خط
line by line سطر به سطر
line out با خط علامت گذاشتن
line out قلمه درختان رادراوردن وبصورت خط منظمی کاشتن
below the line درامد یا هزینه غیر مترقبه
to come in to line موافقت کردن
to come in to line در صف امدن
down the line ضربه از کنار زمین
line جاده
line استرکردن
line طناب سیم
line رسن
by line خط دوم یافرعی
by line خط فرعی راه اهن
line ریسمان
line رشته بند
by line کار یاشغل اضافی وزائد
by-line خط دوم یافرعی
line ردیف
line دهنه
line لجام
line رشته
line لاین
line محصول
line شعبه
line اتصال فیزیکی به ارسال داده
line بخط کردن
line خط زدن
line : خط
line خط دار کردن
line اراستن
line طرز
line خط انداختن در
line : خط کشیدن
line سطر
line پوشاندن
line در سمت
line لوله منفردی در سیستم سیالات
line خط صف
line طناب خط
line خط
Are you still on the line? هنوز پشت تلفن هستی؟
line حدود رویه
line رانی در پیست مقدر امتیازاعطایی در شرطبندی روی اسب طناب مورد استفاده درقایق
line نسب
line ترازکردن
line جبهه جنگ
Are you still on the line? خط را قطع نکردی؟
line صفی در خط
line سیم
by-line خط فرعی راه اهن
by-line کار یاشغل اضافی وزائد
mooring line طناب برای مهار کردن قایق به ساحل
mooring line سیم مهار
line up billiard بیلیارد کیسه دار با روش برگرداندن گویهای کیسه افتاده به زمین
mooring line طناب مهار مین
message line خط مخابره
line transformer مبدل خط
mason's line ریسمان کار
load line خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
load line خط بار
morning line امتیاز شرطبندی پیش ازمسابقه
median line میانه
line voltage ولتاژ خط
line voltage ولتاژ شبکه
load line خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
lumber's line خط سینه ناو
lumber's line خط شاخص قلب نما که مشخص کننده سینه ناو است
lubber's line علامت روی قطبنمای قایق نشاندهنده قسمت جلو و عقب قایق
local line خط محلی
loop line دوراهی
lubber line خطی که روی صفحه قطب نماامتداد محور طولی هواپیما رانشان میدهد
phase line خط خیز
lubber line خط عمودی بر روی صفحه قطب نما
mach line موج ضربهای ضعیف
line voltage ولتاژ خطی ولتاژ زنجیرشده ولتاژ خط
marriage line عقدنامه سند ازدواج
marriage line گواهینامه ازدواج
marline or line طناب کوچک دولا
line width پهنای خط
lyman line خط لیمان
lubber's line نشانگر سینه
ready line خط انتظار
phase line خط مبداء حرکت جنگی
percolation line خط نفوذ
penny a line ارزان نویس بی مایه
penny a line پست
penny a line ارزان
peaked line خط پاره پاره
peaked line خط چین
pass a line رد کردن طناب
overhead line خط هوایی
overhead line سیمکشی هوایی
outhaul line برون کش
phantom line خط سری
phantom line خط فرضی
profile line نیمرخ زمین
private line خط خصوصی
principal line خط رابط نقاط اصلی در روی عکس هوایی خط رابط
price line خط قیمت
poverty line خط فقر
possibilities line خط بودجه
possibilities line خط امکانات
pitch line مکان هندسی نقاطی که درانها مراکز نقاط تماس یا گام دندانههای چرخ دنده یادندانه ها اندازه گیری میشود
pipe line خط لوله
line inductance اندوکتانس خط
line insulator مقره خط
nonswitched line خط غیر گزینشی
non switched line خط گزینه نشده
no fire line خط منع اتش توپخانه
no fire line خط منع اتش
night line ریسمان ماهی گیری شبانه
new line character دخشه تعویض سطر
neutral line خط بی اثر
multipoint line خط چند نقطهای
multidrop line پیکربندی سیستم مخابراتی که یک کانال یا خط منفرد رابرای سرویس دادن به ترمینالها بکار می برد خطی با چند افت
multicore line خط چند رشتهای
mould line خط حاصل از تلاقی دو سطح
off line operation عملکرد برون خطی
off line storage حافظه برون خطی
out of line coding کدگذاری برون خطی
line integral انتگرال خطی
out line font قلم متغیر
out line font فونت متغیر
orienting line خط توجیه
on line system سیستم درون خطی
on line operation عمل درون خطی
on line operation عملکرد درون خطی
on line database پایگاه داده درون خطی
offside line خط فرضی موازی با دروازه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com