Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (9 milliseconds)
English
Persian
drop shot
ضربه دراپ
drop shot
ضربه اهسته بالای حد مرزی و افتادن به زمین
drop shot
جاخالی
drop shot
ضربه اهسته روی تور والیبال
Other Matches
Drop by drop . I n drops.
قطره قطره
Take my shot
بند کفشم باز شده
shot
اسم مفعول shoot
shot
ساچمه وزنه برای مردان 62/7 کیلوگرم وبرای زنان 520/4 کیلوگرم
shot
تیراندازی تیرانداز ماهر
to be shot
خراب بودن
like a shot
بیدرنگ
like a shot
بی تامل
one shot
یک بارهای
within shot
در تیررس
He shot himself.
او به خودش شلیک کرد.
to be shot
ازکارافتادن
shot
پرتاب وزنه گلوله سربی
shot
شوت
shot
ضربه
shot
رهاشده
shot
منظره فیلمبرداری شده
shot
گلوله
shot
تیر
shot
ساچمه
shot
عکس
shot
رسایی پرتابه
shot
جرعه
shot
فرصت ضربت توپ بازی
shot
تزریق
shot
اصابت کرده
shot
جوانه زده
shot
گلوله تیراندازی شده
shot
تیراندازی شده تیرخورده
shot
یک گیلاس مشروب
shot
تیرپرتاب شده
shot
برد
shot
امپول
shot
تیرزدن
shot
یک طول زنجیر لنگر
open shot
با کارکرد ازاد
open shot
سیستم باز
one aircraft was shot down
سرنگون گردید
one aircraft was shot down
یک هواپیما
ond shot
یکمرتبه
ond shot
یکجا
net shot
ضربه لب تور
long shot
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
long shot
شرکت کنندهای که احتمال پیروزی کمی دارد
one shot lubrication
روغنکاری گروهی
she was shot for a spy
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
set shot
شوت درجا
rifle shot
تیر تفنگ تیراندازی با تفنگ
rifle shot
تیررس تفنگ
push shot
ضربه فشاری
pull shot
ضربه با اوردن پای عقب جلومیله و حرکت افقی چوب کریکت
passing shot
ضربه دور از دسترس
out of ear shot
بیرون از صدا رس
one shot pump
پمپ روغن مرکزی
one shot multivibrator
نوسانساز یکبارهای
shot clock
ساعت مسابقه
long shot
کسیکه درمسابقات
line shot
گلوله در خط
forcing shot
ضربهای که حریف را واداربه دفاع میکند
follow shot
ضربه با دادن پیچ به بالای گوی بیلیارد
flying shot
تیر سر پرواز
flip shot
ضربه با استفاده از مچ
eye shot
تیرداخل خال سیاه
eye shot
زدن بخال
eye shot
تیررس
explosion shot
ضربه چوب به ماسه
dunk shot
گل ابشاری
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
grape shot
گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
gun shot
تیررس
flight shot
تیرپرتاب
kill shot
ضربه محکم
jaw shot
ضربه به گوی در گوشه میزبیلیارد
indian shot
خیز ران هندی
hook shot
شوت هوک
hole shot
شکست دادن حریف با شروع بهتر
he was shot for a spy
او به جرم جاسوسی تیرباران شد
gun shot
گلوله توپ
gun shot
در تیررس
ond shot
بیک حمله دریک حمله
shot blast
ساچمه پاشیدن
shot in the dark
<idiom>
تیری درتاریکی
shot in the arm
<idiom>
تشویق یا برانگیختن چیزی
with in gun shot
درمیدان تیر درتیررس
with in ear shot
در حدود صدا رس
wild shot
تیر بی هدف
wild shot
تیر پراکنده
wedge shot
ضربه برشی در گلفV
trial shot
تیر قلق گیری
trial shot
تیر ازمایشی
trial shot
گلوله ازمایشی
trap shot
ضربه به گوی از محدوده ماسهای
to fire a shot
تیرخالی کردن
wood shot
ضربه با قسمت چوبی راکت
bar shot
ساچمهیمیلهای
long shot
<idiom>
شرط بندی روی چیزی که بنظر میآید ناموفق باشد
give it your best shot
<idiom>
سخت سعی کردن
big shot
<idiom>
شخص مهم وقدرتمند
She shot up last year .
پارسال یکدفعه قد کشید
snap shot
بعجله انجام شده
A shot in the dark
تیری درتاریکی
To fire a shot
تیر انداختن ( درکردن ، شلیک کردن )
As soon as a shot was heard …
تا صدای تیر شنیده شد …
mug shot
عکسیکهدرزمانارتکابجنایتگرفتهشود
solid shot
ساچمهخالص
hollow shot
گودالساچمه
to fire a shot
شلیک کردن
tee shot
ضربه از نقطه شروع بازی گلف
sighting shot
تیرهای قلق گیری یا تنظیم وسایل نشانه روی
shot string
ساچمههای دراز خارج شده از تفنگ
shot silk
ابریشمی که چون از چند سوبدان نگاه کنندچند رنگ نشان میدهد
shot maker
فشنگ ساز
shot line
نخ پران
shot line
نخ تفنگ
shot gun
تفنگ شکاری
shot group
گروه گلوله هایی که نزدیک هم به هدف خورده باشند
shot noise
اثر ساچمهای
shot effect
اثر ساچمهای
shot blasting
براده اهن
single shot
یکبارهای
single shot
گلوله منفرد
stuff shot
شوت ابشاری
stop shot
ضربه با چرخش که گوی اصلی بیلیارد بعد از تماس می ایستد
spot shot
ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
snap shot
عکس فوری گرفتن
snap shot
فوری
snap shot
عکس فوری
smell shot
ساچمه
small shot
ساچمه
slap shot
ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
single shot
اسلحه تک تیر
single shot
تک گلولهای تک تیر
shot peen
ساچمه پاشیدن
crosscorner shot
ضربه به سمت قطر مخالف
dead shot
تیر اشتباه
dead shot
تیر خطا
dab shot
ضربه ناگهانی از نزدیک تور
alley shot
ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
crosscourt shot
ضربه کوتاه به دیوار مقابل که به طرف دیگر زمین اسکواش بیافتد
crashing shot
شوت محکم
course line shot
تیری که درخط حرکت هدف و به جلوی ان اصابت کرده باشد
course line shot
مشاهده در خط
corner shot
ضربه به گوشه دیوار جلو
dismantling shot
تیر تخریب کننده
dismantling shot
تیر قطعه قطعه کننده گلوله تخریب کننده
pot shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
pot-shot
تیری که یگانه منظورازانداحتن ان تهیه گوشت شکاربرای خوراک باشد
parting shot
تیر سلام برای بدرقه یکانها یامهمانان
shot putter
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
shot putters
شرکت کننده در پرتاب وزنه وزنه پران
big shot
شخص مهم
big shot
ادم کله گنده
draw shot
ضربه با پیچش به عقب
acrack shot
تیراندازماهر
bank shot
پرتابی که به تخته بخورد
combination shot
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
chip shot
ضربه کوتاه
break shot
نخستین ضربه برای پراکندن گویهای بیلیارد
call one's shot
مشخص کردن هدف
called shot
ضربه معین بطرف گوی یاکیسه یا هر دو
charity shot
پرتاب ازاد
cannon shot
گلوله توپ
case shot
جای فشنگ
case shot
چارپاره
cannon shot
تیررس توپ شلیک شده از توپ
bank shot
ضربهای که گوی بیلیارد به کناره میز بخورد
carom shot
طرز ضربه زدن به گوی بامماس گذاشتن به گوی دیگر
bounce shot
گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
shot put
پرتاب وزنه
case shot
چار پاره
bank shot
ضربهای که به دیوار بخورد و برگردد
cheap shot
خشونت عمدی
turnaround jump shot
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
under arm net shot
ضربه کوتاه از نزدیک تور
cheap shot artist
بازیگر خشن بصورت عمد
parthian shaft or shot
تیر اشکانی
oil shot system
سیستم روغنکاری تحت فشار
alley oop shot
پرتاب نزدیک سبد
parthian shaft or shot
جنگ و گریز
shot direct at goal
شوت مستقیم به دروازه
parthian shaft or shot
قیقاج
net shot clear
ضربه بلند از لب تور به انتهای زمین
doublcd barrcled shot
تفنگ شکاری دو لول
parthian shaft or shot
تیرهنگام گریز
drop
خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
drop
یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
drop
محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
drop behind
عقب افتادن از
drop
دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
drop behind
عقب ماندن
drop by
بکسی سر زدن
drop by
مختصرکردن
drop by
دیدن
drop
افت سقوط
to let drop
انداختن
ir drop
افت ای ار
drop-out
ضربه با پا در داخل خط 52یاردی بوسیله تیم مدافع
the very last drop
اخرین قطره
to drop in
سرزدن
to drop in
اتفاقا دیدنی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com