English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
English Persian
dropping ball viscosimeter گرانروی سنج با سقوط گلوله
Other Matches
viscosimeter وسیلهای برای اندازه گیری ویسکوزیته
viscosimeter گرانروی سنج
ostwald viscosimeter گرانروی سنج استوالد
rotation viscosimeter گرانروی سنج چرخشی
baume viscosimeter گرانروی سنج بومه
dropping کم کردن
dropping فرود
dropping قطره سقوط کردن کم کنید
dropping گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping جاگذاشتن حریف
dropping پشت سر گذاشتن حریف دو
dropping بار
dropping دستور برنامه ازکاربر یا خطایی که با عث توقف برنامه بدون اجازه ترسیم میشود
dropping چکه سقوط
dropping نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping یک تکه کثیفی که روی سطح دیسک یا نوراقراردارد و اجازه ضبط داده در آن محل نمیدهد
dropping سقوط
dropping خطای نوار یا دیسکی که باید برای داده ذخیره شده مناسب به درستی مغناطیسی شود
dropping انداختن قطع مراوده
name-dropping نامیدنافرادمعروفبهسبکغیررسمی
dropping افت
dropping افت سقوط
dropping محل یک ترمینال راه دور درشبکه فاصله میان بالا وپایین یک ورق از لوازم التحریر کامپیوتری
dropping ژیگ
dropping قطره
dropping چکه
dropping نقل
dropping اب نبات
dropping از قلم انداختن
dropping افتادن چکیدن
dropping رهاکردن
dropping funnel قیف چکاننده
dropping tube قطره چکان
dropping angle زاویه پرتاب بمب
dropping angle زاویه رهایی بمب
ball گلوله کردن
to a. the ball اماده انداختن
three ball مسابقه گلف بین سه بازیگر باسه گوی
into a ball نخ راگلوله کنید
four ball مقایسه امتیازهای تیم دونفره در هر بخش باامتیازهای تیم حریف
ball مجلس رقص
to a. the ball توشدن
ball گلوله توپ
to a. the ball توپ رانشان دادن
on the ball <idiom> باهوش
ball بیضه
have something on the ball <idiom> باهوش ،زرنگ
have a ball <idiom> روزگارخوش داشتن
ball گرهک
no ball اصطلاحیدرورزشچوگان
best ball بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
ball ساچمه توپ
ball توپ
ball کانون [کاموا]
ball بقچه [کاموا ]
ball بال [رقص]
ball توپ دور از دسترس توپزن
ball توپ بازی مجلس رقص
ball ایام خوش
ball گلوله
ball ساچمه
ball رقص
ball گوی
ball game هماورد
volley ball والیبال
working ball گوی با سرعت و چرخش کافی
ball games مسابقه
ball game ورزش یا بازی با توپ
ball game گوبازی
ball peen توپکنوکچکش
ball of clay توپبرایساختسفال
ball assembly توپمجمع
beach ball توپ بزرگ و رنگارنگ برای بازی در کنارهی دریا و دریاچه و یا استخر
ball games شرایط وضعیت
ball games هماورد
ball games گوبازی
ball games ورزش یا بازی با توپ
ball game مسابقه
wash ball صابون دستشویی
squat under the ball توپگیری با شیرجه
sour ball کلوچه سخت ترش مزه
snow ball با گلوله برف زدن
snow ball گلوله برف
small ball پرتاب بی حالت
sit on the ball بازی تاخیری برای حفظ مساوی یابرد
sit on the ball بازی محافظه کارانه
shadow ball تمرین گوی اندازی
running with the ball با توپ دویدن
racket ball گوی کوچکی که ازپنبه وریسمان درست میکنند)
push ball بازی که منظورازان گذراندن توپ است ازدروازه طرف مقابل بزورتنه و دست
punch the ball مشت کردن دروازه بان
punch ball گلابی تمرین بوکس
puff ball یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
spot ball گویی که از نقطه معین هدف ضربه با گوی اصلی بیلیاردقرار می گیرد
square ball پاس عرضی
track ball گوی پیگردی گوی شیار
track ball گوی نشان
to play ball توپ بازی کردن
to open the ball پیش قدم شدن
to open the ball اول رقصیدن
to muff a ball از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to kick a ball زدن
to kick a ball توپی را
to kick a ball توپ زدن
to keep the ball rolling رشته سخن رانگسیختن پشتش را امدن
to block a ball نگهداشتن توپ در بازی
ball game شرایط وضعیت
straight ball پرتابی در بولینگ که گوی باچرخش مستقیما حرکت میکند
provisional ball گویی که به علت گم شدن یاخروج گوی قبلی از محدوده مورد استفاده قرار میگیردگویی که هنگام پرتاب شدن پرتاب قبلی خطا یا مورداعتراض بوده
short ball شوت کردن کوتاه توپ [فوتبال]
to stay on the ball <idiom> تند ملتفت شدن و واکنش نشان دادن
high ball شوت کردن بالا توپ [فوتبال]
low ball شوت کردن پائین توپ [فوتبال]
The ball is in your court. <idiom> حالا نشان بده که چند مرد حلاجی!
The ball is in your court. <idiom> حالا نوبت تو است.
The ball was out of bounds. توپ خارج [از زمین بازی] بود.
Now that you're here, it's a whole new ball game. حالا که اینجایی قضیه خیلی فرق می کند.
a whole new ball game <idiom> یک ماجرای کاملا متفاوت
ball-flower [ابزار تزئینی به سبک گوتیک ثانوی]
ball is in your court <idiom> [نوبت تو هست که قدم بعدی را برداری یا تصمیم بگیری]
movement off-the-ball بازی بدون توپ [تمرین ورزش فوتبال]
to swat the ball away با ضربه سخت جلوی توپ را گرفتن [دربازه بان]
to give the ball away توپ را [از دست] دادن
to let the ball do the work توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to keep the ball moving توپ را به جایی غلت دادن [فوتبال]
to pass the ball to somebody توپ را به کسی پاس دادن
That's the way the ball bounces. <idiom> موضوع اینطوری است. [اصطلاح روزمره]
ball pens روان نویس ها
red ball توپقرمز
pink ball توپصورتی
lead ball کلاهکتوپی
ivory ball توپعاجی
hockey ball توپهاکی
green ball توپسبز
cricket ball توپبازیگریکت
cork ball توپچوبپنبهای
brown ball توپقهوهای
bowling ball توپبولینگ
blue ball توپآبی
black ball توپسیاه
ball winder نخپیچ
rugby ball توپلاستیکی
squash ball توپاسکوآش
ball pens خودکار ها
ball pen روان نویس [نوشت افزار]
ball pen خودکار [نوشت افزار]
play ball with someone <idiom> شرکت منصفانه
keep the ball rolling <idiom> اجازه فعالیت دادن
keep one's eye on the ball <idiom>
get the ball rolling <idiom> شروع چیزی
carry the ball <idiom> قسمت مهم وسخت را به عهده داشتن
long ball [شوت کردن بلند توپ] [فوتبال]
She is a ball of fire. دختر آتش پاره ای (زرنگ وپرتحرک )
tennis ball توپتنیس
ball stand محلتوقفتوپ
drop ball دراپ بال
ball printer چاپگری که از توپ فلزی کوچک روی سط حی که حروف شکل می گیرند تشکیل شده است
ball player بازیگر با توپ
ball park زمین بازیهای با توپ
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
ball of the eye تخم چشم
ball mill سنگ شکن گلولهای
ball joint سیبک
ball joint توپی اتصال
ball joint توپی
ball hawking کار خوب بازیگرمحوطه دوردست
ball hawking دفاع خوب
ball hawk مدافع خوب بازیگر در محوطه دوردست
ball printer چاپگر توپی
ball return بازگشت گوی بولینگ
ball test ازمون ساچمهای
dead ball توپ خارج ازبازی
dead ball توپ مرده
darning ball زیر رفویی
cue ball گوی سفید اصلی که با ان ضربه به گویهای دیگربیلیارد زده میشود
corn ball شیرینی چس فیل
canon ball گلوله توپ
called ball گوی تعیین شده از طرف بازیگر
break ball اخرین گوی مانده روی میزبیلیارد
big ball ضربهای در بولینگ که تمام میله ها را می اندازد
belovedby ball محبوب همه
basket ball یکجورتوپ بازی
banana ball برش بیش از حد گوی
ball mill اسیاب ساچمهای
ball hawk مدافع پرقدرت
ball flower گل سینه
ball bearing یاطاقان ساچمهای
ball bearing کاسه ساچمه
ball bearing بلبرینگ ساچمهای
ball bearing چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
ball bearing بلبرینگ
masked ball بال ماسکه
masked ball رقص با هیئت مبدل
masked ball رقص با نقاب
cannon ball پرش با بدن جمع
cannon ball سرویس چکشی
cannon ball گلوله توپ
crystal ball گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
ball bearings بلبرینگ
ball bearings چرخ فلزی که روی ساچمههای فلزی کوچکی باسانی میلغزد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com