Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
dual agent
عامل دو جانبه
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
Other Matches
dual
حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual
صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual
استفاده ازیک جفت
dual
دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual
دوتایی
dual
دولا
dual
دوجنبهای همزاد
dual
دو واحدی
dual
دوگانه
dual
دوتائی
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual carriageway
راه ارابه رو دو خطی
dual morality
دوگانگی اخلاقی
dual meet
مسابقههای تیمی
dual magneto
مگنتوی دوتایی
dual magneto
مگنت دو برقی
dual lane
راه دو خطه
dual lane
راه دو طرفه
dual carriageway
شوسه دوگانه
dual carriageways
راه ارابه رو دو خطی
dual carriageways
شوسه دوگانه
dual nationality
تابعیت مضاعف
dual sensation
احساس دوگانه
dual operation
عمل همزاد
dual personality
شخصیت دوگانه
dual seat
زینموتور
dual tire
لاستیک دوبل
dual indicator
نشاندهنده دوتایی
the dual number
تثنیه
dual capacitor
خازن دوبل
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual compressor
کمپرسور دوتایی
dual crank
میل لنگ دوبل
dual carriage way
شاهراه دو طرفه
dual density
تراکم مضاعف
dual processors
پردازندههای دوگانه
dual granulation
باروت دو حبهای
dual ignition
احتراق دو برقی
dual impression
برداشت دوگانه
dual intensity
تاکید علائم خاص
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
dual y axis graph
نمودار با دو محور y
dual tone horn
بوق با دو صدا
dual port ram
حافظه تسهیم شده
dual swivel mirror
آینهبازشو
dual price system
نظام دو قیمتی
dual carriageway road
راه با دو شوسه جدا
dual labor market
بازار کار دوگانه
dual ignition system
سیستم احتراق دوتایی
dual carriageway road
راه بادو جاده
dual disk drive
گرداننده دیسک دوگانه
dual channel controller
کنترل کننده دو کاناله
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual purpose gun
توپ دو کاره
dual sided disk drives
گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel sound system
کانال صوتی دوگانه
dual channel television sound system
کانال صوتی دوگانه
agent
برنامه یا نرم افزاری که روی یک ایستگاه کاری در شبکه اجرا میشود
agent
پیشکار
agent
ماده
agent
عنصر
agent
نماینده عامل شیمیایی خرج
agent
عامل اطلاعاتی
agent
فرستنده
agent
واسطه عامل
agent
کاگزار
agent
عامل
agent
مامور
agent
گماشته وکیل
agent
نماینده
agent
واسطه
agent
ارگان
agent
نرم افزار کارایی و اطلاعات آماری را درباره ایستگاههای کاری به مدیریت مرکزی شبکه ارسال میکند
agent
مجموعهای از دستورات یا اعمال که خودکار روی یک داده یا فایل مشخص اعمال می شوند
agent
وکیل
house agent
دلال خانه
igniting agent
عامل احتراق
incapacitating agent
عامل بیهوش کننده
incapacitating agent
گازبیهوشی
insurance agent
عامل بیمه
insurance agent
نماینده بیمه
land agent
دلال معاملات ملکی
law agent
نماینده قضایی
fusing agent
عامل ذوب
forwarding agent
نماینده حمل و نقل
forwarding agent
متصدی حمل ونقل
fluorinating agent
عامل فلوئوردار کننده
fixing agent
عامل تثبیت
foaming agent
عامل کف زای
filming agent
چسباننده
fluxing agent
شارژ
fluxing agent
ماده گدازاور
factoring agent
فرد یا شرکتی که اسناد تجاری را تنزیل مینماید
forwarding agent
عامل حمل و نقل
forwarding agent
واسطه حمل و نقل
law agent
نماینده حقوقی
warning agent
گند گاز
undercover agent
مامورتحقیق مخففی
toxic agent
گاز سمی
toxic agent
عامل شیمیایی سمی
toxic agent
ماده سمی
thickening agent
عامل غلیظ کننده
stripping agent
عامل رنگ گیر
special agent
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
sole agent
نماینده منحصر بفرد
sole agent
نماینده انحصاری
smoke agent
ماده دودانگیز
smoke agent
عامل شیمیایی دودانگیز
shipping agent
نماینده شرکت کشتیرانی
shipping agent
اژانس حمل
shipping agent
موسسه حمل کالا
universal agent
وکیل تام الاختیار
universal agent
وکیل مطلق الوکاله
vesicant agent
گاز تاول زا
undercover agent
کارآگاه مخففی
washing agent
مواد شوینده
stripping agent
رنگ زدا
stripping agent
ماده رنگ بر
publicity agent
نمایندهافکارعمومی
estate agent
فروشندهزمینوملک
secret agent
جاسوس
secret agent
مامور مخفی
wetting agent
عامل خیس کننده
wetting agent
ماده خیس کننده
vomiting agent
عامل تهوع اور
vomiting agent
گازاستفراغ اور
vesicant agent
عامل شیمیایی تاول زا
shipping agent
شرکت حمل
shiping agent
حق العمل کار بارگیری کشتی
oxidizing agent
عامل اکسیداسیون
overseas agent
نماینده درکشور بیگانه
overseas agent
نماینده خارجی
news agent
خبرگزار
news agent
روزنامه فروش
nerve agent
گازعصب
nerve agent
عامل شیمیایی عصبی
mercantile agent
بازرگانی
mercantile agent
نماینده
masking agent
عامل پوشاننده
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
manufacturers' agent
نماینده سازنده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
oxidizing agent
عامل اکسنده
precipating agent
عامل رسوب دهنده
press agent
مامور اگهی و تبلیغ
shiping agent
کارگزار بارگیری کشتی
sequestering agent
عامل منزوی کننده
sequestering agent
عامل کمپلکس دهنده
scholastic agent
شاگرد پیدا کن
scholastic agent
دلال تدریس
sales agent
نماینده فروش
resolving agent
عامل تفکیک کننده
releasing agent
عامل رهاکننده
reducing agent
عامل کاهنده
psychochemical agent
گاز عصبی
psychochemical agent
عامل عصبی
psychoactive agent
ماده روانگردان
proxy agent
نرم افزاری که دستورات مدیریت شبکه را ترجمه میکند تا به نرم افزار مدیریتی امکان دهد تا وسیلهای که از پروتکل دیگر استفاده میکند را کنترل کند
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
catalytic agent
عامل فعل وانفعال شیمیایی بوسیله اثرمجاورتی
anticrop agent
عامل ضدمحصولات کشاورزی
anticrop agent
عامل ضد غلات
alloying agent
عنصر الیاژی
alkylation agent
عامل الکیل دار کننده
alkylating agent
عامل اکلیل دار کننده
agent representative
عامل
agent officer
افسر عامل پرداخت
agent net
شبکه اطلاعاتی
agent de change
دلال ارزی
antimateriel agent
عامل فساد اماد
antimateriel agent
عامل مخصوص فاسد کردن اماد
antiplant agent
عامل ضد رویش گیاهان
casualty agent
عامل ایجاد تلفات و ضایعات
blowing agent
عامل پف کننده
blood agent
عامل شیمیایی لخته کننده خون عامل ضدحرکت خون
blood agent
مدت پرواز
blister agent
گاز تاول زا
blister agent
عامل تاول زا
bleaching agent
عامل رنگبر
biological agent
عامل زیستی
biological agent
عامل میکربی
agent authentication
معرفی قسمت مخابره کننده اعلام معرف مخابره کننده
aerating agent
مادهای که به بتن اضافه میشود تا توزیع حبابهای هوا را در بتن یکنواخت نماید و اثر ان ازدیادمقاومت در مقابل یخبندانهای سخت میباشد
acetylating agent
عامل استیل دار کننده
accelerating agent
کاتالیزور
accelerating agent
ماده تسریع کننده
absorbing agent
عامل جذب
travel agent
بلیط فروش سرویس مسافری اژانس مسافرتی
travel agent
سفر ارا
travel agent
سفرچین
double agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
agent provocateur
مامور اگاهی که با لباس مبدل در باندی کار میکند
acetylizing agent
عامل استیل دار کننده
acidulating agent
اسیدی کننده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com