Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 133 (7 milliseconds)
English
Persian
dual carriage way
شاهراه دو طرفه
Other Matches
dual
دوگانه
dual
دوجنبهای همزاد
dual
دو واحدی
dual
صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual
دوتائی
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual
دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual
دولا
dual
دوتایی
dual
استفاده ازیک جفت
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual
حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
carriage and four
درشکه چهاراسبه
there is a p in the carriage
درشکه مسافردارد
through carriage
حمل یکسره
to keep a carriage
درشکه داشتن
Where is carriage no ...?
واگن شماره ... کدام است؟
Where is carriage no ...?
واگن شماره ... کجاست؟
under carriage
ارابه فرود
carriage
بردن حمل کردن باربری کرایه هزینه حمل
carriage
قنداق توپ یا جنگ افزار قنداق
carriage
نورد
carriage
کدهایی که حرکت کارتریج چاپگر را کنترل می کنند
carriage
کالسکه
carriage
نرده
carriage
حمل
carriage
هزینه حمل
carriage
بخش مکانیکی ماشین تایپ یا چاپگر که کاغذی که باید چاپ شود را به درستی حرکت میکند و محلش را تنظیم میکند
carriage
کنترل چاپگر
dual ignition
احتراق دو برقی
dual granulation
باروت دو حبهای
dual density
تراکم مضاعف
dual crank
میل لنگ دوبل
dual compressor
کمپرسور دوتایی
dual operation
عمل همزاد
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual capacitor
خازن دوبل
dual impression
برداشت دوگانه
dual indicator
نشاندهنده دوتایی
dual intensity
تاکید علائم خاص
dual tire
لاستیک دوبل
dual sensation
احساس دوگانه
the dual number
تثنیه
dual processors
پردازندههای دوگانه
dual personality
شخصیت دوگانه
dual nationality
تابعیت مضاعف
dual morality
دوگانگی اخلاقی
dual meet
مسابقههای تیمی
dual magneto
مگنتوی دوتایی
dual magneto
مگنت دو برقی
dual lane
راه دو خطه
dual agent
عامل دو جانبه
dual carriageway
راه ارابه رو دو خطی
dual lane
راه دو طرفه
dual carriageway
شوسه دوگانه
dual carriageways
راه ارابه رو دو خطی
dual carriageways
شوسه دوگانه
dual seat
زینموتور
artillery carriage
قنداق توپ
carriage paid to
هزینه حمل به حامل پرداخت شده
artillery carriage
قنداق سلاح توپخانه
automatic carriage
تعویض خودکار
the body of a carriage
بدنه یک کالسکه
smoking carriage
واگنی که سیگار کشیدن در ان مجازاست
carriage control
کنترل نورد
sleeping carriage
خوابگاه قطار
slip carriage
واگنی که از قطار راه اهن ول میشود
sleeping carriage
واگن تختخواب دار
railroad carriage
اطاق کالسکهای راه اهن
railroad carriage
واگن باری
land carriage
حمل و نقل خشکی
land carriage
بار کشی زمینی
horseless carriage
درشکه بی اسب
horseless carriage
اتومبیل
hackney carriage
درشکه کرایهای
gun carriage
قنداق توپ
ginny carriage
واگن بارکش که روی ریل حرکت میکند
carriage road
راه درشکه رو
main carriage
حاملاصلی
carriage costs
هزینه باربری
carriage costs
هزینه حمل و نقل
carriage return
بازگشت نورد
carriage return
سر سطر رفتن
baby carriage
صندلی چرخدار بچه
carriage handle
دستگیرهحامل
carriage return
سیگنال یا کلیدی که به شروع خط بعد کاغذ یا صفحه نمایش می رود
carriage return
تعویض سطر Return/Enter
crossrial carriage
پاگیر تیر عرضی
dead carriage
کرایه باربری جهت فرفیت استفاده نشده
carriage payed
کرایه حمل پرداخت شده
baby carriage
کالسکهی بچه
carriage drive
خیابان پارک
carriage forward
پس کرایه
carriage forward
کرایه در مقصدپرداخت میشود
carriage forward
هزینه حمل در مقصد دریافت میشود
dead carriage
کرایه حملی که پرداخت شده ولی استفادهای از ان به عمل نیامده
lace carriage
حاملتوری
top carriage
قنداق بالا
carriage paid to ...
با هزینه حمل تا ...
water carriage
حمل از راه اب
carriage of goods
حمل و نقل کالا
dual y axis graph
نمودار با دو محور y
dual swivel mirror
آینهبازشو
dual tone horn
بوق با دو صدا
dual carriageway road
راه بادو جاده
dual channel controller
کنترل کننده دو کاناله
dual disk drive
گرداننده دیسک دوگانه
dual ignition system
سیستم احتراق دوتایی
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual labor market
بازار کار دوگانه
dual carriageway road
راه با دو شوسه جدا
dual port ram
حافظه تسهیم شده
dual price system
نظام دو قیمتی
dual purpose gun
توپ دو کاره
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
car railway carriage
واگن
carriage and insurance paid to
هزینه حمل و بیمه به حامل پرداخت شده
carriage control tape
نواری که اطلاعات لازم برای کنترل تعویض سطر در یک چاپگر سطری روی ان پانچ شده است
carriage control tape
نوار کنترل نورد
carriage freight paid to ...
با هزینه حمل تا ...
soft carriage return
خط فاصله خالی
carriage control dial
کنترلشمارهگیرنورد
to limber up a gun carriage
پیش قطار و پس قطار توپ رابهم بستن
dual sided disk drives
گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel sound system
کانال صوتی دوگانه
dual channel television sound system
کانال صوتی دوگانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com