Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
dual channel television sound system
کانال صوتی دوگانه
Other Matches
dual channel sound system
کانال صوتی دوگانه
dual channel controller
کنترل کننده دو کاناله
sound channel
کانال صوتی دریایی
sound channel
مسیرعبور صوتی
dual ignition system
سیستم احتراق دوتایی
dual price system
نظام دو قیمتی
multiple channel system
سیستم چند کاناله
intercarrier sound system
کانال صوتی مخلوط
split sound system
کانال صوتی دوگانه
Sound mind in a sound body.
<proverb>
عقل سالم در بدن سالم.
a television
تلویزیون
Is there a television?
آیا تلویزیون وجود دارد؟
television receiver
گیرنده تلویزیونی
The television flickers .
تصویر تلویزیون می لرزد
educational television
تلویزیون اموزشی
breakfast television
برنامهصبحتلویزیون
color television
تلویزیون رنگی
cable television
تلویزیونکابلی
television set
مجموعه تلویزیونی
television broadcasting station
فرستنده تلویزیون
sequential color television
تلویزیون رنگی مرحلهای
simultaneous color television
تلویزیون رنگی همزمان
colour television camera
صفحهرنگیدوربین
closed circuit television
تلویزیون مدار بسته
television camera tube
دوربین تلویزیونی
composite television signal
پیام مرکب تلویزیونی
closed-circuit television
تلویزیون مدار بسته
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
دولتی
government-run
[television, newspaper etc.]
<adj.>
حکومتی
He acquired kudos by appearing on television.
او
[مرد]
با ظاهر شدن در تلویزیون جلال
[شهرت]
به دست آورد.
The pigeous peched on the television aerial .
کبوترها روی آنتن تلویزیون نشستند
His speech gripped the television viewers ( audience ).
سخنرانی اش بینندگان تلویزیون را قبضه کرد
dual
استفاده ازیک جفت
dual
دو واحدی
dual
دوگانه
dual
دوجنبهای همزاد
dual
دولا
dual
دوتایی
dual
استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual
حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual
صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual
دوتائی
dual
سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual
دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual
دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual
دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual
سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual
در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual impression
برداشت دوگانه
dual indicator
نشاندهنده دوتایی
dual compressor
کمپرسور دوتایی
the dual number
تثنیه
dual intensity
تاکید علائم خاص
dual lane
راه دو طرفه
dual ignition
احتراق دو برقی
dual granulation
باروت دو حبهای
dual density
تراکم مضاعف
dual crank
میل لنگ دوبل
dual carriage way
شاهراه دو طرفه
dual capacitor
خازن دوبل
dual capable
جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual agent
عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual lane
راه دو خطه
dual magneto
مگنت دو برقی
dual magneto
مگنتوی دوتایی
dual seat
زینموتور
dual carriageways
شوسه دوگانه
dual carriageway
راه ارابه رو دو خطی
dual carriageway
شوسه دوگانه
dual carriageways
راه ارابه رو دو خطی
dual tire
لاستیک دوبل
dual sensation
احساس دوگانه
dual processors
پردازندههای دوگانه
dual personality
شخصیت دوگانه
dual operation
عمل همزاد
dual nationality
تابعیت مضاعف
dual morality
دوگانگی اخلاقی
dual meet
مسابقههای تیمی
dual agent
عامل دو جانبه
dual y axis graph
نمودار با دو محور y
dual tone horn
بوق با دو صدا
dual sex therapy
درمان دو جنسیتی
dual purpose gun
توپ دو کاره
dual port ram
حافظه تسهیم شده
dual labor market
بازار کار دوگانه
dual in line package
بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual swivel mirror
آینهبازشو
dual carriageway road
راه با دو شوسه جدا
dual carriageway road
راه بادو جاده
dual disk drive
گرداننده دیسک دوگانه
dual sided disk drives
گردانندههای دیسک دو طرفه
channel
رسانه
channel
ابراهه
channel
مجرای ابگذری کانال
channel
سلسله مراتب
channel
انتقال تعویض محل خدمت مسیرانجام کار
channel
رده
channel
تنگه
channel
خط مشی
channel
کانال
channel
ترعه مجرا
Q Channel
یکی از هشت کانال اطلاعاتی که داده مشخص کننده شیار و زمان گردش مطلق را نگهداری میکند
i/o channel
کانال ورودی و خروجی
y channel
کانال ایگرگ
channel
ناودان
right channel
بلندگویسمتراست
channel
شیاردار کردن
channel
دریا
channel
کندن
channel
هرگونه نقل وانتقال چیز یااندیشه ونظر و غیره
channel
راه ابی
channel
راهگان
channel
اتصال مستقیم بین کانالهای اصل ورودی / خروجی در کامپیوتر تا ارسال داده با سرعت زیاد را ممکن کند
channel
ناودان فولاد "یو" شکل
channel
ارسال سیگنال ها یا داده از یک مسیر مشخص
channel
واسط بین کامپیوتر مرکز و وسایل جانبی به همراه یک کانال که سیگنالهای وضعیت را از سایر وسایل جانبی دستور میکند
channel
اتصال فیزیکی بین دو نقط ه که اجازه ارسال داده میدهد
channel
یچ کردن بین آنها
channel
ابروی پهن
channel
کانالهای ارتباطی که برای امور خاص هستند
channel
اتصال بین یک پردازنده و یک رسانه جانبی که انتقال داده را ممکن می سازد
channel
رسانه واسط که به کانالهای مختلف اجازه اتصال میدهد
channel
1-صف تقاضای استفاده از کانال . 2-صف داده هایی که روی کانال ارسال شده اند
channel
جداسازی کانال ها بر حسب مقدار برخورد بین دو کانال هر قدر برخورد کمتر باشد کانال بهتر است
channel
ارسال داده با نرخی بالاتر از توانایی کانال
channel
روگاه شیار
channel
کانال مجرا
channel
کانال تلویزیون
channel
مجرا
channel
دستوری به کانال یا واحد کنترل که حاوی اطلاعات کنترلی مثل انتخاب داده یا ریشه هاست
channel
بیشترین نرخ ارسال داده روی یک کانال
channel
گذرگاه ابی
channel
باب
channel
ابراه
channel
ابرو ابراهه
channel
چانل بی سیم
channel
کانال ساختن
channel
شیار دراوردن
channel
خط ارتباطی برای حمل سیگنالهای داده
channel
قسمت عمیق اب
sound
بی خطر دقیق
sound
بطورژرف
sound
بصدادراوردن
sound
اوا
sound
نواختن
sound
مفهوم
sound
استوار
sound
به نظر رسیدن بگوش خوردن
sound
صدا دادن صداکردن
sound
درست بی عیب
associated sound
صدای همراه
sound
سالم
sound
کاملا
sound
صدا دادن
sound
بی عیب
sound
ژرفایابی کردن
sound
طنین
sound
صوت صد
sound
ژرفاسنجی کردن
sound
گمانه زدن
sound
عمق یابی کردن
sound
اندازه گیری عمق اب
sound off
ازادانه بیان کردن
sound off
فرمان موزیک را شروع کنید فرمان مارش کوتاه
sound
صدا
sound
کارت اضافی که سینگالهای صوتی آنالوگ را تحت کنترل کامپیوتر تولید میکند
to sound an a
شیپوراشوب زدن
sound
صوت
sound off
<idiom>
عقاید را بیان کردن
sound
<adj.>
بدون مشکل
sound
<adj.>
بی عیب و نقص
sound
<adj.>
بی عیب
sound off
مزه دهان کسیرافهمیدن
sound off
باصدای بلند صحبت کردن
sound
موج صوتی
sound
کیلوهرتز
sound
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sound out
<idiom>
سین جین کردن
sound
پوششی که صدا را در چاپگر پر و صدا قط ع میکند
sound
فایل ذخیره شده روی دیسک که حاوی داده صوت است
sound off
قدم شماری درهنگام رژه رفتن
sound
زدن
channel capacity
حداکثر جریانی که از یک کانال عبور میکند بدون لبریز شدن
channel capacity
فرفیت کانال
channel airlift
سرویس حمل و نقل هوایی موجود در هر یکان خدمات حمل و نقل هوایی امادی
channel adapter
تطبیق دهنده کانال
delivery channel
نهر فرعی یا نهر ابگیر
channel access
دستیابی کانال
data channel
کانال داده
data channel
مجرای داده ها
communication channel
کانل ارتباطی
communications channel
کانال مخابراتی
channel selector
سلکتورکانالهای تلویزیون
digital channel
کانال رقمی
communication channel
مجرای ارتباطی
chrominance channel
کانال رنگ تابی
channel type
کانال تایپ
channel switch
کلید کانال
communication channel
کانال ارتباطی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com