English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 81 (5 milliseconds)
English Persian
dual impression برداشت دوگانه
Other Matches
impression اثر
impression جای مهر
impression گمان
impression عقیده خیال
impression ادراک خاطره
impression نشان گذاری
impression چاپ طبع
impression برداشت
impression مهر
first impression برداشت نخستین
impression احساس
impression عقیده
prime impression دعوی بدوی
prime impression دعوی ابتدایی
make an impression تاثیر گذاشتن
She didnt make an impression . She was a flop . یخش نگرفت
dual سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual دوتائی
dual دوگانه
dual دو واحدی
dual دوجنبهای همزاد
dual دولا
dual دوتایی
dual دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual استفاده ازیک جفت
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
the dual number تثنیه
dual magneto مگنت دو برقی
dual lane راه دو خطه
dual lane راه دو طرفه
dual intensity تاکید علائم خاص
dual seat زینموتور
dual magneto مگنتوی دوتایی
dual meet مسابقههای تیمی
dual morality دوگانگی اخلاقی
dual nationality تابعیت مضاعف
dual operation عمل همزاد
dual processors پردازندههای دوگانه
dual sensation احساس دوگانه
dual tire لاستیک دوبل
dual indicator نشاندهنده دوتایی
dual carriage way شاهراه دو طرفه
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual agent عامل دو جانبه
dual carriageways شوسه دوگانه
dual personality شخصیت دوگانه
dual compressor کمپرسور دوتایی
dual crank میل لنگ دوبل
dual density تراکم مضاعف
dual carriageways راه ارابه رو دو خطی
dual granulation باروت دو حبهای
dual ignition احتراق دو برقی
dual carriageway شوسه دوگانه
dual carriageway راه ارابه رو دو خطی
dual capacitor خازن دوبل
dual tone horn بوق با دو صدا
dual in line package بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual swivel mirror آینهبازشو
dual y axis graph نمودار با دو محور y
dual port ram حافظه تسهیم شده
dual labor market بازار کار دوگانه
dual channel controller کنترل کننده دو کاناله
dual ignition system سیستم احتراق دوتایی
dual price system نظام دو قیمتی
dual carriageway road راه بادو جاده
dual purpose gun توپ دو کاره
dual carriageway road راه با دو شوسه جدا
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
dual disk drive گرداننده دیسک دوگانه
dual sided disk drives گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel sound system کانال صوتی دوگانه
dual channel television sound system کانال صوتی دوگانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com