English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 78 (6 milliseconds)
English Persian
dual sensation احساس دوگانه
Other Matches
sensation احساس
sensation فاهر
sensation تاثیر
sensation شور
sensation حس
referred sensation احساس جابه جا شده
subjective sensation احساس غیرعینی
tendon sensation حس وتری
vacular sensation حس عروقی
sensation of hunger احساس گرسنگی
to create a sensation <idiom> گرد و خاک به پا کردن [اصطلاح مجازی]
traction sensation احساس کشیدگی پوست
The news caused a sensation. خبر مثل توپ صدا کرد
dual دوگانه
dual استفاده ازیک جفت
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual دوتایی
dual دولا
dual دوجنبهای همزاد
dual دو واحدی
dual دوتائی
dual سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual meet مسابقههای تیمی
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual morality دوگانگی اخلاقی
dual magneto مگنت دو برقی
dual nationality تابعیت مضاعف
dual operation عمل همزاد
dual personality شخصیت دوگانه
dual processors پردازندههای دوگانه
dual tire لاستیک دوبل
the dual number تثنیه
dual granulation باروت دو حبهای
dual seat زینموتور
dual lane راه دو خطه
dual lane راه دو طرفه
dual density تراکم مضاعف
dual compressor کمپرسور دوتایی
dual carriage way شاهراه دو طرفه
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
dual crank میل لنگ دوبل
dual agent عامل دو جانبه
dual carriageways شوسه دوگانه
dual carriageways راه ارابه رو دو خطی
dual carriageway شوسه دوگانه
dual ignition احتراق دو برقی
dual carriageway راه ارابه رو دو خطی
dual impression برداشت دوگانه
dual magneto مگنتوی دوتایی
dual indicator نشاندهنده دوتایی
dual intensity تاکید علائم خاص
dual capacitor خازن دوبل
dual carriageway road راه با دو شوسه جدا
dual in line package بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual labor market بازار کار دوگانه
dual carriageway road راه بادو جاده
dual channel controller کنترل کننده دو کاناله
dual swivel mirror آینهبازشو
dual ignition system سیستم احتراق دوتایی
dual disk drive گرداننده دیسک دوگانه
dual port ram حافظه تسهیم شده
dual price system نظام دو قیمتی
dual purpose gun توپ دو کاره
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
dual tone horn بوق با دو صدا
dual y axis graph نمودار با دو محور y
dual sided disk drives گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel sound system کانال صوتی دوگانه
dual channel television sound system کانال صوتی دوگانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com