English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 104 (6 milliseconds)
English Persian
dual tire لاستیک دوبل
Other Matches
to tire down or out ازپادراوردن
tire خسته کردن
tire خسته
tire از پادرامدن
tire فرسودن
tire لاستیک چرخ
tire لاستیک زدن به
tire لاستیک
tire تایر
tire out <idiom> خیلی خسته شدن
ash tire اتش ملایم
ash tire خاکستر گرم
tire inflation فشار هوای لاستیک
balloon tire لاستیک بادی عاج دار
baloon tire لاستیک اتومبیل
head tire روسری
head tire پوشاک سر
head tire ارایش مو
pneumatic tire لاستیک بادی
snow tire تایریخ شکن
snow tire لاستیک مخصوص حرکت روی برف تایر زمستانی
tire chain زنجیر چرخ
tire chain زنجیر یخ شکن
tire gage دستگاه ازمایش باد لاستیکهای اتومبیل
combat tire تایر جنگی خودرو
combat tire لاستیک جنگی
bead tire لاستیک با لبههای گرد شده
tire pressure فشار هوای لاستیک
tire lever اهرم نصب لاستیک
spare tire لاستیک زاپاس
to pump up a tire تایری را با تلمبه باد کردن
I have a flat [tire] . من پنچر کرده ام.
tire mill دستگاه نورد لاستیک
to have a flat tire [tyre] پنچر بودن [لاستیک اتومبیل ]
car tire [American] تایر ماشین
car tire [American] چرخ ماشین
to repair a flat tire لاستیک پنچر شده را تعمیر کردن
tire rolling mill دستگاه نورد لاستیک
flat tire [American] چرخ پنچر
dual حافظه با دو مجموعه از داده و خط وط حافظه که ارتباطات بین CPU ها را ممکن می سازد
dual دولا
dual استفاده ازیک جفت
dual استاندار بستههای مدار مجتمع با استفاده از دو ردیف موازی از سوزنهای متصل در امتداد لبه
dual دوتایی
dual دو سیستم کامپیوتری که به طور موازی روی داده یکسان کار می کنند با دستورات مشابه برای اطمینان از صمت بالا
dual صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
dual سیستم مرتب کردن قط عات RAM روی دو طرف کابلها به طوری که در صورت بروز خطا دو مسیر جداگانه بین سرور ها باشد
dual دو لیست موازی جدا از اطلاعات
dual دادههای ترکیبی هر مجموعهای از داده در پاس یا لبه ساعت مختلف آماده و معتبر است
dual دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
dual در یک سیستم FDDI ایستگاهی که حاوی دو حلقه شبکه است و برنامه تحمل خطا به کار می روند
dual سیستم کامپیوتری با دو پردازنده برای اجرای سریع تر برنامه
dual دوتائی
dual دوگانه
dual دو واحدی
dual دوجنبهای همزاد
dual capable جنگ افزار یا وسیله دو کاره وسیله یا جنگ افزاری که دونوع ماموریت انجام میدهد
the dual number تثنیه
dual capacitor خازن دوبل
dual carriage way شاهراه دو طرفه
dual agent عامل اطلاعاتی دو جانبه
dual agent عامل دو جانبه
dual carriageways راه ارابه رو دو خطی
dual carriageway شوسه دوگانه
dual carriageway راه ارابه رو دو خطی
dual seat زینموتور
dual indicator نشاندهنده دوتایی
dual carriageways شوسه دوگانه
dual morality دوگانگی اخلاقی
dual intensity تاکید علائم خاص
dual lane راه دو طرفه
dual personality شخصیت دوگانه
dual operation عمل همزاد
dual nationality تابعیت مضاعف
dual lane راه دو خطه
dual meet مسابقههای تیمی
dual magneto مگنتوی دوتایی
dual processors پردازندههای دوگانه
dual compressor کمپرسور دوتایی
dual crank میل لنگ دوبل
dual density تراکم مضاعف
dual granulation باروت دو حبهای
dual ignition احتراق دو برقی
dual impression برداشت دوگانه
dual sensation احساس دوگانه
dual magneto مگنت دو برقی
dual ignition system سیستم احتراق دوتایی
dual disk drive گرداننده دیسک دوگانه
dual labor market بازار کار دوگانه
dual in line package بسته درون برنامهای دوواحدی نوعی پایه متداول که روی ان یک تراشه نصب میشود
dual channel controller کنترل کننده دو کاناله
dual tone horn بوق با دو صدا
dual carriageway road راه با دو شوسه جدا
dual swivel mirror آینهبازشو
dual sex therapy درمان دو جنسیتی
dual purpose gun توپ دو کاره
dual carriageway road راه بادو جاده
dual price system نظام دو قیمتی
dual port ram حافظه تسهیم شده
dual y axis graph نمودار با دو محور y
dual channel sound system کانال صوتی دوگانه
dual sided disk drives گردانندههای دیسک دو طرفه
dual channel television sound system کانال صوتی دوگانه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com