Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (8 milliseconds)
English
Persian
duck hook
ضربه پیچدار کوتاه
Other Matches
duck
مرغابی
duck
زیر اب رفتن غوض کردن
duck
اردک
duck
کد مخصوص درگیریهای هوایی
duck
درگیر شدن هواپیماها
duck
غوض
duck
اخراج توپزن بی امتیاز
duck
اردک ماده غوطه
duck under
سر زیر بغل
duck
جا خالی دادن
To dodge . To duck.
جاخالی دادن (دربازی )
baiting duck
مرغ دام
scaup duck
اردک قرمز اسیاواروپا وامریکا
lame duck
علیل وناتوان
shoot the duck
حرکت جلو و عقب نشینی روی یک پا و پای دیگر کشیده بجلو
sitting duck
هدف بی دفاع واسان
sitting duck
<idiom>
بی خیال نشستن
lame duck
<idiom>
نزدیک به بازنشسته شدن
break one's duck
کسب نخستین امتیاز
bowled for a duck
باختن بازیگر بی امتیاز
dead duck
آنچهشانسزندگیو موفقیتندارد
dead duck
<idiom>
در شرایط ناامید کننده قرار داشتن
duck soup
<idiom>
آسان
sitting duck
<idiom>
هدف ثابت
lame duck
از کار افتاده
decoy duck
مرغابی ای که مرغان دیگررابدام میاندازد
duck soup
سهل
duck soup
اسان
duck soup
کار اسان وسهل
to be a dead duck
بیهوده بودن
[چیزی یا کسی]
to be a dead duck
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
duck and drake
پرتاب سنگ روی اب بطوریکه قبل از فرورفتن دراب بچند نقطه از سطح اب بخورد
duck and drake
اردک نر
man darin duck
یکجور مرغابی کاکل دار که اصل ان از چین است
duck under and rear takedown
یک دست و یک پا
like water off a duck's back
<idiom>
بی تاثیر ،بدون تغیر عقیده
like a duck takes the water
[Idiom]
کاری را تند یاد بگیرند انجام بدهند و از انجام دادن آن لذت ببرند
He stands there like a duck in a thunder storm.
<idiom>
مانند خر در گل گیر کرده.
[اصطلاح مجازی]
hook on
قلاب کردن
hook on
اویزان کردن
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
off hook
قطع شده
off hook
رها شده
outside hook
فت پا و بهم زدن تعادل حریف
on hook
وصل شده
to be off the hook
<idiom>
پشت سرگذاشتن بحران
to be off the hook
<idiom>
از گرفتاری فارغ شدن
to be off the hook
<idiom>
از خطر جستن
hook-up
اتصال
[به دستگاهی الکتریکی]
let (someone) off the hook
<idiom>
عذرخواهی کردن ازکسی
hook-up
<idiom>
hook up
<idiom>
one hook
مدار انفجاری که فقط به یک عامل انفجاری نیاز دارد مدار یک عامله
on hook
قلاب شده
to have somebody on the hook
<idiom>
کسی را بلا تکلیف
[معلق]
نگه داشتن
[اصطلاح روزمره]
hook
چنگک
hook
ماهیگیری قسمت گود انحنای موج
hook
نقط های در برنامه که برنامه نویس میتواند که آزمایش یا رفع مشکل را وارد کند
hook
کد ماشینی که در یک ماژول یاپیمانه از سیستم عامل جای داده میشود تا کنترل را به روالی که وفیفهای اضافی انجام میدهد انتقال داده ودر محلی متفاوت از ماژول اصلی ذخیره نماید
hook up
نقشه اویزان
hook-up
نقشه اویزان
can hook
قلاب لب تخت
hook
قلاب
hook
روشی که نافرین مقدم با ان دستگاههای کنترل خودکارهواپیماها را روی فرامین مشخص روانه می کنند
hook
تله ضربه
hook
دام
hook
بشکل قلاب دراوردن کج کردن
hook
گرفتارکردن
hook
بدام انداختن
hook
ربودن
hook
گیر اوردن
union hook
قلاب دو حلقه
hook and eyes
قفلی
boat-hook
هوک قایق
curb hook
قلاباتصال
dough hook
چنگکخمیر
hook and eyes
قزن
tumbler hook
قلاب پران
treble hook
قلاب ماهیگیری سه طرفه
stern hook
نفر پاشنه قایق
spring hook
قلاب فنردار
slag hook
قلاب کوره
boat-hook
چوب دست قایق
boat-hook
چنگک قایق
sheep hook
چوپانی
shackle hook
قلاب بوکسل
sheep hook
عصای
hook ladder
نردبانقلابدار
lifting hook
قلاببالابر
crochet hook
جایانگشترویقلاب
hook-ups
نقشه اویزان
pruning hook
دسقاله
pruning hook
داسقاله
hook nosed
دارای بینی کج
hook-nosed
دارای بینی کج
hook check
سد کردن راه چوب حریف ازعقب
hook and eye
قزن قفلی
boat hook
هوک قایق
by hook or by crook
<idiom>
بههر راهی ،به هر طریقی
By hook or by crook. somehow.
هر جوری شده ( بهر طریق ممکن )
boat hook
چوب دست قایق
boat hook
چنگک قایق
thumb hook
قلابشصت
pan hook
قلابکنه
little finger hook
چنگانگشتکوچک
hook knife
چاقوی قلاب شکل
[جهت گره زدن خامه ها در روش ترکی بافت]
drag hook
قلاب کشش
flu hook
کیف مخصوص طعمههای مصنوعی ماهیگیری
gang hook
دو یا سه قلاب ماهی گیری متصل بهم
gang hook
دو یا سه قلاب ماهیگیری متصل بهم
hook bill
منقار نوک برگشته
hook bill
منقارعقابی
hook bolt
قلاب پیچی
hook cable
کابل قلاب
hook cable
کابل قلاب اتصال مهار هواپیما
cargo hook
قلاب بار
hook gauge
اشل قلاب شکل نوک تیز
button hook
قلاب
flesh hook
قلاب گوشت کش
flash hook
قلاب گوشت
fish hook
قلاب ماهیگیری
drag hook
قلاب عایق
double hook
قلاب ماهیگیری دو طرفه
crane hook
چنگک بالاکش
crane hook
قلاب سرکابل بالابر جرثقیل قلاب یا چنگک جرثقیل
coat hook
قلاب رخت اویز
chain hook
هوک زنجیر
chain hook
دیلم زنجیر لنگر
eye hook
قلاب روزنه دار
eye hook
قلاب حلقه دار
fifi hook
قلاب فی فی
fifi hook
رکاب کوهنوردی
hook pass
پاس هوکی
hook rope
طناب قلابدار
bow hook
نفر سینه قایق
bill hook
دهره
safety hook
قلاب اطمینان
reaping hook
چنگک درو
raymond hook
قلاب بالا کشنده قایق
draw hook
قلاب کششی
pelican hook
قلاب پران
pelican hook
قلاب پلیکان
sail hook
قلاب چادر
bill hook
دستعاله
hook service
سرویس برگردان والیبال
hook shot
شوت هوک
hook spanner
کلید چنگالی
hook switch
کلید ثقلی
hook tackle
تکل از پشت
hook's law
قانون هوک
hook's law
تغییر شکل یک جسم الاستیک در دامنه الاستیسیته با تنش وارده متناسب است
horizontal hook
قلاب افقی
pot hook
قلاب دیگ
counter attack to outside hook
پلنگ شکن
ram's horn hook
قلاب دو شاخه
outside hook and overan lock
لنگ تندر
aircraft arresting hook
قلاب مهار هواپیما
aircraft arresting hook
مجموعه قطعاتی که برای گرفتن سرعت یا کاهش اندازه حرکت یا گشتاور هواپیما درفرود معمولی یا اضطراری باان درگیر میشوند
hook, line and sinker
<idiom>
backward leg hook and underarm
سوبلس با استفاده از پا
leg hook in near arm and crossover
سگک دست و پا
leg ride and far leg hook
بغل رومی بااستفاده از پا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com