Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 83 (6 milliseconds)
English
Persian
dummy runs
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
Other Matches
dummy
گلوله مشقی ادمک
dummy
الت دست دیگران
dummy
گول زدن حریف در تجمع
dummy
کیسه استوانهای پرازپشم برای تمرین گرفتن حریف
dummy
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummy
محصول کپی برای بررسی عکس العمل مشتری به طرح
dummy
ساختگی
dummy
شخص لال وگیج وگنگ
dummy
ادم ساختگی
dummy
مصنوعی
dummy
فریبنده
dummy
مصنوعی ساختگی
dummy
زائد
dummy
تصنعی
dummy
ادمک ساختگی
dummy
مصنوعی بطورمصنوعی ساختن
dummy
مانکن
dummy
دروغی تقلبی موضع فریبنده
dummy
هدف دروغین
dummy
متغیری که مط ابق با اصول زبان تنظیم میشود. ولی در زمان اجرای برنامه جایگزین میشود
dummy
مجازی
dummy module
برنامه ساختگی
dummy pass
معبر کور
dummy roll
غلطک کور
dummy roll
نورد کور
dummy stimuli
محرکهای ساختگی
dummy variable
متغیر تصنعی
dummy variable
متغیر ساختگی
sell a dummy
فریفتن حریف
dummy run
تمرین بدون استفاده ازمهمات جنگی
dummy module
رویه ساختگی
dummy antenna
انتن کمکی
dummy argument
نشانوند ساختگی
dummy cartridge
فشنگ مشقی
dummy cartridge
فشنگ اموزشی
dummy argument
ارگومان یا نشانوند ساختگی
dummy instruction
دستورالعمل ساختگی
dummy message
پیام فریبنده
dummy message
پیام دروغی
re-runs
دوباره دویدن
re-runs
برنامهی تکراری
re-runs
نمایش مجدد
runs
به کار انداختن روشن کردن موتور
runs
رانش دایر بودن
runs
راندن
runs
مسیر
runs
ردپا حدود
runs
سفر
runs
ترتیب محوطه
runs
سلسله
runs
ردیف
runs
نشان دادن
runs
اداره کردن
runs
دوام یافتن ادامه دادن
runs
پخش شدن جاری شدن
runs
پیمودن
runs
دویدن
runs
امتداد
runs
اجرا
runs
دور
runs
گردش
runs
دستور RUN
runs
اجرای مجموعهای دستورات یا برنامه ها یا توابع توسط کامپیوتر
runs
کار کردن یک وسیله
runs
اجرای سیستم کامپیوتری قدیمی وجدید با هم برای بررسی سیستم جدید پیش از اینکه تنها سیستم مورد استفاده شود
runs
دستوری که به کاربر امکان نوشتن نام برنامه ای که می خواهد اجرا کند یا دستور DOS ای که می خواهد اجرا کند میدهد
runs
دستورات یک برنامه
runs
اجرای
runs
اجرای سیستم با فرفیت کمتر در صورت بروز خطا
runs
یک امتیاز
runs
یک راه عکسبرداری هواپیما
runs
کارکردن موتور
trial runs
استفاده ازمایشی
The engine runs by a battery.
این موتور با باتری کار می کند.
The route runs across this country.
خط مسیر از این کشور می گذرد.
He is running ( runs ) the factory .
او کارخانه را می گرداند
He is the boss . He runs the show.
اوهمه کاره است
Generosity runs in the family.
سخاوت دراین خانواده ارثی است
the train runs without a stop
میرود
the train runs without a stop
قطار بدون ایست
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w.
<proverb>
دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
The book runs to nearly 600 pages.
این کتاب تقریبا بالغ بر ۶۰۰ صفحه می شود.
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com