Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 179 (8 milliseconds)
English	Persian
duplex wound armature	ارمیچر دو سیم پیچی
Other Matches
lap wound armature	ارمیچر رویهم
bar wound armature	رتور قفس سنجابی
bar wound armature	ارمیچر میلهای
duplex	دولا
duplex	مضاعف
duplex	دورشتهای
duplex	دولا دولایی
duplex	دوتایی
duplex	دوسمتی خانه دوخانواری
duplex	مدار دو طرفه یا دوسیمه مدار دوپلکس مدار دوجزئی چاشنی دو فتیلهای پخش مجدد پیام
duplex	ارسال داده در دو جهت همزمان
duplex	ارسال همزمان دو سیگنال در یک امتداد
duplex	دو طرفه
duplex	دو رشتهای
duplex	دو سیستم کامپیوتر مشخص که در یک برنامه online استفاده می شوند و یکی برای پشتیبانی دیگری در صورت بروز خرابی استفاده میشود
duplex	مدار الکترونیکی برای ارسال داده در دو جهت همزمان
full duplex	کاملا دو رشتهای
duplex telephony	گفت و شنود تلفنی
duplex telephony	مکالمه تلفنی دو طرفه
duplex telegraphy	تلگراف دوگانه
duplex telegraphy	تلگراف دو جهتی
duplex printing	چاپ دورو
duplex operation	کارکرد یا عملکرد دوبل مکالمه تلفنی دو طرفه
duplex ignition	احتراق دوگانه
duplex console	پیشانه مضاعف
duplex channel	مجرای دورشتهای
duplex channel	کانال دو طرفه
duplex channel	مجرای دو رشتهای
duplex wire	کابل دو سیمه
duplex cable	کابل دو سیمه
duplex transmission	مخابره دورشتهای
duplex transmission	مخابره دو رشتهای
full duplex	دو طرفه
half duplex	نیم دو رشتهای
duplex computer	کامپیوتر مضاعف
half duplex	یک طرفه
half duplex	پروتکل کامل یکسو
full duplex	تمام دو رشتهای
full duplex	کاملا" دو رشتهای
full duplex	پروتکل دوسوی همزمان
duplex winding	سیم پیچ دو راهه
full duplex channel	مجرای کاملا دو رشتهای
duplex weighting bottle	بطری دو دردار توزین
duplex planto miller	نوعی دستگاه فرز دوپلکس
duplex pressure proportioner	مخلوط کن دو فشاری
half duplex transmission	مخابره دو نیم رشتهای
polar duplex telegraphy	تلگراف دو جهتی قطبی
duplex fixed bed miller	دستگاه فرز دوبل
wound	پیچانده
wound less	غیرمجروح
wound less	زخمی نشده
wound less	بی جراحت
to d. from wound	از زخم مردن
wound	رزوه شده .
wound	جریحه
wound	جرح
wound	جریحه مجروح کردن
wound	زخم
wound up	منحل شده
wound up	منحله
wound	مجروح کردن
wound	پیچیده شدن
wound	زخم زدن
wound	جراحت زخمی کردن
wound	جراحت
wound	پیچ خورده
wound	کوک شده
gunshot wound	زخم تیر
shunt wound	دارای سیم پیچ مغناطیسی انحرافی
green old wound	زخمی که گوشت نوبالانیاورده باشد
receive a wound	زخم خوردن
flesh wound	زخم سطحی
flesh wound	زخم جزئی
gunshot wound	زخم گلوله
random wound	سیم پیچ نامنظم
green old wound	زخم تازه
the wound is rankling	زخم چرک کرده است
to bind up a wound	بستن زخم
stab wound	زخمچاقو
to wound somebody's pride	به غیرت کسی برخوردن
wound chevron	نشان زخمی شدن در جنگ
to receive a wound	زخم خوردن
the wound was infected	زخم عفونی شد
wound pole	قطب مرکب
wound chevron	علامت زخمی شدن
to receive a wound	زخم برداشتن
the wound was infected	زخم اب کشید
the wound was healed	زخمش خوب شد
armature	جوشن
armature	جوشن پوشش
armature	القاگیر
armature	ارمیچر
armature	ارماتور
armature	میله فولادی
h armature	ارمیچر تیراهنی
armature	زره
armature	سیم پیچ
armature	میله فلزی
compound wound generator	ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
wire wound resistor	مقاومت پیچکی
to die from an injury [a wound]	به علت آسیب دیدگی [زخمی] مردن
The wound burns and throbs.	زخم جایش می سوزد
To opev someones wound.	داغ کسی را تازه کردن
form wound coil	سیم پیچ قالبی
d.c. series wound motor	موتور با سیم پیچی جریان دائم
series wound generator	ژنراتور سری
series wound motor	موتور سری
compound wound motor	موتور با سیم پیچی کمپوند
series wound motor	موتور با پیچک سری
shunt wound motor	موتور شنت
series wound motor	موتور با سیم پیچ زنجیری
compound wound motor	موتور مرکب
shunt wound motor	موتور با سیم پیچ شنتی
wound rotor motor	موتور القائی با حلقه لغزان
compound wound generator	مولد مرکب
magner armature	جوشن مغناطیسی
three phase armature	ارمیچر سه فازه
polarized armature	ارمیچر قطبیده
ring armature	ارمیچر حلقوی
slotted armature	ارمیچر شیاردار
pole armature	ارمیچر قطبی
teeth of armature	دندان ارمیچر
unipolar armature	ارمیچر تک قطبی
two phase armature	ارمیچر دو فازه
ribbed armature	ارمیچر شیاردار
armature loop	پیچک ارمیچر
armature varnish	شالاک ارمیچر
armature winder	دستگاه ارمیچرپیچ
armature winding	سیم پیچ ارمیچر
armature loop	حلقه ارمیچر
armature interference	اغتشاش ارمیچر
armature heating	گرم شدن ارمیچر
cylindrical armature	ارمیچر استوانهای
drum armature	ارمیچر استوانهای
armature tooth	نیش ارمیچر
armature tester	ارمیچرازما
armature pocket	شیار ارمیچر
armature slot	شیار ارمیچر
armature pole	قطب ارمیچر
armature reaction	عکس العمل ارمیچر
armature resistance	مقدار مقاومت ارمیچر
armature shaft	محور ارمیچر
armature stand	پایه ارمیچر
armature tape	نوار چسب ارمیچر
disk armature	ارمیچر صفحهای
external armature	ارمیچر خارجی
armature core	هسته ارمیچر
girder armature	ارمیچر تیر اهنی
armature coil	پیچک ارمیچر
armature reaction	واکنش ارمیچر
armature circuit	مدار ارمیچر
armature bar	میله ارمیچر
armature band	کمربند ارمیچر
dynamo armature	ارمیچر دینام
armature current	جریان ارمیچر
shuttle armature	ارمیچر تیراهنی
double armature	ارمیچر دوگانه
internal armature	ارمیچر داخلی
ironclad armature	ارمیچر جوشن دار
differential compound wound motor	موتور با سیم پیچ کمپوندتفاضلی
To rub salt in somebodys wound .	نمک بر زخم کسی پاشیدن
magnetic armature loudspeaker	بلندگوی مغناطیسی
armature shifting motor	موتور با ارمیچر قابل تغییر
open coil armature	ارمیچر با پیچک باز
back turns of armature	سیمپیچی معکوس ارمیچر
single armature converter	مبدل یک ارمیچری
re entrant armature winding	سیم پیچ ارمیچر باز گشته
armature binding wire	سیم بست ارمیچر
smooth core armature	ارمیچر با هسته صاف
starter motor armature	ارمیچر راه انداز
demagnetizing turns of armature	دورهای مغناطیس زدای ارمیچر
dead turn of armature	دور هرز ارمیچر
armature end play	بازی محوری ارمیچر
pitch of armature winding	گام پیچک
closed coil armature	ارمیچر مدار بسته
balanced armature unit	جوشن متعادل
toothed ring armature	ارمیچر حلقوی دندانه دار
single loop armature	ارمیچر تک پیچکی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com