English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
English Persian
duty cycle چرخه کار
duty cycle ضریب کار
duty cycle دوره کار
Other Matches
duty ماموریت خدمت نگهبانی
duty کار
duty حق
duty نگهبان
duty عوارض گمرکی عوارض
duty ماموریت
duty خدمت
duty فرض کار
duty تکلیف
duty وفیفه
duty گماشت
while on duty حین خدمت
the d. of duty ادای وفیفه
while on duty حین انجام وفیفه
be off one's duty سر خدمت نبودن
to be on duty سرخدمت بودن
off duty <idiom> دروقت آزاد
on duty سر خدمت
on duty درحین خدمت
to be on duty درماموریت بودن
that is beyond my duty این از وفایف من خارج است
off duty مرخصی راحتی نگهبانی
off duty خارج از نگهبانی
off duty خارج از خدمت
the d. of duty انجام وفیفه
R/W cycle CYCLE WRITE/READ
cycle تکرار یک عمل یا مجموعهای دستورات تا وقتی که دستورات خاتمه یابند
cycle 1-مدت زمانی که چیزی موقعیت اصلی خود را ترک میکند تا وقتی به آن برگردد 2-عمل کامل شده در یک فرآیند مکرر
cycle حلقه
cycle تعداد دفعات تکرار یک حلقه
four cycle چهار چرخه
four cycle دارای چهاردور یا دوره
R/W cycle ترتیب رویدادها برای بازیابی و ذخیره داده
cycle زمانی که بین دو باس ساعت متمادی صورت می گیرد
cycle تغییر مکان یک الگویی از بیتها در کلمه و بیتهایی که در آخر تغییر مکان می یابند به اول کلمه می آیند
cycle دوران
cycle سیکل
cycle دوره
cycle سواردوچرخه شدن
cycle چرخه
cycle گردش
cycle دور
cycle بصورت متناوب فاهر شدن
cycle per second سیکل بر ثانیه تناوب در ثانیه
cycle per second هرتس
cycle : دور
cycle دوره گردش
cycle چرخ چرخه
cycle چرخه زدن
cycle سیکل یک سری داستان درباره یک موضوع
cycle :بصورت دورانی فاهر شدن
cycle دوره عملیات یابازی
cycle سیکل مدار
cycle تمام مراحل لازم برای اجرای یک فرآیند یا عملیات روی داده
cycle تعداد زمان هایی که یک مجموعه دستورات تکرار شده یا می شوند
cycle دوره زمانی در یک حلقه که داده قابل دستیابی یا ارسال شود
cycle زمان بین شروع و خاتمه یک عمل بویژه برای آدرس دهی یک محل از حافظه و بازیابی داده و سپس توقف عمل
cycle عمل دستیالی به حافظه توسط یک وسیله جانبی که CPU را برای یک یا چند باس ساعت متوقف میکند تا داده از حافظه به وسیله منتقل شود
cycle تناوب پریود سیکل
cycle تاکت
cycle عملیات کامل تولید مدت محدودی از یک زمان
cycle زمانه
officer on duty افسر مداومت کار
post of duty پاسگاه
rate of duty نرخ عوارض
protective duty حقوق و عوارض حمایتی حقوق گمرکی حمایت کننده حقوقی که جهت حمایت ازکالاهای داخلی وضع میگردد
probate duty هزینه تصدیق وصیتنامه
officer on duty افسر مسئول
lapse from duty ترک وفیفه
laspe from duty ترک وفیفه
line of duty مسیر خدمتی
line of duty نحوه انجام وفیفه
neglect of duty غفلت در انجام وفیفه
officer on duty افسرنگهبان ستاد
periodic duty کار متناوب
personal duty فرض عینی
personal duty واجب عینی
inland duty گمرک داخلی
inland duty حقوقی که از بازرگانی دردرون کشور گرفته میشود
extra duty خدمت اضافی
exempt from duty معاف از خدمت
estate duty مالیات ارث
estate duty مالیات بر ارث
duty with troops در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
duty to god وفیفه شخص نسبت به خدا
duty status وضعیت خدمتی
duty station محل خدمت
duty ship ship mission active
extra duty وفیفه اضافی ماموریت اضافی
fatigue duty بیگاری
individual duty واجب عینی
import duty حقوق واردات
i deed it my duty to وفیفه خود می دانم که
to perform one's duty انجام وفیفه کردن
free of duty معاف از عوارض گمرکی
point duty نگهبانی مامور راهنمایی عبورومرورکه درنقطهای می ایستد
field duty ماموریت رزمی
field duty خدمات رزمی
fatigue duty کاراجباری در سربازخانه
fatigue duty کار بیگاری
duty roster دفتر وقایع نگهبانی یا دفتر نوبت نگهبانی
rated duty کار اسمی
in the line of duty <idiom> کار یا رویدادی بصورت قسمتی از کار
To do (perform) ones duty. تکلیف خود را انجام دادن
duty-bound حینانجام وفیفه
uninterrupted duty کار مداوم غیر یکنواخت
uninterrupted duty کار بی وقفه
type of duty نوع کار
treaty duty حق متعارف گمرکی
transit duty حقی که بابت عبور کالایی ازکشوری گرفته میشود حق تراتزیت
tour of duty زمان گردش ماموریت زمان توقف پرسنل در مناطق مختلف ماموریت
to stand to one's duty وفیفه خودرا انجام دادن
You will have to pay duty on this. شما برای این باید گمرکی پرداخت کنید.
shrink one's duty از انجام وظیفه شانه خالی کردن
export duty حقوق صادرات
export duty هزینه صادرات
export duty تعرفه صادرات
customs duty حقوق گمرکی
customs duty تعرفه گمرکی
customs duty عوارض گمرکی
sense of duty <adj.> وظیفه شناسی
to report for duty برای کار حاضر شدن وخود رامعرفی کردن
to p a soldier to duty سربازی را به پاسگاهی مامور کردن
to overrun one's duty از انجام وفیفه شانه خالی کردن
shore duty ماموریت کار در ساحل یاپایگاه خودی
sense of duty حس وفیفه شناسی
send on duty مامور کردن
sea duty خدمت دریا
sea duty ماموریت دریایی
religious duty فریضه
religious duty فرض وفیفه
ready for duty اماده خدمت
ready for duty اماده انجام وفیفه
ready for duty اماده کار
shore duty خدمت ساحل
special duty کار ویژه
this duty precedes all others این وفیفه مقدم بر همه وفایف دیگر است
that is your duty and not mine نه وفیفه من
that is your duty and not mine این وفیفه شماست
temporary duty ماموریت موقت
temporary duty شغل موقت
stamp duty حق تمبر
stamp duty تمبر عوارض تمبر مالیاتی
staff duty کار ستادی
staff duty ماموریت ستادی
staff duty وفیفه ستادی
continuous duty کار پیوسته
advalorem duty حقوق گمرکی براساس ارزش کالا حقوق گمرکی از روی قیمت
ad valorem duty حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
ad valorem duty حقوق گمرکی به نسبت ارزش کالا
duty branch رسته خدمتی
combat duty ماموریت رزمی
duty branch رسته
active duty ارتش کادر
active duty خدمت کادر ثابت
aviation duty شغل پروازی
duty call دیدنی ازروی اجباریاوفیفه
collective duty واجب کفایی
day of duty تعداد روزهای خدمت
collective duty فرض کفایه
day of duty روزخدمت
countervailing duty حقوق گمرکی جبرانی
continuous duty کار مداوم یکنواخت
duty assignment ارجاع شغل
duty assignment واگذار کردن وفیفه گماردن به خدمت تعیین محل خدمت شغل دادن
breach of duty ترک وفیفه
breach of duty ترک خدمت
bounden duty وفیفه واجب یا لازم
aviation duty شغل خلبانی
combat duty امور رزمی
duty factor ضریب کار
acceptance duty الزام به قبولی نویسی
duty rated بیشترین تعداد عملیات که یک وسیله در یک زمان با مشخصات معلوم میتواند انجام دهد
heavy-duty مخصوص کارسنگین
heavy duty مخصوص کارسنگین
duty officer افسر نگهبان ستاد
duty roster لوحه نگهبانی
duty officer افسرمداومتکار ستاد
duty paid گمرک شده
duty paid گمرک پرداخته
duty position شغل
duty position شغل ارجاعی
duty position محل شغلی
death duty مالیات بر ارث
duty-free معاف از گمرک
dereliction of duty ترک وفیفه
duty free بخشوده از حقوق گمرکی
duty factor دوره کار
duty free معاف از عوارض گمرکی
duty free معاف ار مالیات
duty free معاف ازحقوق گمرکی
duty free فاقد حقوق گمرکی
duty hands گروه نگهبانان
duty hands نگهبانان
dereliction of duty وفیفه نشناسی
cycle car اتوموبیل دوچرخهای
search cycle چرخه جستجو
cycle milling دستگاه فرز پاندولی
staticizing cycle سیکل ایستاسازی
cycle of operation دوره عمل سلاح
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com