English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 115 (7 milliseconds)
English Persian
early finish زودترین زمان ختم یک فعالیت
Other Matches
early to bed early to rise makes a man healthy wealthy and wise <proverb> سحرخیز باش تا کامروا باشی
Early to bed and early to rise . <proverb> زود بخواب و زود بر خیز .
finish به انتها رسیدن
finish کامل کردن
finish تکمیل کردن
finish انجام دادن چیزی تا انتها
finish انتهای فرآیند یا تابع
finish تماس انتهایی
to finish off کارهای دست باخر را انجام دادن
to finish off تمام کردن
finish بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
finish پایان مسابقه
to finish off پرداخت کردن
finish بپایان رسانیدن
finish تمام کردن رنگ وروغن زدن
finish تمام شدن پرداخت رنگ وروغن
finish دست کاری تکمیلی
finish پایان
finish پرداخت کار
finish پرداخت
mirror finish درخشان
to fight to a finish تاپایان کارجنگیدن انقدرجنگیدن تایکطرف بکلی شکست بخورد
satin finish برق
satin finish جلا
plaster finish اندود گچ
phosphate finish روکش فسفات ضد زنگ و مات
phosphate finish لعاب فسفات
finish yarn نوار پایان مسابقه
finish tape نوار پایان مسابقه
finish stock موجودی کالای ساخته شده
finish style طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish crossover طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
finish line خط پایان
garrison finish پیروزی غیرمنتظره
glaze finish پرداخت برق یا لعاب
mirror finish براق
oil finish روغن زنی دست اخر
dull finish رخده مرده
dull finish کالیبر مرده
finish knife کارد یا تیغ [مخصوص پرداخت سطح فرش]
end finish گره جناقی [گره زدن دو انتهای فرش در محل ریشه ها برای جلوگیری از باز شدن و بهم ریختگی تار و پود]
photo finish استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
edge finish شیرازه بافی [جهت استحکام تارهای کناری و گاه تزپین نمودن کناره ها با رنگ های متفاوت بصورت ضربدری یا موازی]
brush finish خط انداختن
black finish پوشش سیاه
bright finish صافکاری براق
brown finish صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
brush finish مخطط کردن
hard finish روکاری زبر
brush finish اج دادن
latest finish time دیرترین زمان ختم یک فعالیت
It was a racket from start to finish . از اول تا آخرش کلک بود
to finish the ball into the net با توپ گل زدن [فوتبال]
early مربوط به قدیم عتیق
early بزودی
early زود
early as possible هرچه زودتر
early در اوایل
early در ابتدا
early اولیه
early answer پاسخ زود
i was up early this morning امروزصبح زود بیدار شدم
keep early hours زود خوابیدن و زود برخاستن
Early in the morning. صبح زود
We set off early for ... ما [صبح ] زود به ... رهسپار شدیم.
He is an early riser. صبحها زود ازخواب بلند می شود ( سحر خیز است )
early-warning اعلام خطر کردن
early maturing زودرس
early in the year دراوایل سال
early fruit میوه پیش رس یا زودرس
early riser ادم سحرخیز
early foot سرعت بیش از حد در آغاز اسبدوانی
early warning اعلام خطر کردن
early bird ادم سحرخیز
as early aspossible هر چه زودتر
early warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
as early aspossible هر چه بیشتر
an early visit دیدنی بموقع
early-warning اعلام خطر اعلام خطر کردن از نزدیک شدن دشمن سیستم اعلام خطر
early peaches هلوی پیش رس یازودرس
early poets شعرای پیشین
early in the morning صبح زود
early rising زود خیزی
early start زودترین زمان شروع یک فعالیت
early spring سیستم جنگ افزار ماهوارهای ضد شناسایی
early rise زودخیز
early rising سحرخیزی
early rise سخرخیز
early resupply تجدیداماد در حین عملیات
early resupply تجدید اماد به موقع
early weaning از شیر گرفتن زودرس شیرسوز کردن
early time زمان حداقل انفجار اتمی زمان اولیه انفجار اتمی
Everyone retired early that night. در آن شب همه زود رفتند بخوابند .
currency of early islam درهم
airborne early warning راداراعلام خطر نصب شده روی هواپیما
airborne early warning اعلام خطر هوابرد
to make an early start زودرهسپار شدن
Early Christian architecture سبک معماری دوران مسیحیت
Do you get up early [late] in the morning ? آیا شما صبح ها زود [دیر] از خواب برمیخیزید؟
practice of early rising مشق یا عادت سحر خیزی
early infantile autism در خودماندگی طفولیت
to make an early start زود حرکت کردن
Far into the night . Into the early hours. تا دم دمهای صبح
early event time زودترین زمان وقوع یک واقعه
For petes sake , come early . با لا غیرتا" زود بیا
early token release در شبکه FDDI یا Ring-Token سیستمی که به دو Token اجازه حضور در شبکه حلقهای میدهد که مناسب برای وقتی است که ترافیک خط بالا است
I am leaving early in the morning. من صبح زود اینجا را ترک میکنم.
early German history تاریخ ابتدایی آلمان
The early bird gets the worm. <proverb> سحر خیز باش تا کامروا باشی.
early bird catches the worm <idiom> هرکسی زودتر بیداربشود بیشتر بدست میآورد
to skive off early [British English] با عجله و پنهانی [جایی را] ترک کردن
I must make an early morning start. باید صبح زود راه بیافتم ( حرکت کنم )
to keep early Šor good Šhours زود خوابیدن وزود برخاستن
the early bird catches the worm <proverb> کسی که بر سر خواب سحر شبیخون زد هزار دولت بیدار را به خواب گرفت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com